به نام خداوند آرامشدهنده قلبها
قبل از ورود به کنگره، تمام روزهای زندگیام در تردید و دودلی سپری میشد. همیشه به مسافرم شک داشتم و رفتارها و کارهایش را زیر نظر میگرفتم. گاهی امید و گاهی رنج و ناامیدی وجودم را فرامیگرفت.
یک روز خواهرم کنگره۶۰ را به من پیشنهاد داد و گفت که با همسرم به آنجا برویم. گفت: حتماً در آنجا حالتان بهتر میشود و مسافرت به درمان میرسد. دو سه ماهی طول کشید تا همسرم با آمدن به کنگره موافقت کند و بالاخره توفیق حضور در این مکان مقدس حاصل شد.
همان روز اول که به کنگره وارد شدم، با دیدن اعضا کنگره که با عشق و محبت در کنار هم به همنوعان خودیاری میرساندند، انرژی مضاعفی گرفتم و ازته دل شاد شدم. با خودم فکر میکردم چه جای عجیبی است؛ چقدر همه با هم مهربان و یکرنگ هستند.
از همان ابتدا فضای پُرمهر کنگره خیلی به دلم نشست و تصمیم گرفتم آموزشهای ناب آن را با جانودل پذیرا شوم. سیدیها را مینوشتم و حقیقتاً دلم آرام میگرفت؛ انگار همان چیزهایی که من نیاز به شنیدنشان داشتم، در این سیدیها گفته میشد.
قبل از ورود به کنگره اصلاً آرامش نداشتم و از لحاظ روحی حالم خوب نبود؛ نهتنها از بابت مسافرم، بلکه حال روحی و درونی خودم هم خوب نبود. اما از وقتی به کنگره آمدم، همه چیز عوض شد و به آرامش درونی رسیدم و این آرامشم را مدیون بنیان کنگره۶۰ و تمام اعضا آن هستم.
از آقای مهندس دژاکام، بهعنوان بنیانگذار کنگره۶۰، خانواده محترمشان، تمامی خدمتگزاران کنگره۶۰ و از راهنمای خوبم، خانم کبری، تشکر و قدردانی میکنم و آرزوی طول عمر و توفیق روزافزون برای همگی آنها دارم.
نویسنده: همسفر شیدا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر پرستو رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم) دبیر اول سایت
تنظیم و ارسال: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
157