یازدهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کمالالملک به استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «وادی یازدهم ؛ چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند.» در روز دوشنبه 01 دی ماه۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
.jpg)
شاکر خداوند، جناب مهندس و خانواده محترمشان هستم که تا امروز در این جایگاه قرار گرفتهام تا بتوانم خدمت کنم. از راهنمای عزیزم و ایجنت محترم تشکر میکنم که به من اجازه دادند امروز بهعنوان استاد در این جایگاه حضور داشته باشم. همچنین از تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰، از ابتدای تأسیس کنگره تا اکنون، قدردانی میکنم.
در رابطه با دستور جلسه امروز «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من»: روز جمعه، راهنمای گرانقدرم به من گفت که دوشنبه استاد جلسه هستی. در این مدت خیلی جستجو و تلاش کردم تا از روی نوشتهها و سیدیها چند مطلب یادداشت کنم، اما بعد از اینکه فکر کردم، به این نتیجه رسیدم که آموزشهایی که در این مدت در کنگره گرفتهام را صحبت کنم.
همه ما قبل از ورود به کنگره یکسری آموزشهایی را گرفتهایم. خاطرم هست یک روز در یکی از پارکهای ورزشی، یکی از بزرگان تشریف آوردند و پنج دقیقه برای ما صحبت کردند. بعضی از حرفها و کلمات عامیانه است، ولی یک ریشهای دارد. میگفت: آدم مشتی به کسی میگویند که سرش تو لاک خودش است و به کسی آسیب نمیزند. میگفت: مشتیِ مشتیها کیست؟ کسی که هم برای دیگران مزاحمت ایجاد نمیکند و هم به دیگران کمک میکند؛ و نه تنها کمک مالی، بلکه هر کاری که در توانش باشد در جهت خدمت به دیگران انجام میدهد.
خب، وقتی وارد کنگره شدم و آموزش گرفتم، متوجه شدم که اول باید به خودم آسیب نزنم، اول به خودم خدمت کنم. هر موقع توانستم به خودم صدمه و آسیب نزنم، آنوقت میتوانم به دیگران کمک و خدمت کنم.
زمانی که این وادی را خواندم، در اوایل فکر میکردم چشمههای جوشان، راهنمایان و خدمتگزاران هستند، ولی بعداً متوجه شدم من در همان سفر اول هم که درمانم را شروع کردم، چشمه جوشان بودم. ولی هر موقع که قوانین را درست اجرا نمیکردم، داروی درمان را سر وقت نمیخوردم یا پله عوض میکردم، حالم خوب نمیشد. با آموزشهای راهنما، به مرور زمان در پی اجرای درست قوانین، پلهها کم میشد و حالم روز به روز بهتر میشد.
خدمت کردن، رهجو را از چشمه جوشان به رود خروشان تبدیل میکند. زمانی که وارد لژیون شدم، رهایی یکی از دوستان بود و با چشم خودم میدیدم که راهنما چقدر لذت میبرد و حال رهجویی که برای رهایی آماده میشد، از همه بهتر بود. از اینکه یک نفر از دام اعتیاد نجات پیدا کرده، چقدر هیجان دارد.
طبق آموزشهای مهندس که فرمودند، این موضوع مثل همان غذای نذری ده روز ایام محرم است که نه شب آن را غذا میگیری و یک شب خودت نذر میدهی و آن لذت بیشتری دارد.

یکی از بزرگترین خدمتها، خدمت مالی و لژیون سردار است. مدتی پیش قصد خرید دستگاه ترانس برق و محافظ برق داشتم. من اطلاع زیادی راجع به عملکرد آنها و فرق بینشان نداشتم، تا اینکه فروشنده توضیحاتی نسبت به عملکرد این دو به من داد. توضیح داد محافظ زمانی که برق دچار نوسان میشود، برق را قطع میکند؛ ولی ترانس زمانی که برق دچار نوسان میشود، برق را به ۲۲۰ ولت تبدیل میکند و به مدار میفرستد. لژیون سردار هم برای ما مانند همان ترانس عمل میکند؛ مهم نیست با چه مبلغی خدمت میکنی، مهم این است که ما را با وجود همه فراز و نشیبها و نوسانات نگه میدارد.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

مرزبان کشیک: مسافر ابوالفضل
تایپ و ویراستاری: مسافر سعید لژیون چهارم
تصویربردار: مسافر محمد لژیون چهارم
تهیه و تنظیم: سایت مسافران آقا، نمایندگی کمالالملک
- تعداد بازدید از این مطلب :
63