هشتمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ساوه ویژه مسافران با استادی راهنما مسافر پرویز و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر پرویز با دستور جلسه« وادی یازدهم، (چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.) و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه مورخ ۲ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
از دبیر، نگهبان جلسه و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر میکنم. دستور جلسه در مورد وادی یازدهم و تاثیر آن روی من، چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند. چشمه جوشان چگونه به وجود میآید؟ همیشه چشمه جوشان پای تپه میشود و تپه منبع آب و ذخیره شده است و از چشمه میجوشد بیرون میآید و با رودخانه با هم قاطی شده و به دریا میرسد. برای به دریا رسیدن خیلی راهها و خیلی فراز و نشیبها را طی میکند تا از سنگلاخها رد شود تا به دریا برسد.
ما مسافران عین چشمه و رودخانه هستیم، این نیست که من پرویز وقتی در سفر قرار میگیرم همه چیز برای من حی و حاضر و مهیا باشد تا سفر کنم. زمانی که من سفر را شروع میکنم میخواهم از تاریکیها بیرون بیایم به طرف روشنایی حرکت کنم چه اتفاقی میافتد؟ این اتفاق، تمام نیروهای منفی دست به دست هم میدهند که من پرویز نتوانم به مسیرم ادامه بدهم و به درمان و رهایی که مد نظرم هست برسم. من باید مثل چشمه ها و رودخانه سنگها را بشکافم و جلو بروم تا به بحر و اقیانوس برسم، راه سختی در پیش داریم، این نیست که من آمدم و سفر کنم هیچ مشکلی وجود نداشته باشد نه مشکلات تازه شروع میشود در سفر اول یک سری مشکلات سر راه قرار میگیرد وقتی از سفر اول میگذری به سفر دوم میرسی مشکلات چندین برابر میشود؛ چون نیروهای منفی میخواهد که یک سرباز بدون مزد را از دست بدهد پس هرجور که شده میخواهد حفظ کند و برای حفظ کردنش هر کاری از دستش بر میآید انجام میدهد که من پرویز را در وادی اعتیاد و تاریکی نگه دارد، پس من باید تلاش کنم تا به آن بحر و اقیانوس برسم.
آقای مهندس در سیدی فاضلابهای جوشان میگویند: وقتی که میخواهی وارد حمام شوی هرچه که هستی سرهنگ، دکتر، مهندس هستی باید لباست را در بیاوری و لنگ را ببندی و وارد گود حمام بشوی یعنی همه با یک لنگ وارد حمام شوند این نیست که هر کس با عناوین خود وارد گود حمام شود. کنگره مثل حمام است وقتی میخواهی به کنگره بیایی باید عناوین خود را پشت در بگذاری و وارد شوی و میایی کنگره باید فرمانبردار راهنما باشی و راهنما هرچه گفت قبول کنی اگر میخواهی به درمان برسی و نیت درمان شدن را داری، لباسها را بکنی و با لنگ وارد شوی یعنی چه؟ یعنی اینکه باید از منیت بگذریم و نداشته باشیم کسی که منیت، تکبر و غرور داشته باشد هیچ موقع به درمان نمیرسد. الان درست است که یک مقدار شربت سخت گیر میآید، زمانی که ما سفر کردیم با تریاک سفر میکردیم و شربت نبود با اپیوم بود، چه جوری سفر کردیم؟ ما تریاک را میخریدیم و آن را خرد و با ترازو وزن میکردیم و سر وعدهها میخوردیم و جالب این بود که هر سری که تریاک میخریدیم با سری قبل فرق میکرد یک سری خوب بود یک سری بد بود؛ ولی الان شربت که میخورید همه آن یکی است و انواع و اقسام ندارد که بخواهد اذیت کند و سفر کردم ولی تخطی نکردم پس باید گوش به فرمان راهنما بود و همیشه زودتر در جلسات حضور داشته باشیم. راهنما مسافر اکبر آقا میگویند که نگاه نکنید چه کسی خدمتگزار است همیشه دنبال خدمت کردن باشید و ما همیشه میرفتیم و خدمت میکردیم و حالمان خوب میشد انگار دارو و شربتی که خورده بودیم چندین برابر شده بود همه بر اثر خدمت کردن بود چون راهنما به ما یاد داده بود که خدمت کنیم و حرف من این است که در کنگره بازیگر باشید زمانی که در بازی باشید و بازیگر موفق میشوید اگر بازیگر نباشید عقب میافتید.
.jpg)
مرزبان کشیک: مسافر علی
تایپ :راهنما همسفر ناصر
عکاس: راهنما همسفر ناصر
تنظیم و ارسال: مسافر علی
نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
156