جلسه هشتم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی کمالالملک به استادی پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی همسفر نرجس و دبیری همسفر افسانه با دستور جلسه «وای یازدهم، چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.» روز سهشنبه ۲ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که امروز در جمع شما دوستان با محبت نمایندگی کمالالملک هستم. اول از خدای خودم سپاسگزارم و بعد از آقای مهندس و خانواده محترمشان که چنین بستری را برای فراهم نمودند تا ما هم در کنار همدیگر بیاییم و آموزش بگیریم و علم زندگی کردن را بیاموزیم و بهترین حال را در کنار همدیگر داشته باشیم و خدا را شکر میکنم که امروز در نمایندگی تازه تاسیس کمال الملک هستم. نمایندگی که قرار هست محل رشد، آرامش، درمان و محبت شود و بسیار بسیار سپاسگزارم از عزیزان خدمتگزاری که با عشق، زمان و انرژی تلاش کردند تا این نمایندگی را شکل بدهند تا عزیزانی که درگیر تاریکیها هستند بیایند و به روشنایی برسند و به حال خوبی که ما به دست آوردیم آنها نیز به دست بیاورند؛ انشاءالله که همه ما خدمتگزاران خیلی خوب و واقعی برای کنگره۶۰ باشیم و بتوانیم این نمایندگی هم مثل نمایندگیهای دیگر به بهترین نمایندگی در کنگره۶۰ تبدیل کنیم. ممنونم از همسفر نرجس نگهبان جلسه، از دبیر همسفر افسانه، از ایجنت نمایندگی، از مرزبانان و همه دوستان عزیزی که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در کنارتان آموزش ببینم و خدمت کنم. انشاءالله که امروز بهترین دریافتها را در کنار هم داریم. نمایندگیتان حس خیلی خوبی دارد. خیلی از عزیزان چهرههایشان برایم آشنا هست. خوشحالم که عزیزانی که تا حالا ندیدم به جمع دوستان این نمایندگی اضافه شدند و خداوند این توفیق را داد که در خدمت شما باشم.
دستور جلسه در مورد وادی یازدهم است که میگوید: چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. داشتم به این فکر میکردم روزی که وارد کنگره شدم وقتی که آمدم مثل عزیز تازهواردی که امروز در جمع ما هست به تابلوها نگاه میکردم. وقتی که روی صندلی نشسته بودم این تابلوها روبهروی من بر روی دیوار بود و آنها را نگاه میکردم از هر کدام از آنها یک برداشت کوچکی کردم. هر کدام برایم مفهومی داشت؛ تنها وادی که برایم نامفهوم بود و نتوانستم چیزی از آن برداشت کنم همین وادی یازدهم بود که چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. تا چند جلسه که به شعبه میآمدم دائماً در ذهن خودم مرور میکردم که خدایا این چه ربطی به بقیه وادیها دارد، این چه ربطی به مسئله اعتیاد دارد؛ اما رفتهرفته که در شعبه حضور پیدا کردم و در مسیر آموزش قرار گرفتم دیدم که واقعاً چه مفهوم بالایی برای من انسان دارد و از وادی یازدهم یاد گرفتم اگر میخواهم در مسیر قوانین حرکت کنم، اگر میخواهم آموزش بگیرم، اگر میخواهم دست از حرکت برندارم؛ باید حتماً در مسیر کنگره باشم تا بتوانم حتماً به آن مقصدی که میخواهم برسم؛ حتی اگر آن چشمه وجودی من خالی یا نیمه پر باشد. وادی یازدهم این را به من یاد میدهد که اگر میخواهی جاری باشی؛ باید حتماً حرکت داشته باشید؛ باید دست از آموزش برندارید. قسمت اول وادی از نبرد همیشگی بین نور و ظلمت صحبت میکند و نیروهای منفی هیچ وقت اجازه اجبار ندارند، تنها از یک راه میتوانند انسان را از مسیر خودشان خارج کنند و به سمت ضد ارزشها سوق بدهند و آن هم چی چیزی هست و آن هم همان الهام و القاء هست که در این وادی به آن اشاره شده است.
اینجا هست که به من همسفر، به من اعظم نشان میدهد که اگر بخواهی در مسیر باشی، حق انتخاب داری و میتوانی خودت انتخاب کنی و مسئولیت زندگی خودت را انتخاب کنی و هیچ کس نمیتواند من را از مسیر خارج کند. این من هستم که میتوانم مسیر درست یا مسیر اشتباه را انتخاب کنم. باز یک قسمت از وادی در مورد تاریکیها صحبت کرده که هدف از بیان آن تاریکیها این نیست که من ناامید شوم؛ بلکه میخواهد به من این را نشان بدهد؛ حقیقتی است که میخواهد وجود نیروی منفی را به من بفهماند که چی؟ که آن نیروی منفی برای رشد من، برای ارتقاء من، برای آگاهی من و برای انتخاب من آن نیروی منفی لازم هست و اگر من بتوانم در این مسیر از آن به درستی استفاده کنم آن موقع است که میتوانم مسیر درست را از نادرست تشخیص بدهم و میتوانم توان اجرای عمل سالم را داشته باشم. ما یاد گرفتهایم که از طبیعت الگوبرداری کنیم. حالا این چشمه جوشانی که در وادی یازدهم از آن صحبت شده اینجاست که من فهمیدم چه میخواهد به من بگوید. میخواهد بگوید اگر تو میخواهی مثل آن چشمه، جوشان باشی و رود خروشان باشی؛ باید حتماً در مسیر درست قرار بگیری و اینکه دو تا شرط و دو تا پارامتر را در زندگی در نظر بگیرد. یکی داشتن اطلاعات درست در مسیر دانایی است و ما از طریق آموزش آن را در کنگره یاد میگیریم و یکی هم اختلاف پتانسیلی که برای ما و برای تغییر جایگاه درونی و بیرونی ما به وجود میآید. هر حرکت سالمی که من انجام بدهم میتوانم آن اختلاف پتانسیل را به دست بیاورم. حرکت سالم برای من در کنگره چه چیزی هست؛ همین که من تغییر جایگاه بدهم و از یک تازه وارد و از یک سفر اولی به یک سفر دومی تبدیل شوم؛ از یک رهجوی ساده به یک راهنما و به یک راهنمای تازه وارد تبدیل شوم، به یک مرزبان، به یک دنور یا به یک پهلوان تبدیل شوم. تمام اینها برای من تغییر جایگاه ایجاد میکند و باعث میشود که من انرژی بگیرم. انرژی هم میتواند برای من مثبت و هم میتواند منفی باشد. انرژی مثبت از چه راهی به وجود میآید؛ از راه رشد و خدمت و من را میتواند مثل همان چشمه جوشان کند.
انرژی منفی از چه راهی برای من به دست میآید؟ از راه ضد ارزشها و شاید این چیزی که من از تخریب خودم یا دیگران و آن چیزی را که من از راه انرژی منفی به دست میآورم شاید لذت بخش باشد؛ اما لذت آن خیلی زودگذر هست و من را به باتلاق میرساند؛ پس انسان هم میتواند مثل رود خروشان باشد؛ رود مسیرش همیشه هموار نیست؛ مانع، سنگ و کوه دارد. انسان هم وقتی که در مسیر زندگی هست خب یک سری موانع برای او به وجود میآید که از آن مسیر خارج شود، یک سری مشکلات سر راه او قرار میگیرد که شاید آن ناامیدی سراغ او بیاید و اینجا باعث میشود که اگر من آموزش را متوقف نکنم و در مسیر درست دانایی باشم و حرکت سالم داشته باشم میتوانم من هم به رود خروشان تبدیل شوم. بحث ما بحث لژیون سردار است که امروز فکر میکنم لژیون سردار خدمتگزار باشد.
یادش بخیر حالا دوستانی که در نمایندگی ابوریحان بودند یادشان هست این مطلب دیدهبان پارکها مسافر علی را من هیچ وقت یادم نمیرود و برای خود من خیلی جذاب بود میگفتند هر روضهای که ما شرکت میکنیم به امام حسین ربط میدهیم؛ حالا هم ما در کنگره هر مطلبی داریم به لژیون سردار ربط میدهیم. لژیون سردار دقیقاً تجلی عملی همین وادی است. اگر من در لژیون سردار شرکت میکنم این نیست که فقط یک پولی را دارم پرداخت میکنم در اصل دارم آن چیزی را که در کنگره به دست آوردهام آن آرامش، آن زندگی دوبارهای که هیچ کجا مطمئناً نمیتوانستم به دست بیاورم؛ ولی در کنگره آن را به دست آوردم. در اصل دارم بازپرداخت آن حال خوبی را که به دست آوردهام را پس میدهم. اگر من در لژیون سردار قرار گرفتم حالا دارم به واسطه خدمت مالی یک چیزی را پرداخت میکنم. اگر انسانی باشد که پرداختی نداشته باشد مثل آن آبی است که یک جا میماند و به باتلاق و گنداب تبدیل میشود من هم اگر پرداختی نداشته باشم تبدیل به باتلاق میشوم، تبدیل به کویر میشوم؛ اما اگر پرداخت داشته باشم قطعاً میتوانم به همان چشمه جوشان و رود خروشان تبدیل شوم؛ امیدوارم قدر فرصتی که در اختیارمان قرار داده شده را بدانیم، قدر صندلیهایی که به ما داده شده را بدانیم و هیچ وقت آموزش کنگره، نشستن روی این صندلی، قیمت کنگره، هیچ وقت و هیچ زمانی برایمان عادی نشود و خداوند همیشه این توفیق را به ما بدهد که خدمتگزار کنگره۶۰ و اعضاء کنگره باشیم. امیدوارم که در مسیر آموزش و دانایی بهترین حال را داشته باشیم و به اقیانوس آرامش و رهایی برسیم.
معرفی نفرات برتر آزمون ماهیانه


مرزبانان کشیک: همسفر عفت و مسافر جواد
تایپیست: راهنمای لژیون تغذیه سالم همسفر فاطمه
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر طیبه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کمالالملک تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
106