ششمین جلسه از دوره دهم لژیون سردار نمایندگی ستارخان به استادی دنور مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر امیر، دبیری مسافر سهیل و خزانهداری دنور مسافر عباس با دستور جلسه "در کنگره60 چگونه قدردانی میکنیم؟" روز چهارشنبه 26 آبان ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. در گذشته به اشتباه فکر میکردم که بسیار زیبا سخن میگویم و دلیلش هم اعماق تاریکی بود که در آن فرورفته بودم و خود واقعی ام را نمیدیدم و به نظرم قلبم برای همه خوب میتپید، قبل از اینکه وارد کنگره شوم به نظرم همه این کار هارا به خوبی انجام میدادم و پس از آموزش هایی که گرفتم به تفکرات اشتباهم پی بردم، بدلیل اینکه دانایی نداشتم فکر میکردم قلبم برای دیگران میتپد، که بعد ها به ایرادات و کارهاو رفتارهایم که برای دیگران بد میخواستم. الان دارم سعی میکنم حداقل زبانم خوب بچرخد و برای اتفاق خوب دیگران قلبم بزند و بد کسی را نخواهم، اگر رفتار نا خوشایندی از شخصی دیدم قضاوت نکنم و با عقل تصمیم بگیرم ولی در گذشته قلب و زبانم در مسیر ضد ارزشی کار میکرد.
.jpeg)
الان خداوند را شکر میکنم و سپاسگزارم که لایق این جایگاه هستم و میتوانم این تجربه را حس کنم تا آموزش بگیرم. در جایگاه دنوری بیشترین کمک را به خودم میکنم و وقتی به زندگی قبل نگاهی می اندازم سرمایه های فراوانی را از دست داده ام و الان مشتاق هستم صد برابره هزینه هایی که در دوران مصرف میکردم را برای کنگره خرج کنم. بنده ۳ سال دنور شدم ولی امسال می خواستم به جای خود این جایگاه را همسر و دخترم تجربه کنند و نیروهای منفی هر کاری که میشد کردند تا دنور نشوم ولی به امید خداوند تصمیم گرفتم تا بر این نیرنگ نیروهای منفی پیروز شوم و جایگاه پهلوانی را تجربه کنم، میخواهم جایگاه پهلوانی را از زبانی به عملی تبدیل کنم، بنده دیگران را دیده بودم که برای پهلوانی اقدام کرده بودند و پس از پرداخت قسط های اولیه نیرو های منفی اجازه ندادند قسط های بعدی را پرداخت کنند و این اتفاق به شکل دشوارتری برایم رقم میخورد، در صورتی که تا کنون از این گرفتاری ها نداشتم و الان دارم تجربه میکنم و باید جبران کنم چون هر کاری کردم برای خودم کردم.

امروز صبح پسر عمویم که یک مصرف کننده بودند متاسفانه به رحمت ایزدی پیوست و دلیل ناراحتی الانم این است که ای کاش او هم به کنگره می آمد و مواد خود را درمان می کرد. اسم شناسنامه ای بنده محمدرضا است و اطرافیان رضا صدایم میکردند که من رضا را خاک کردم و محمدرضا را متولد کردم که امروز در اقوام، دوستان و خانواده جایگاهی کسب کردم و امروزه آنها برای انجام کارها از بنده مشورت میگیرند، در گذشته مرا قبول نداشتند ولی اعتبار الانم را مدیون کنگره و آموزش های آقای مهندس هستم. تاریکی به پول نداشتن نیست، من پول هم داشتم ولی جایگاهی نداشتم، زبان تلخ و قلب سیاهی داشتم و ادعای رک بودن داشتم ولی رک بودن از ندانستن و نادانی ام بوده. در حال حاضر بنده، همسرم و دخترم در کنگره خدمتگزار هستیم و اگر در حال خدمت کردن هستیم برای حال خوب خودمان است. هرکسی کاری که میکند برای خودش میکند. من تمام زندگی ام را قسطی خریده ام ولی الان چرا ترس از اقساط پهلوانی را دارم؟ اینجاست که میگم هنوز عقل بنده درست کار نمیکند و قلبم به مرحله پالایش نرسیده است. الان که چوبش را خوردم فهمیدم که دلیلش کوتاهی بنده بوده. امیدوارم با تجربه جایگاه های مالی بالاتر قرض و دین خود را که همان آگاهی است به کنگره پرداخت نمایم ممنون که به صحبت های بنده گوش دادید.
تایپ: مسافر حامد
عکس: مسافر ماهان
بارگزاری: مسافر طاها
مرزبان خبری: مسافر ماهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
169