به نام قدرت مطلق الله
هشتمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی قائمشهر به نگهبانی همسفر امالبنین، دبیری همسفر امالبنین و استادی همسفر ملکجهان با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 2 دیماه ۱۴۰۴ ساعت 13:45 آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
خدا را شاکرم که بار دیگر در این جایگاه خدمت میکنم. دفعه اولم سال گذشته بوده آبانماه وقتی چهل سی دی خودم را نوشتم راهنمایم همسفر صبح گل خواستند تا در این جایگاه بنشینم، این بار هم وقتی به من زنگ زدند تا خبر استادیم را به من بگویند با خود گفتم چرا الان؟ بار اول شرایط بسیار سختی داشتم و گفتم دیگر این جایگاه را نمیپذیرم؛ ولی وقتی راهنمایم تماس گرفتند نمیدانم چطور شد که پذیرفتم و گفتم بله حتماً باکمالمیل میپذیرم.
اکنون خوشحالم که در این جایگاه هستم آنچه مرا بر آن داشت تا در این لژیون شرکت کنم، جمعیت احیای انسانی بوده، در واقع با هر مبلغی که ما اینجا میبخشیم یک زندگی را نجات میدهیم و یک انسان احیا میشود. دو اتفاق بسیار زیبا در این نمایندگی مرا به این واداشت که حتماً در لژیون سردار شرکت کنم و ادامه بدهم. یکی دیدن راهنما همسفر سکینه بهعنوان استاد جلسه و عروسشان در جایگاه نگهبان جلسه، اینکه عروس و مادرشوهر در کل جهان نه فقط در ایران رابطهای بگیر و نگیر دارند؛ ولی زمانی که در کنگره مانند دو دوست کنار هم قرار میگیرند برای من این پدیده بسیار زیبا بود و بسیار لذت بردم. کنگره چهکار میکند با انسانها.
دوم اینکه من روزی باحال بسیار خرابی وارد کنگره شدم. آن روز بسیار ناراحت شدم بابت اینکه در بیرون به من و همکارانم توهین شده بود. نمیتوانستم آن توهین را بپذیرم با گریه به شعبه آمدم و دیدم راهنما همسفر صبح گل بهعنوان استاد جلسه و مسافرشان نگهبان جلسه در جایگاه نشستهاند. دو پهلوان برای احیای انسانی و این مرا مصممتر کرد تا در این لژیون ادامه بدهم.
چشمه جوشان، در واقع هر کدام از ماههایی که اینجا هستیم؛ مانند چشمه جوشان هستیم، یک چشمهای که در حال جوشیدن است و این چشمه شاید برای ما سخت باشد، خیلی راحت نباشد این مبلغ را پرداختکردن؛ ولی چشمه اصلاً به این نگاه نمیکند که چه مسیری را طی میکند، چقدر با بحر یا اقیانوس فاصله دارد فقط میرود، چه کسی از این آب میخواهد استفاده کند؟ اصلاً برایش مهم نیست و فقط راه را میرود.
اگر پیش رویش سد شد، راه را پیدا میکند. حالا یا سوراخکردن آن سد است، ما یک شعری در دوران مدرسه داشتیم که چشمه رفت به سنگی برخورد و آنقدر برخورد کرد تا سنگ را سوراخ کرد یا آنقدر استپ میکند تا از آن قسمت عبور کند. بالاخره راه پیدا میکند فقط میرود، فقط هدفش رفتن است و رسیدن به بحر یا اقیانوس است و چشمهها با هم رودخانه میشوند و رودخانه مسیرش اقیانوس است؛ حتی اگر این چشمه آبش کم است و آن مقدار هم بخار شود آن بخار به آسمان میرود و باز دوباره آب میشود و باز به زمین و به چشمه برمیگردد.
همانطور که گفتم هر کدام از ما چشمه هستیم بخشش ما چه چیزی قرار است بشود، حالا میخواهد در لژیون سردار خرج شود یا برای ساختوساز خرج شود. مهم این است که در نهایت به بحر و اقیانوس میرسد؛ یعنی جامعه را زنده میکند، یک فرد زنده میشود، یک خانواده احیا میشود و در نهایت آرامشی است که نصیب همه ما میشود.

عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
ویرایش، ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
48