جلسه هشتم از دوره نهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه مسافران نمایندگی پرند، با استادی راهنمای محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر کیومرث با دستور جلسه "وادی یازدهم : چشمه های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می رسند" روز دوشنبه 1 دی 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
به نام قدرت مطلق
مجتبی هستم، مسافر...
ابتدا تشکر میکنم از نگهبان جلسه، دبیر محترم، پیجت گرامی نمایندگی و مرزبانان عزیز که اجازه دادند و فرصت دادند تا چند دقیقهای در خدمت شما عزیزان باشم؛ برای آموزش، برای تجربه و برای یادگیری
دستور جلسه میگوید: چشمههای جوشان و رودهای خروشان به اقیانوس میرسند.
در این جمله، دو صفت بسیار مهم بهکار رفته است؛
چشمه جوشان و رود خروشان
نگفته هر چشمهای و هر رودی به اقیانوس میرسد؛ بلکه شرط دارد
اینجاست که ما باید خودمان را در وادیها پیدا کنیم؛ همان همزاد پنداریای که مهندس بارها در سیدیها، نوشتارها و نشریات کنگره بر آن تأکید میکنند
اگر گفته میشود راهنمایی در کرج، باید بگویم منظور من هستم
اگر گفته میشود مسافر اولی در بندرعباس، باید بگویم مخاطب من هستم
اگر گفته میشود مرزبانی در تهران، باید بگویم این پیام برای من است
اگر همه آموزشها را به خودم بگیرم، قطعاً به نتیجه میرسم؛
وگرنه وارد وادی نصیحت میشوم و میگویم: این برای من نیست
مهندس چرا این مثال را در درمان اعتیاد میزنند؟
چون کسی که وارد کنگره ۶۰ میشود، اگر هدفش درمان است، باید حرکت داشته باشد، جوشش داشته باشد و استمرار
تا بتواند به دریای رهایی و اقیانوس آرامش برسد
پیامی هست که میگوید:
هر رودی که از جایی بیرون میآید، تمام تلاشش را میکند؛
به تختهسنگها و قلوهسنگها میخورد، زمین میخورد، مسیرش سخت است
اما امکانپذیر است که به بحر ملحق شود
اینطور نیست که همهچیز آسان باشد
اینطور نیست که بگوییم: من سفر میکنم، همهچیز خودبهخود درست میشود
بعضیها منتظرند وام جور شود، پول برسد، پرونده بسته شود، مشکل تمام شود؛ بعد بیایند درمان شوند
اما انسان همیشه در مسیر، با سنگ و مانع روبهروست
صراط مستقیم، یک جاده صاف و بیدردسر نیست؛
پر از پیچ، سربالایی و سختی است
برای اینکه رود به دریا برسد، دو شرط لازم است
اول، منبع؛ دوم، اختلاف ارتفاع
کوهها مثل اسفنج آب را در خود ذخیره میکنند،
و از دل همین ذخیره است که چشمه میجوشد، رود شکل میگیرد و حرکت آغاز میشود.
اگر شیب نباشد، آب مجبور میشود راهش را پیدا کند.
در اول وادی میخوانیم:
«آنگاه که روشنایی آبستن تاریکی بود»
این جملات برای قشنگی نیست؛ باید به عمقشان برویم
تاریکی هم طبق فرمان خلق شده؛ برای آموزش ما
همانطور که راهنما از من میخواهد نظم داشته باشم، دارو را سر ساعت مصرف کنم، پیراهن سفید بپوشم؛
نه برای خودش، بلکه برای من
خداوند هم وقتی دستوری میدهد، نیاز خودش نیست؛ من نیاز دارم
در سفر اول، تختهسنگها همان مشکلاتی هستند که ظاهر میشوند؛
پروندهها، بیمارستان، دادگاه، پاسگاه، خواستگار، گرفتاریهای ناگهانی
میگوییم چرا قبلاً نبود؟
بود، اما ما نمیدیدیم
تاریکی، نیروی کهنهکار است؛ نمیخواهد ابزارش را بهراحتی از دست بدهد
در سیدی «غار» از استاد امین میشنویم که حتی در صراط مستقیم هم تاریکی مقطعی و طبق فرمان حضور دارد.
یعنی ممکن است بیدلیل در چالهای بیفتیم،
اما اگر در مسیر باشیم، خودِ خداوند دوباره ما را بیرون میآورد
کسی که به کنگره ۶۰ میآید و به رهایی میرسد،
هیچ فرقی با انسان عادی ندارد؛
نه انجمن خاصیم، نه موجود متفاوت
تنها تفاوت ما این است که امکان بازگشت به مصرف برای ما وجود ندارد، اگر استمرار داشته باشیم
در مورد دارو و اتفاقات اخیر هم همین است
هر اتفاقی که بهظاهر بد است، یک پیام آموزشی دارد
فرق نگاه ما با مهندس این است که او میگوید:
«این اتفاق آمده تا چیزی به من یاد بدهد؛ باید پاسش کنم»
امیدوارم بتوانم این پیامها را در زندگیام پاس کنم
از توجه شما سپاسگزارم.

بارگذاری و تایپ : مسافر نیما لژیون چهارم
مرزبان خبری: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
132