English Version
This Site Is Available In English

اساس این حرکت بخشش است

اساس این حرکت بخشش است

لطفاً به رسم کنگره 60 خودتان را معرفی کنید.

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر، آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره، ۹ ماه ۱۵ روز با راهنمای خوبم آقای محمد صادق صداقت سفر کردم، رشته ورزشی دوچرخه سواری و ۲۱ سال است که آزاد و رها هستم.

با توجه به اینکه دستور جلسه این هفته وادی یازدهم است، رابطه‌ی این وادی با لژیون سردار را چگونه توصیف می‌کنید؟
اگر بخواهم رابطه‌ وادی یازدهم با لژیون سردار را توضیح بدهم ابتدا باید به مفهوم تغییر صفات انسان اشاره کنم. انسان زمانی می‌تواند به یک چشمه‌ی جوشان و جاری تبدیل شود که صفات او تغییر کند. اما این چشمه چه زمانی به جوشش و حرکت می‌رسد؟ زمانی که حجم آن افزایش پیدا کند. هرچه این حجم بزرگ‌تر شود امکان حرکت و جاری شدن فراهم‌تر می‌شود و در نهایت یک جریان شکل می‌گیرد. جریان در وجود همه‌ی انسان‌ها وجود دارد اما این جریان دارای سطوح مختلفی است. ما در کنگره ۶۰ وارد جریانی متفاوت از جریان هستی شده‌ایم؛ جریانی که بر پایه‌ی تغییر بنا شده است. درست است که همه‌ انسان‌ها در بیرون از کنگره نیز دچار تغییر می‌شوند، زیرا تمام موجودات تحت فرمان ساختار هستی تغییر می‌کنند، اما تفاوت اساسی اینجاست که تغییر در کنگره ۶۰ یک تغییر بنیادی است. در این مسیر خواسته‌های انسان تغییر می‌کند نه صرفاً جسم او. تغییرات جسمی تغییرات بیولوژیکی هستند که اغلب به‌صورت طبیعی یا اجباری اتفاق می‌افتند اما تغییر خواسته‌ها به اختیار انسان امری بسیار نادر است و بدون آموزش و دانش منسجم و نگرش الهی تقریباً غیرممکن خواهد بود. انسان زمانی اجازه‌ی تغییر واقعی پیدا می‌کند که علاوه بر جاری شدن امکان افزایش حجم را نیز داشته باشد و این افزایش حجم زمانی اتفاق می‌افتد که فرد از تمرکز صرف بر خود خارج شود و به دیگران نیز توجه کند. لژیون سردار دقیقاً مصداق همین نگاه است یعنی نه‌تنها من خودم را می‌خواهم، بلکه دیگران را هم می‌خواهم. نه‌تنها مراقب خود و خانواده‌ی خود هستم، بلکه به دیگران و خانواده‌هایشان نیز توجه دارم. نه‌تنها تلاش می‌کنم نیازهای خود و خانواده‌ام را تأمین کنم، بلکه برایم اهمیت دارد که دیگران نیز بتوانند نیازهای اولیه‌ی خود را برطرف کنند. لژیون سردار با همین هدف شکل گرفته است تا این نوع نگاه را در ما ایجاد و تقویت کند. زمانی که من به نیاز دیگران توجه می‌کنم، دیگران نیز به نیاز من توجه خواهند کرد. در چنین شرایطی است که اجازه‌ی تغییر واقعی صادر می‌شود و چشمه می‌تواند حجم خود را افزایش دهد، به جوشش برسد و در مسیر درست جاری شود.
صحبت از وادی‌ها در واقع صحبت از داستان زندگی انسان است. این مباحث ممکن است جذاب و شنیدنی باشند، اما هدف اصلی سرگرم شدن نیست، هدف این است که این مفاهیم در زندگی ما جاری شوند. بدون خدمت و بدون توجه به دیگران جاری شدن این آموزه‌ها در زندگی انسان امکان‌پذیر نخواهد بود.

جناب آقای مهندس دژاکام چگونه توانستند چشمه‌های جوشان کنگره را به مرحله‌ای برسانند که این تعداد رهایی در کنگره ۶۰ رقم بخورد؟
من اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم باید بگویم که شاید نتوانم به‌طور کامل توضیح بدهم چگونه این اتفاق رخ داده است، اما یک نکته را با اطمینان می‌دانم، اساس این حرکت، بخشش است. اگر امروز آقای مهندس توانسته‌اند کنگره ۶۰ را به این وسعت و عمق برسانند و این جریان را در شهرهای مختلف جاری کنند به این دلیل است که از این چشمه انسان‌های نیازمند توانسته‌اند بهره ببرند. در گذشته وقتی می‌گفتند بابا آب داد یا بابا نان داد این مفاهیم بسیار پررنگ بود، اما امروز در این دوره و زمانه این جملات در ظاهر شاید قدیمی به نظر برسند. چرا که به لطف پیشرفت تکنولوژی اغلب انسان‌ها از گرسنگی نان یا تشنگی آب رنج نمی‌برند، آن چیزی که امروز انسان با کمبودش مواجه است گرسنگی دانش است، گرسنگی دانایی است، نفهمیدن و ندانستن است. وقتی از ریشه صحبت می‌کنیم، در واقع از کسی صحبت می‌کنیم که توانسته این نیاز اساسی را پاسخ دهد. آقای مهندس کسی هستند که نفس ما را سیر کردند، خواسته‌های نامعقول ما را اصلاح کردند و مسیر خواستن را به ما آموختند. امروز شاید نان واقعی همین مطالبی باشد که ما در کنگره ۶۰ دریافت می‌کنیم؛ مطالبی که می‌توانند چشم ما را سیر کنند، دل ما را آرام کنند، جسم ما را به تعادل برسانند و نفس گرسنه‌ی ما را از خواسته‌های نادرست رها سازند. این همان نانی است که اگر به‌درستی خورده شود انسان را به آرامش و رهایی می‌رساند. اگر بپرسید که بابا نان داد چگونه اتفاق افتاده است، پاسخ روشن است آقای مهندس بخشیدند. از دانش خود بخشیدند، از علم خود بخشیدند و از مال خود نیز دریغ نکردند. همین بخشش بی‌چشم‌داشت است که باعث شده چشمه‌های کنگره ۶۰ بجوشد، جاری بماند و انسان‌های بسیاری را به رهایی برساند.

از خدمت کردن خودتان در کنگره چه آموزه‌هایی آموختید و توصیه شما به مسافران سفر اول و سفر دوم چیست؟
همه‌ ما در کنگره در حال کسب معرفت هستیم. دانشی به ما داده می‌شود و آموزش‌های دریافت می‌کنیم که ضلع اول کنگره یعنی معرفت را شکل می‌دهد. ما یاد می‌گیریم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، انسان را می‌شناسیم، تخریب‌هایش را می‌شناسیم، مواد مخدر را می‌شناسیم و نسبت به خودمان و مسیرمان شناخت پیدا می‌کنیم.
داستان واقعی کنگره با خدمت و حرکت آغاز می‌شود. شما سفر اول را که در کنگره طی می‌کنید، سفری که حساب‌وکتاب دارد، بر اساس عقل و نظم است، مبدأ مشخص است، مقصد مشخص است و هدف نیز روشن است. برای اینکه تغییرات واقعی شکل بگیرد، نیاز به زمان و عرض دارد، یعنی همان آموزش‌ها، اطلاعات و معرفتی که دریافت می‌کنیم.
این معرفت باید در مسیر حرکت به عمل سالم تبدیل شود. اینجاست که ضلع دوم کنگره معنا پیدا می‌کند؛ ضلعی که به نظر من مهم‌ترین بخش است. معرفت و عدالت بدون عمل بی معنی است. تنها چیزی که روی زمین قرار دارد دو پای من و شماست، یعنی اعمال ما. این اعمال هستند که مشخص می‌کنند ما در کنگره چه آموخته‌ایم.
یکی از مهم‌ترین آموزه‌هایی که من از کنگره گرفتم این بود که انسان‌ها با عملشان شناخته می‌شوند نه با کلامشان. تغییر عمل کار بسیار دشواری است و نیاز به یک محیط بسیار دقیق، منظم و حساب‌شده دارد. محیطی که انسان بتواند در آن رفتار خود را تغییر دهد یا بهتر بگویم، تفکرات خود را اصلاح کند به‌گونه‌ای که آنچه می‌اندیشد، آنچه بر زبان می‌آورد و آنچه انجام می‌دهد در یک راستا قرار بگیرد.
آنچه من در این بیست‌ویک سال حضور در کنگره آموخته‌ام این است که ما در کنگره همه‌چیز هستیم، اما سؤال اصلی اینجاست آیا بیرون از کنگره هم به همان اندازه هستیم؟ این دقیقاً همان چیزی است که آقای مهندس به ما آموزش می‌دهند. آیا عدد و جایگاه من بیرون از کنگره، همان عدد و جایگاه درون کنگره است یا نه؟
یک محصول تا زمانی که در محیط آزمایشگاهی تولید می‌شود بسیار ارزشمند است اما هنوز قابل عرضه به جامعه نیست. من در کنگره مودب هستم، نگاهم را کنترل می‌کنم، کلامم را کنترل می‌کنم، وارد برخی بحث‌ها نمی‌شوم و معرکه‌گیری نمی‌کنم. این بسیار خوب است اما این رفتارها در محیط آزمایشگاهی اتفاق می‌افتد. آنچه اهمیت دارد این است که این رفتارها بیرون از کنگره هم قابل ارائه باشد. رهجو در کنگره می‌تواند هر کسی باشد؛ سفر اولی، سفر دومی، مرزبان، ایجنت، راهنما یا دیده‌بان. اما آنچه می‌تواند به‌عنوان یک کالای قابل عرضه در بازار زندگی ارائه شود، این است که من علیرضا بتوانم همان رفتاری که در کنگره دارم بیرون از کنگره نیز حفظ کنم. این همان عددی است که انسان با آن شناخته می‌شود. این مهم‌ترین دستاورد یک مسافر در طول سفرش در کنگره است. اینکه آنچه امروز در اینجا هستم بیرون از این فضا هم باشم. این معیار است، این ملاک است. من تمام تلاشم را می‌کنم احترامی را که در کنگره به دیگران می‌گذارم و احترامی را که دیگران به من می‌گذارند به بیرون از کنگره منتقل کنم؛ به خانواده‌ام، به محیط کارم و به جامعه. همان‌طور که وقتی نزد آقای مهندس هستم، چگونه رفتار می‌کنم و ایشان چگونه با من رفتار می‌کنند. از نظر من آقای مهندس تنها انسانی است که درون و بیرون او یکی است چه در کنگره به‌عنوان استاد، دانشمند و انسان خردمند، چه در جامعه و حتی در محیط خانواده. آنچه از کنگره آموختم این است که ارزش‌گذاری انسان در محیط آزمایشگاهی انجام نمی‌شود بلکه بیرون از آن محیط و در زندگی واقعی صورت می‌گیرد. همه‌ی ما باید تلاش کنیم این فضا را از درون کنگره به بیرون منتقل کنیم. همان‌طور که انسان نباید فقط در مسجد مؤمن باشد بلکه بیرون از فضای مقدس هم باید مؤمن بماند، همان‌طور هم که نباید فقط در دانشگاه استاد باشد، بلکه بیرون از کنگره و در خانه و جامعه نیز باید استاد زندگی باشد.

مصاحبه و متن: مسافر محمد
عکس: مسافر وحید
بارگزاری: مسافر محمد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .