English Version
This Site Is Available In English

رهایی همان چشمه های جوشان است که به اقیانوس می رسد

رهایی همان چشمه های جوشان است که به اقیانوس می رسد

شیشمین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی مسافرجواد  نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر جعفر با دستور جلسه وادی یازدهم چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر واقیانوس می رسنددر روزیک شنبه مورخ 30اذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت16آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان جواد هستم مسافر

از گروه مرزبانی و ایجنت محترم و از راهنمای بسیار خوبم آقای تلگردی بسیار تشکر می‌کنم از نشریات اوتی و بچه‌هایی که دارند خالصانه زحمت می‌کشند تشکر می‌کنم که اجازه خدمت به من دادند که بتوانم امروز خدمت کنم
دستور جلسه‌ امروز وادی یازدهم است
به نظر من چشمه های خروشان خود من هستم زمانی که من جواد وارد کنگره شدم حالم بسیار خراب بود کارتون خواب نبودم ولی در خانه‌ام کارتون خواب بودم حالم بسیار بد بود من برای درمان اعتیاد راه های زیادی را تست کردم تا اینکه لطف خدا شامل حالم شد به کنگره آمدم و از اینکه درمان شدم لذت می‌برم من اصلاً فکر نمی‌کردم یک روزی بدون مواد زندگی کنم و نفس بکشم
به نظر من این‌ها به آموزش‌های کنگره بر می گردد من مثل یک چشمه جوشان جوشیدم و درمان اعتیاد را از ته دل خواستم و به لطف خدا به رهایی رسیدم
من جواد اگر بخواهم همیشه حالم خوب باشد و در صراط مستقیم باشم باید به جلسات وصل باشم تا مثل موج های خروشان و رودخانه ها جاری باشم و به بحر و اقیانوس برسم چون اقیانوس همان رهایی است
من جواد زمانی می‌فهمم که رهایی چقدر لذت بخش است که به رهایی برسم و آن را درک کنم
در رهایی باید از خیلی از ضد ارزش‌ها دوری کنیم و ازشان جدا شویم تا واقعی رها باشیم
یکی از کارهایی که انسان اگر انجام بدهد  حالش همیشه خوب است گوش به فرمان بودن است باید گوش به فرمان راهنما باشی زمانی متوجه زحمات راهنما می‌شوی که با راهنما تهران بروی

چگونه ممکن است انسانی بدون دریافت حتی یک ریال، از وقت خود بگذرد و برای من، جواد، رهایی را رقم بزند؟ زمانی که به همراه راهنما به تهران رفتم، مشاهده کردم که هر بار حضورم، منجر به دریافت تجربه‌ها و پیام‌های جدیدی می‌شود. برای مثال، در مرتبه اولی که به تهران رفتم، بسیار ساده از کنار مسائل عبور کردم، اما در این نوبت، تجربیات و آموزش‌های ارزشمندی دریافت نمودم. هنگامی که وارد اتاق مهندس دژاکام شدم، به نکاتی پی بردم که اصلاً در ذهنم نمی‌گنجید؛ از جمله اینکه مسافری که قصد خدمت در کنگره را دارد، باید مجوز دریافت کند. تمامی این موارد آموزش است و بسیار لذت‌بخش می‌باشد.

زمانی که قصد داشتم برای برگزاری یک جلسه به‌عنوان استاد حضور پیدا کنم، در مسیر، راهنما به من گفت: «برو و لذت ببر.» این جمله برای من قوت قلب بسیار خوبی بود. روزی که به جلسه آمدم، استاد جلسه آقای سیستانی بودند. با خود گفتم: آیا ممکن است روزی من نیز استاد جلسه شوم؟ چون خواستم، تلاش کردم و مطیع راهنمای خود بودم، این امر برای من محقق شد. زیرا انسان‌ها به‌گونه‌ای هستند که آنچه در ذهن خود می‌پرورانند و به زبان می‌آورند، آن را محقق می‌کند. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در جمع شما هستم و خداوند به من توفیق داد تا در کنار شما حضور داشته باشم و خدمت کنم.

یکی از صحبت‌های بسیار جذاب آقای مهندس این بود که فرمودند: پیاده شدن از اسب به اندازه سخت سوار شدن بر آن سخت است. همچنین می‌فرمودند زمانی که می‌خواهی شریک کاری، عاطفی یا تحصیلی شوی، کار دشواری است، اما هنگام جدا شدن از آن پیوند، دشواری بیشتری دارد. پیوند من با مواد شکل گرفته بود، اما جدا شدن از آن برایم بسیار سخت بود. ترک مواد برای من امری محال به نظر می‌رسید و اصلاً در ذهن ام نمی‌گنجید. موادی که با پوست و خون من آمیخته شده بود، به‌گونه‌ای که یادآوری آن دوران موجب درد شدید در وجودم می‌شود. با این حال، باید با آموزش‌های کنگره بر ترس غلبه کرد و در صراط مستقیم قرار گرفت.

به نظر من، اگر فردی حضور داشته باشد و مطابق با پروتکل‌ها، دستورالعمل‌ها و آموزش‌های کنگره پیش برود، به حال خوب خواهد رسید و از آن لذت خواهد برد. موضوع دیگری که آقای مهندس به آن اشاره کردند، بحث مادیات بود. ایشان بیان می‌کردند که انسان باید سوار بر مادیات باشد؛ زیرا اگر مادیات سوار بر انسان شود، او را شکست خواهد داد.
از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت های من گوش کردید سپاس گزارم.

تایپ: مسافر محمد لژیون پنجم
ویرایش: مسافر عبدالله لژیون ششم
عکاس:  مسافر اسماعیل لژیون ششم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم
تایید خبر: مسافر محمد لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .