English Version
This Site Is Available In English

رود خروشان در نهایت به اقیانوس می‌رسد

رود خروشان در نهایت به اقیانوس می‌رسد

پیش از ورود به کنگره۶۰ زندگیِ بسیار تلخی داشتیم؛ زیرا پدر و مادر من متوجه اعتیاد مسافرم شده بودند و هنگامی که مطلع شدم در باورم نمی‌گنجید. به اعتقاد آن‌ها، مصرف‌کننده موادمخدر یک انسان بی‌ارزش بود و دائماً می‌گفتند: باید جدا شوید افراد بسیاری مایل به این امر بودند؛ اما من معتقد بودم قطعاً برای هر مشکلی راه‌حل وجود دارد و با خود گفتم جدا نشده و ادامه می‌دهم و تنها به خداوند امید داشتم. مسافر من پیش از ورود به کنگره۶۰ بسیار پرخاشگر و عصبی بود؛ اما با ورود به کنگره معنای زیبا زندگی کردن را متوجه و رابطه بهتری پیدا کردیم. او چند بار سفر کرد؛ اما خدا را شکر در نهایت به آن رهایی با کیفیت رسید. هنگام ورود به سفر دوم بعد از ۶ الی ۷ ماه دیگر ادامه نداد؛ اما وقتی مشاهده کرد من به راه خود در مسیر کنگره ادامه دادم، او نیز تصمیم گرفت دوباره برگردد، راهنما انتخاب کرد و در پارک خدمت گرفت. هنگامی‌ که تولد روزهای پنجشنبه را مشاهده می‌کرد، تصمیم گرفت تولد اولین سال رهایی‌اش را جشن بگیرد و این اتفاق افتاد، زندگی بسیار بر وفق مراد ما بود، متوجه شدم حال او از من بهتر است. پس از مدتی متوجه شدم به دلیل مصرف قلیان بی‌حوصله و عصبی هستم و زمانی که سفر نیکوتین را انجام دادم، همانند مسافر خود به حال‌ِخوش رسیده و همه مشکلات من حل شد. ضدارزش فقط دروغ گفتن، غیبت کردن و تجسس کردن نیست؛ بلکه مصرف دخانیات هم یک کار ضدارزش محسوب می‌شود. خدا را سپاس بعد از سه ماه رهایی از بند نیکوتین، در امتحان قبول و راهنمای ویلیام شدم. من گمان می‌کردم با سفر ویلیام خوشی‌ها و دورهمی‌ها از من گرفته می‌شود؛ اما خدا را شکر زمانی که سفر را انجام دادم متوجه شدم در حال حاضر این حال‌ِخوش را دارم؛ زیرا باعث شد با کاربردی کردن سی‌دی‌‌ها، ذره‌ذره ضدارزش‌های خود را کنار گذارم و با به‌ دست آوردن سلامتی‌ به مسافر و فرزندان خود خدمت کنم. از آقای مهندس دژاکام بابت فراهم کردن این بستر تشکر می‌کنم؛ زیرا باعث شدند من و مسافرم به رهایی و حال‌ِخوب برسیم. از خداوند متعال برای آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سلامتی خواستار هستم.

نویسنده: راهنمای ویلیام همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر نفیسه (لژیون‌بیست‌‌وهشتم)

گاه در زندگی احساس می‌کردم در نقطه‌ای ثابت ایستاده‌ام، راهی پیشِ‌رو، حرکت و روزنه‌ای از امید نبود. گویی زمان از حرکت ایستاده و من در میان ترس‌ و بی‌قراری‌ سردرگم مانده بودم؛ اما وادی یازدهم به من آموزش داد، هیچ جویباری برای همیشه بی‌حرکت نمی‌ماند با حرکت آرام و پیوسته؛ حتی با کوچک‌ترین قدم روزی به مقصد و به مکان مَدنظر خواهیم رسید به دریایی که آرامش، دانایی و رهایی در آن جریان دارد. از این وادی آموختم، چشمه بودن به معنای از درون رشد کردن، ساختن امید؛ حتی وقتی نشانی از امید نیست. رود شدن به معنای ادامه دادن مسیر و عبور از سنگ‌ها، دشواری‌ و پیچ‌‌و‌خم‌هایی که گاه انسان را خسته و فرسوده می‌کنند؛ اما رود خروشان در نهایت به اقیانوس می‌رسد به گستره‌ای فراتر از تصور به نوری وسیع‌تر از همه‌ ترس‌ها، من به عنوان یک همسفر امروز آگاه هستم اگر درون من مانند: چشمه‌ای به جوشش درآید و با امید به حرکت ادامه دهم روزی به اقیانوس خواهم رسید به جایی که آرامش حقیقی در آن جریان دارد و دردها دیگر زخم نیستند، به جایی که معنای رهایی را با تمام وجود می‌توان لمس کرد. وادی یازدهم به من آموخت، تو توانمند هستی و اگر در مسیر مقابل ادامه دهی، جهان بی‌تردید پاسخ قدم‌هایت را خواهد داد.

نویسنده: همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر نفیسه (لژیون بیست‌‌وهشتم)

رابط خبری: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر نفیسه (لژیون بیست‌‌و‌هشتم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون بیست‌و‌یکم)
عکس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
نمایندگی همسفران کنگره۶۰ شعبه سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .