سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر.
تازه وارد کنگره شده بودم. بخواهم بگویم، برایم خیلی جالب بود که لژیون سردار اصلاً چیست. وقتی مدتی از سفرم گذشت، اولین جشنی که سعادت حضور داشتم جشن سرداری بود. دوست داشتم تجربهاش کنم.
جشن سرداری برگزار شد و خیلی برایم جالب بود. حسوحال خوبی داشتم و در آن جشن انرژی خاصی گرفتم. وقتی میدیدم هر کسی که میآید بالا، با خوشحالی قول پولی را میدهد که واقعاً تمام داشتهاش بود و خیلی هم از کار خودش راضی و خوشحال بود، برایم لذتبخش بود.
دوست داشتم مثل بقیه افرادی که کمی قدیمیتر بودند در کنگره و میآمدند خودشان را سردار یا دنور معرفی میکردند، باشم. میدانستم معنی سردار شدن یا دنور شدن یعنی بخشیدن، یعنی گذشتن از مال خودت.
من قبلاً در زندگیام میدیدم یا میشنیدم که فلانی انقدر کمک کرده برای فلان جا یا انقدر هزینه کرده برای فلان کس، ولی نمیدانم چرا همیشه میگفتم دوست ندارم اینجور کمکها را، چون پولی که میدهم نمیدانم کجا میرود و نمیدانم برای چه خرج میشود.
ولی الان که در کنگره هستم، کمک کردن را خیلی دوست دارم، چون با آموزشهایی که دیدم جهانبینیام بالاتر رفته و میتوانم خدمت کردن را درک کنم. چون میدیدم چه آدمهایی با روی خوش، بدون هیچ منتی و بدون هیچ چشمداشتی دارند خدمت میکنند و این خیلی برایم لذتبخش بود.
من هم همان سال اول در سرداری شرکت کردم و خدا را شکر توانستم همان ماههای اول پرداختش کنم. خیلی خوشحال بودم. به نظر خودم دینم را به کنگره ادا کردم یا فکر میکردم بهای خدمتهایی که در کنگره به من میشود را دادهام.
ولی هرچه جلوتر رفتم دیدم بهای حال خوبم خیلی بیشتر از این چیزهاست و حالا حالاها جای جبران دارد. من خیلی به کنگره بدهکارم و باید بهایش را بدهم تا چیزی که گرفتم برایم ماندگار باشد، چون به نظرم هیچ کجای دنیا نمیتوانستم این حال خوب را پیدا کنم.
گذشت تا امسال که دوباره موقع جشن سرداری رسید. حالا امسال فکرم خیلی بازتر شده بود و دور و برم که پر از آدمهای خوب، یا بهتر بگویم فرشتههاست، بهتر میبینم. خدا را شکر دوباره سعادت شرکت در جشن سرداری را داشتم.
به خودم گفتم باید یک پله بالاتر بروم و خودم را دنور معرفی کردم، چون میدانم از پولی که میگذرم کجا میرود، برای چه و برای چه کسانی هزینه میشود. میدانم برای افرادی خرج میشود که مثل قبل از کنگره من، در تاریکیها گم هستند یا راهشان را گم کردهاند.
این پول هرچقدر هم که میدانم در برابر حال خوبی که من در کنگره پیدا کردم خیلی ناچیز است، ولی میدانم شاید راه نجاتی باشد برای آدمهایی مثل من.
خدا را شکر میکنم که کنگره در بهترین زمان عمرم سر راهم قرار گرفت؛ بهترین بگویم یا بدترین موقع زندگیام، نمیدانم، چون اگر کنگره سر راهم قرار نگرفته بود صددرصد الان زندگیام از هم پاشیده بود. چون واقعاً زندگیام برایم غیرقابل تحمل شده بود.
پس این درست شدن زندگیام، حال خوب خودم، حال خوب مسافرم و حال خوب و آرامش فرزندانم بها دارد، چون آرامش بچههایم بزرگترین آرزوی زندگیام است. حاضر نیستم این آرامشی را که الان بچههایم دارند با هیچ چیزی عوض کنم.
و بهترین جا برای پرداخت این بها و این حال خوب، همان لژیون سردار است. البته در کنگره هر خدمتی که داشته باشی لذت زیادی دارد.
انشاءالله به امید خدا بتوانم قول دنوری که دادم را پرداخت کنم و بتوانم گوشهای از خدمتهایی که به من شده را جبران کنم.
تایپیست: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر اعظم
رابط خبری: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سمیرا
ویرایش و ارسال: همسفر زینت نگهبان سایت
نمایندگی همسفران شهباز
- تعداد بازدید از این مطلب :
50