من مدت یک ماه است، که با این مجموعه آشنا شدهام و مسافرم ۲ماه زودتر از من به کنگره۶۰ میآمد. یک روز پیشنهاد داد تا من هم بیایم و با اینکه در زندگی فعلی خیلی با او مشکل داشتم؛ ولی با خودم گفتم به امتحان آن میارزد.
وقتی وارد کنگره۶۰ شدم جو آنجا و برخورد کسانیکه آنجا بودند خیلی برای من جالب بود، انگار چند سال است که من آنها را میشناسم، خیلی گرم و صمیمی با من رفتار کردند و خودشان را همدرد من میدانستند. وقتی با آنها در مورد مشکلاتم حرف میزدم حس میکردم که آنها هم مشکلاتی شبیه به من داشتند؛ شاید بدتر یا کمتر ولی به مرحلهای از خودباوری رسیدند که این مشکلات برای آنها دیگر مشکل، غم و ناراحتی نبود، به رهایی رسیده بودند و به من هم امید دادند که تو هم روزی مثل ما حالت خوب میشود.
اکنون بعد از مدت یکماه که به کنگره۶۰ میروم کمی حالم بهتر شده است؛ شاید روز اولی که وارد این مجموعه شدم فکر نمیکردم ادامه بدهم؛ ولی ادامه میدهم و از این بابت خوشحال هستم. خدا را شکر میکنم که در این مسیر قرار دارم تا به خودباوری و شناخت خودم برسم من خیلی باارزش هستم، برای ارزشهای خودم تلاش میکنم و امیدوارم که بر آنچه اعتقاد و ایمان دارم برسم.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ندا( لژیون سوم)
رابطخبری: همسفر ساحره رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا( لژیون اول)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
99