English Version
This Site Is Available In English

شکرگزاری مانند جادوی مهر و محبت است

شکرگزاری مانند جادوی مهر و محبت است

دوازدهمین جلسه از دوره سوم سری کارگاه‌های خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا نمایندگی کوروش آذر پور به استادی راهنما محترم همسفر دانیال،نگهبانی راهنما محترم همسفر حسین و دبیری همسفر محمدرضا با دستور جلسه"در کنگره۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟" پنجشنبه ۲۷ آذر‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، دانیال هستم، یک همسفر.

از نگهبان، دبیر و تمام کسانی که اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم، سپاس‌گزارم. در مورد دستور جلسه "قدردانی" چه حسی دارد؟ مانند این است که در سرمای زمستان، در فضای بیرون از خانه باشید و یخ زده باشید. سپس وارد خانه شوید، پتو را بر روی خود بکشید و گرم شوید. آن لحظه چه احساسی دارید؟

چقدر خوب است! انگار تمام دنیا را به شما داده‌اند، در حالی که تنها یک پتو است. از آن سرمای شدید به گرمای آغوش پناه آورده‌اید و شکرگزاری و تشکر دقیقاً چنین حسی دارد؛ به ویژه زمانی که بدانیم در حقیقت چه چیزی به دست آورده‌ایم. به عنوان مثال، من پسر خاله دارم که با او رابطهٔ بسیار خوبی دارم. هم من قدر محبت‌های او را می‌دانم و هم او قدر مرا. زمانی که با یکدیگر هستیم، احساسی دارم که گویی روی زمین نیستم و این به خاطر همان مهر و محبتی است که در اثر شکرگزاری ایجاد شده است. در واقع، من مدتی فروشندهٔ لباس بودم. مشتریان زیادی داشتیم و انواع مختلف افراد را می‌دیدیم، زیرا ذات فروشندگی لباس، دیدار با تیپ‌های گوناگون آدم‌هاست. یکبار مشتریای داشتیم که عصبی بود و می‌گفت: فلان چیز را داری؟ و من پاسخ می‌دادم:نه، نداریم. اما مشتری دیگری بود که با سلام و احوال‌پرسی وارد می‌شد، می‌پرسید: حال شما چطور است؟ خسته نباشید و سپس می‌پرسید: ببخشید، فلان جنس را دارید؟ حتی سه بار به انبار می‌رفتم. انبار ما تقریباً یک کیلومتر با محل کار فاصله داشت و من سه بار مسیر را پیاده می‌رفتم تا آن کالا را پیدا کنم. حتی اگر آن جنس را به او نمی‌دادم، ناراحت می‌شدم که چرا پیدا نشد؛ زیرا آنقدر با شخصیت و با‌شعور بود که نباید دست‌خالی برمی‌گشت. این همان جادوی شکرگزاری و جادوی تشکر کردن است. نکتهٔ اصلی‌ای که می‌توانم به آن اشاره کنم، مرتبط با "وادی یازدهم" است که موضوع جلسهٔ هفتهٔ آینده نیز هست. در این وادی آمده است: زمانی حال شما خوب می‌شود و به آرامش حقیقی می‌رسید که شکرگزاری کنید. به عنوان مثال، مادرم هر روز برایم صبحانه، ناهار و شام تهیه می‌کند. من در قبال تمام زحماتش چه کرده‌ام؟ آیا اگر یک روز غذا حاضر نکند یا رفتاری نامناسب داشته باشد، باید تمام خدماتی را که تاکنون برایم انجام داده است فراموش کنم و بگویم: تو الآن با من بدرفتاری کردی؟ آقای مهندس مثال خوبی می‌زند: می‌گوید فردی خدمت‌گذار پادشاهی بود. پادشاه به او خربزه‌ای می‌دهد و او با خوردن آن می‌گوید: به‌به! ممنونم! تا به حال چنین خربزه‌ای نخورده‌بودم. اما وقتی خود پادشاه همان خربزه را می‌خورد، می‌گوید: چقدر بد بود! این خربزه بدطعم بود. آن خدمت‌گذار پاسخ می‌دهد: تو این همه به من نیکی کرده‌ای، حالا یک بار که چیز بدی داده‌ای، آیا باید آن را جلوی چشم تو بیاورم؟ این دقیقاً همان شکرگزاری است که من از آن سخن می‌گویم. اگر بخواهم تجربهٔ شخصی خود را بیان کنم: فامیلی داریم که هیچ‌کس با آن‌ها رفتار خوبی ندارد. خاله‌ام و شوهرش با کسی رفتار مناسبی ندارند و اخلاق خوبی از خود نشان نمی‌دهند.

روزی به خانهٔ آن‌ها دعوت شده بودیم. من سعی می‌کردم قدر بدانم که مرا به خانه‌اش دعوت کرده، جای خوبی برایمان تدارک دیده و غذا تهیه کرده است. تا جایی که ممکن بود در کارها به او کمک می‌کردم. پس از بازگشت، متوجه شدم رفتار شوهرخالم با وجود همان خصوصیات اخلاقی، بسیار بهبود یافته بود. هرچند هنوز مانند قبل نیست، اما دلیل این تغییر این است که او قبلاً آن مهر و محبت را ندیده بود. در بسیاری از مواقع، افرادی که با آن‌ها بدرفتاری شده است، خود نیز بدرفتاری می‌کنند؛ چرا که مهر و محبتی را تجربه نکرده‌اند تا بتوانند آن را منتقل کنند.

تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت همسفران آقا نمایندگی کوروش آذر پور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .