دهمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار نمایندگی صبا با استادی مرزبان مسافر جاوید، نگهبانی مسافر رامین و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه «در کنگره۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟» چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ ساعت۱۵:۳۰ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان جاوید هستم مسافر؛ از ایجنت و نگهبان لژیون سردار تشکر میکنم که اجازه تجربه این جایگاه را به من دادند. در خصوص دستورجلسه مهندس همیشه تاکید دارند در مورد موضوعی که میخواهیم صحبت کنیم باید معنا و مفهوم آن را بدانیم. وقتی من ندانم قدردانی چیست مسلما نمیتوانم قدردانی کنم. قدر یعنی دانستن میزان و اندازه لذا من اول باید این را متوجه بشوم و آنگاه متناسب با آن مقیاس و اندازه بتوانیم قدردانی کنیم. هر کس لطفی به من بکند من نسبت به آن لطف، وظیفه دارم که قدردانی بکنم. حالا این لطف و کمک از یک لیوان آب دادن تا سود مالی یا هر چیز دیگری که هست من باید به اندازه آن قدردانی و سپاسگزاری کنم.

حالا شما ببینید قدر کنگره ۶۰ است چرا که باعث شده اعتبار و آبرو و سلامتی و خیلی چیزهای دیگر من که همه در حال نابودی بود، برگردد. اینها را با چه چیزی میتوان اندازهگیری کرد؟! و به این موضوع نمیتوانیم حسابگرانه نگاه کنیم که مثلا این مقدار آبروی من یا سلامتی من برگشته است. در رشته حسابداری مطلبی داریم تحت عنوان هزینه فرصت از دست رفته که مبحث ساده و کاربردی است. و از در همه جا میتوان استفاده کرد. یکی از اقلام هزینه است مثلا من ۱۰۰میلیون پول دارم که با آن میتوانم چندتا کار انجام بدهم، برای اولویتی که در ذهن من هست میخواهم هزینه کنم و محصولی تولید بکنم و برنامهریزی میکنم که پس از ۲ ماه آن را می فروشم و ۴۰ میلیون سود میکنم و اولویتهای دیگری هم دارم که اگر نتوانستم این محصول را تولید کنم، محصولات جایگزین ومشابه تولید کنم یا اصلا محصول تولید نکنم و به جای آن دلار و سکه بخرم و جای دیگری سرمایهگذاری کنم. حالا من این ۱۰۰ میلیون را هزینه میکنم و بعد از ۲ ماه محصول آماده است، آن را فروختهام ولی بهخاطر نوسانات بازار آن ۴۰ میلیون سود تامین نمیشود و مثلا به جای ۴۰ میلیون، ۱۰ میلیون سود کردهام بعد سراغ اولویت دوم میروم که مثلا خرید طلا بوده است و پیش خودم میگویم اگر ۲ ماه پیش به جای تولید محصول، طلا خریده بودم، الان ۳۰ میلیون سود کرده بودم. این اختلاف ۳۰ میلیون با آن ۱۰ میلیون میشود:" هزینه فرصت از دست رفته."

یعنی این سود را میتوانستم داشته باشم ولی اتفاق نیفتاده است. در کنگره هم من در این ۴ سالی که هستم که از لحاظ ریالی ۴ سال است که پول مواد ندادهام که قابل محاسبه است. مهمتر از آن مسئله زمان است که در روز حداقل ۶ساعت از وقتم گرفته میشد و مهمتر از این دو مسئله سلامتی من بود که با مصرف مواد در حال نابودی خوم بودم. حالا من در این ۴ سال این هزینهها را نکردهام که سبب آن قرار گرفتن در مسیر کنگره بوده است که ما را از خیلی چیزها نجات داده است.
من تازه وارد که وارد این ساختار میشوم، خودم میدانم که اولویت چیست. آیا اولویت واقعا درست سفر کردن است یا سر کار گذاشتن خانوادهام است؟ راهنما یا کنگره را سر کار بگذارم که در اصل دارم خودم را سر کار میگذارم. مثل کبکی که سرش در برف است و خیال میکند دیگران او را نمیبینند که چه کار میکند! در صورتی که بیشترین آسیب به خودم میخورد. کسی که از ابتدا درست و جدی سفر کند و فرمانبردار باشد بعد از ده، یازده ماه به رهایی خوبی میرسد. ولی کسی که اولویتش درست سفر کردن نبوده است بعد از ده، یازده ماه با حال خراب به لژیون مرزبانی میآید که انضباطی بشود با هزینههایی که در این مدت متحمل شده است. می آید، باید شش ماه از کنگره دور باشد که باز در این شش ماه در این جامعه معلوم نیست چه بلایی سرش بیاید و بعد از آنکه میآید میبیند آن کسی که رها شده است و با حال خوب خدمتگزار است و او تازه آمده است که اگر بتواند دوباره سفرش شروع بکند. لذا این فرصت طلایی که کنگره در اختیار من قرار داده است را باید قدر بدانم و انتخاب درست را انجام بدهم و به این فکر کنم که میخواهم هزینه فرصت از دست رفته را بدهم یا سود خوبی بکنم؟ ان شا الله از این فرصت به نحو احسن استفاده کنیم، خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزار سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
147