English Version
This Site Is Available In English

قدر دانی یعنی انجام فرمان راهنما

قدر دانی یعنی انجام فرمان راهنما

بنام قدرت مطلق

 

جلسه چهاردهم از دوره ی چهارم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان به استادی راهنمای محترم مسافر محسن ، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر صالح با دستور جلسه "در کنگره 60 چگونه قدر دانی کنیم؟" مورخ چهارشنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، من محسن هستم، مسافر.

خیلی خوشحالم که امروز در این نمایندگی در خدمت شما عزیزان هستم. از نگهبان جلسه، آقا علیرضا، خیلی سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار داد تا در این جایگاه خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. خدا قوت عرض می‌کنم خدمت مرزبانی محترم، ایجنت محترم بهروز، راهنماهای عزیز و همه شما دوستان.

داشتم می‌آمدم و با خودم می‌گفتم لواسان در حالت عادی یک مکان ییلاقی و خنک است؛ الان هم که هوا سرد است و سحر، همه شال و کلاه کرده‌ایم و آمده‌ایم داخل یک جای گرم و کنار هم نشسته‌ایم. ولی واقعیت این است که ما قدر اینجا را نمی‌دانیم؛ قدر این آسایشی که الان اینجا نشسته‌ایم، این آرامشی که دیگر دستمان یخ نمی‌زند و ترس این را نداریم که اگر الان برف و باران وسط خیابان بگیرد، کجا برویم و چه کار بکنیم.

خیلی قشنگ دور هم نشسته‌ایم و راحت صحبت می‌کنیم. بعضی ازان جی او هستند که جلساتشان را داخل پارک برگزار می‌کنند. بعضی وقت‌ها این ترس وجود دارد که اگر در پارک باشیم و کسی ما را ببیند، شاید زشت باشد. اما اینکه امروز اینجا، در این مکان، با این آسایش، آرامش و امنیت نشسته‌ایم و برای درمان خودمان کوشش می‌کنیم، خودش اصل قدرشناسی و قدردانی است.

قدر یعنی منزلت، یعنی اهمیت؛ یعنی بدانیم آن چیزی که داریم چه ارزشی دارد. حالا سؤال این است که آیا می‌دانیم موقعیتی که در آن هستیم چه ارزشی دارد یا نه؟ در کنگره 60 دستور جلسه «قدر و منزلت» دقیقاً به همین موضوع اشاره می‌کند. حالا می‌خواهیم ببینیم در موقعیتی که در کنگره60 هستیم، چه در سفر اول، چه در سفر دوم و در هر جایگاهی که باشیم، آیا می‌دانیم کجا هستیم، چه کار می‌کنیم و ارزش خدماتی را که به ما داده می‌شود، می‌دانیم یا نه.

در سفر اول، قدرشناسی خیلی خودش را نشان می‌دهد. از نظر اقتصادی، همه ما می‌دانیم شرایط چگونه است. هرکدام از ما که اینجا نشسته‌ایم، کار، زندگی، شغل و مسئولیت داریم. وقتی وقت می‌گذاریم و می‌آییم، یعنی ایجنت محترم، مرزبان‌ها، راهنماها و نگهبان‌ها از وقت، درآمد و زندگی خودشان می‌زنند تا به منِ سفر اولی خدمت کنند. حالا من چطور می‌توانم تشکر کنم؟ چطور می‌توانم از راهنما سپاسگزاری کنم؟

اصول درمان در کنگره به من می‌گوید راهنما یک پروتکل به من می‌دهد و می‌گوید: محسن، اگر می‌خواهی سفر کنی، خوش آمدی. راهنما از هیچ‌کدام از ما توقعی ندارد؛ خودش آمده خدمت کند. اما من چه وظیفه‌ای دارم؟ بعضی وقت‌ها خدای نکرده فکر می‌کنم راهنما وقت خودش را گذاشته و آمده، پس من هم می‌توانم هرطور دلم خواست رفتار کنم، در حالی که این‌طور نیست.

شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ کفر نعمت، از کفَت بیرون کند. اگر قدر آن چیزی را که دارم ندانم، مسلماً بهره‌اش را هم نمی‌برم. راهنما یک پروتکل به من می‌دهد و می‌گوید: آمده‌ای سفرت را شروع کنی؛ این مقدار درمان، این مقدار اوتی را باید استفاده کنی، شب به‌موقع بخواب، صبح به‌موقع بیدار شو، سی‌دی را بنویس، پارک بیا و ورزش کن. راهنما به من زور نمی‌گوید. وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم همه این کارهایی که به من گفته شده، سودش به خودم برمی‌گردد.

اگر قرار است اوتی را سر وقت و به میزان مرتب مصرف کنم، علتش در لژیون توضیح داده می‌شود. وقتی همه این کارها را درست انجام می‌دهم، آن‌وقت تا حدی قدر کار راهنما را می‌دانم. ای کاش بچه‌ها از خودشان عکس بگیرند؛ تازه‌ واردها به مرور زمان که سفرشان جلو می‌رود، خودشان را نگاه کنند. رهجویی که دفترچه در دست دارد، از شروع سفر میزانش مشخص است. کم‌کم رنگ صورتش باز می‌شود، شانه‌هایش صاف‌تر می‌شود، اعتیاد از بدنش خارج می‌شود، کلامش تغییر می‌کند، رفتارش تغییر می‌کند و حتی پوششش در کنگره عوض می‌شود.

این تغییرات کاملاً مشهود است و خود آدم می‌تواند آن را در خودش ببیند. وقتی دفترچه را نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم در چه مرحله‌ای هستم. من زمانی که از درِ نمایندگی وارد می‌شوم، اولین چیزی که می‌بینم این است که چه کسی به ‌موقع آمده، چه کسی مشارکت می‌کند و چه کسی خدمت می‌گیرد. وقتی گفته می‌شود مشارکت کنید و کسی حرفی نمی‌زند، یعنی قدر راهنما دانسته نشده است.

اعتیاد یعنی سکوت. دیدید که سال‌های آخر مصرف، آدم کم‌کم ساکت می‌شود. اینجا باید حرف بزنم، باید از حالم بگویم. اگر رهجو بعد از مدتی که دفترچه دستش است حرفی نزند، راهنما متوجه می‌شود. دفترچه میزان پله را نشان می‌دهد و معلوم می‌کند رهجو در چه جایگاهی است و چرا کم‌کار شده است.

یکی از نشانه‌های قدرشناسی من از راهنما این است که تمام چیزهایی را که به من گفته شده، درست انجام بدهم؛ به‌موقع در جلسه حاضر شوم و با ذوق و شوق بیایم. همان‌طور که زمان مصرف برای بعضی چیزها ساعت و دقیقه مهم بود، برای درمان هم باید مهم باشد. ذوق من برای درمان خیلی اهمیت دارد و من را به آخر راه بهتر می‌رساند.

وقتی علیرضا عزیز این فرصت را در اختیار من قرار داد که در جایگاه خدمت استادی صحبت کنم، حداقل کاری که انجام دادم این بود که چند روز فکر کنم و ببینم واقعاً چه یاد گرفته‌ام و در چه جایگاهی هستم. این برای من و شما یکسان است.

قدردانی فقط پول گذاشتن در پاکت نیست. گاهی اگر از روی اجبار باشد، اصلاً بهتر است انجام نشود. اگر کنگره نبود، شاید الآن گوشه خیابان در سرما می‌ماندیم. اما امروز اینجا نشسته‌ایم، گرم است و کنار هم صحبت می‌کنیم.

نمایندگی لواسان قبلاً هم بوده، یک دوره‌ای در فشم جمع شده و حالا دوباره چراغش روشن شده است. من وقتی از آن پله‌ها پایین آمده‌ام که این چراغ روشن بوده و وظیفه دارم برای روشن ماندنش تلاش کنم تا دیگران هم برسند. همان‌طور که از دیدن تازه ‌واردها و نحوه برخورد محترمانه با آن‌ها لذت می‌برم و یاد روزهای اول خودم می‌افتم.

در کنگره همه با نهایت احترام با هم برخورد می‌کنند و این خیلی مهم است. هر کاری که برای حفظ احترام راهنما و حرمت این مکان انجام می‌دهم، پاداشش در نهایت به خودم برمی‌گردد. ممنون که به صحبت هایم گوش فرا دادید.

تایپ و بارگذاری: مسافر سینا

ویرایش: مسافر علیرضا

عکس: مسافر سینا

مرزبان خبری: مسافر محسن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .