English Version
This Site Is Available In English

خواستن، توانستن است

خواستن، توانستن است

همسفر اعظم

می‌خواهم از روزهایی بگویم که حالم بسیار بد بود و راهی برای نجات خودم و زندگی‌ام پیدا نمی‌کردم. زمانی که فهمیدم مسافرم دچار اعتیاد شده، احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده و دیگر هیچ امیدی ندارم. روز و شب از خودم می‌پرسیدم: خدایا، این چه امتحانی بود؟ چرا باید چنین اتفاقی در زندگی من بیفتد؟ اما هیچ فکری به ذهنم نمی‌رسید. وقتی به مسافرم می‌گفتم: تو مشکل اعتیاد داری، انکار می‌کرد و می‌گفت که من اشتباه می‌کنم؛ چون هیچ‌وقت جلوی من مصرف نمی‌کرد و نمی‌توانستم ثابت کنم.

با اینکه تخریب ظاهری زیادی نداشت؛ اما ذهن من شبانه‌روز درگیر بود… تا این‌که بالاخره خودش حقیقت را پذیرفت. من با تمام وجودم دنبال راه درمان گشتم و خداوند مهربان کنگره۶۰ را سر راهم قرار داد. در آن لحظه، واقعاً به این باور رسیدم که وقتی چیزی به حقیقت برسد، راهش پیدا می‌شود؛ چون خدا گفته: خواستن، توانستن است. خداوند ما را اشرف مخلوقات قرار داده و اختیار داده تا راه درست را انتخاب کنیم؛ حتی اگر اشتباه کنیم، باز هم در سختی‌ها دست ما را می‌گیرد.

من ایمان دارم که خداوند در تمام سختی‌های زندگی کنارم بوده و همیشه راه را نشانم داده است. سختی‌ها مثل دستمال‌کاغذی هستند؛ همین‌که یکی را بیرون بکشی، بعدی هم می‌آید، پس نباید از سختی‌ها بترسیم؛ چون هرکدام درسی است برای رشد ما. از خداوند متعال شکرگزارم که راه مستقیم را سر راهم قرار داد و مرا از تاریکی به روشنایی رساند. من حتی بیشتر از مسافرم تخریب داشتم تخریب او اعتیاد بود؛ اما تخریب من ناآگاهی و جهان‌بینی غلطی بود که سال‌ها با من بود.

همیشه به راهنمایم می‌گفتم: وقتی مسافرم رها شود، دیگر به کنگره نمی‌آیم. فکر می‌کردم خوب شدنِ حال من وابسته به رهایی اوست؛ اما بعد از این‌که یک سال گذشت و تولد گرفتیم، با یک مشکل کوچک دوباره خراب کرد. همان‌جا فهمیدم خداوند چقدر مهربان است، انگار می‌خواست به من بگوید: بمان… تو هنوز کار داری. هنوز باید آموزش ببینی. هنوز باید خدمت کنی. فهمیدم که من تصمیم‌گیرنده تقدیر خودم نیستم. من فقط باید حرکت کنم؛ اما اتفاقات را خدا رقم می‌زند. اگر قرار بود از کنگره بروم، شاید مسافرم خراب نمی‌کرد. پس هیچ اتفاقی تصادفی نیست، همه چیز درسی است برای رشد ما.

من هنوز راه زیادی در پیش دارم؛ باید روی جهان‌بینی خودم کار کنم تا بتوانم به خانواده‌ام آرامش و آسایش بدهم و مادری باشم که فرزندانش در جامعه مفید باشند. از آقای مهندس همیشه سپاسگزارم؛ چون هرچه داریم از او و زحماتش داریم و از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که با عشق و صبوری رهجوهایش را از تاریکی به روشنایی هدایت می‌کند.

نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوازدهم)

رابط‌خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوازدهم)

تنظیم و ارسال: همسفر اعظم دبیر سایت 

همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .