English Version
This Site Is Available In English

زنده‌شدن نور امید در دلم

زنده‌شدن نور امید در دلم

در دورانی که مسافرم گرفتار اعتیاد بود مدام بحث و دعوا داشتیم، من و بچه‌ها او را به‌ حال خود رها کرده بودیم؛ چون چند‌ دفعه ترک کرده و دوباره به‌سوی مواد بازگشته بود.
خسته و ناامید بودم و خانواده‌ خودم مدام به‌خاطر اعتیاد همسرم مرا سرزنش می‌کردند و می‌گفتند: او قابل اصلاح نیست؛ چون از ترک‌های او خبر داشتند.

از طریق یکی از دوستان با کنگره آشنا شدیم و به این مکان آمدیم. روز نخست که وارد کنگره شدم؛ دعای آخر جلسه که همه‌ دستانشان در هم گره و با هم دعا می‌کردند، نظم، انضباط، احترام‌گذاشتن افراد به یکدیگر و جامه سفیدی که بر تن داشتند، نظرم را جلب کرد. در‌ابتدا هدفم فقط ترک مواد توسط مسافرم بود و با خود گفتم: به حضورم ادامه می‌دهم تا او ترک کند؛ اما وقتی وارد لژیون شدم و آموزش‌ها شروع شد، فهمیدم حال خودم از مسافرم بدتر است و بیش از او به آموزش نیاز دارم.

کنگره مکان مقدس و امنی است؛ جایی‌که می‌توانی به‌راحتی حرف دلت را بزنی. سخنانی که حتی نمی‌توانستم با خانواده خود در میان بگذارم، این‌جا آزادانه بیان می‌کنم، بدون این‌که کسی سرزنشم کند و قضاوت شوم؛ زیرا خانواده‌ام مدام مرا سرزنش می‌کردند. حالا که مدتی است در کنگره حضور دارم به این باور رسیده‌ام که مسافرم درمان می‌شود.

از راهنمایم خانم راضیه سپاسگزارم که با آموزش‌های عالی و خوب، نور امید را در دل‌ من زنده کرد؛ همچنین از تمام خدمتگزاران کنگره که با عشق خدمت می‌کنند سپاسگزارم. امیدوارم روزی بتوانم با خدمت‌کردن، محبت‌هایشان را جبران کنم. به امید رهایی همه مسافران و همسفران.

نویسنده: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ویرایش: رابط خبری همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر ناعمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .