سومین جلسه از دوره چهل و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ستارخان؛ با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "در کنگره60 چگونه قدردانی میکنیم؟" روز دوشنبه 24 آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpg)
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی سپاس گذارم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. از کسانی که در این جایگاه خدمت کرده بودند شنیده بودم که انرژی بالایی دارد، الآن که در این جایگاه هستم حرفهایشان را درک میکنم. موضوع جلسه: در کنگره 60 چگونه قدردانی میکنیم است، همانطور که میدانیم هر هفته دستور جلسات مختلفی داریم که بسیار مهم هستند و بار آموزشی بالایی دارند و مارا به آگاهی میرساند تا بتوانیم در زندگی واقعی آن را کاربردی کنیم. قدردانی به شکلهای مختلفی در کنگره انجام میشود که هم میتوان به شکل زبانی و عملی این کار را کرد، قدردانی باید در ذهن و قلب ما شکل بگیرد تا بتوانیم درک کنیم که از طریق آموزش و آگاهی در جلسات، لژیون و مشارکت به دست میآید. قدردان بودن به معنی دیدن خوبی دیگران و اشخاصی که در این مسیر به ما کمک میکنند است، زمانی که به این درک برسیم که قدردانی کنیم باعث میشود حال خوب را منتقل کنیم، حتی باعث رشد در خودمان میگردد.
.jpg)
وقتی به زندگی قبل از کنگره نگاهی میاندازم قدر کنگره را بیشتر میدانم، زمانی کارتنخواب خانهی خودم شده بودم فقط روز را شب میکردم در حدی بود که به دلیل ذهن آشفتهای که داشتم نمیتوانستم با دیگران ارتباط برقرار کنم، حتی غذا خوردن یادم میرفت و فقط مواد مصرف میکردم و در تاریکی فرورفته بودم و درکی از زندگی و خانواده نداشتم و بارها ترک ناموفق داشتم، حدود دو سالی بود که تجربه مصرف همه موادهای مخدر را داشتم تا اینکه خسته شدم و از خدا خواستم یکراهی رانشانم دهد و خداوند دعای من را شنید و وارد کنگره شدم. اولین روز باحال خراب وارد شدم و اصلاً تعادل نداشتم، پر از خشم و کینه بودم با وجود اینکه فرزند داشتم، مواد باعث شده بود که به هیچ چیزی روی خوشنشان ندهم. زمانی که در سیاهی مطلق فرورفته بودم کنگره مرا با آغوش باز پذیرفت و بعد از سه جلسه با لباس سفید وارد شدم و بعد از انتخاب راهنما سفرم را شروع کردم، تا 3ماه اول درک درستی از کنگره نداشتم، با صبوری راهنما و کمک همسفرم ادامه دادم تا زمانی که ذهنیتم عوض شد و تفکرات زمان مصرف را کنار گذاشتم. تمام عزیزان دستم را گرفتند و بامحبت و عشق به بنده خدمت کردند تا از تاریکی به رهایی برسم تا اینکه امروز در خدمت شما هستم و رها شدم و آرامشی در زندگیام است.
.jpg)
ما وقتی قوانین کنگره و حرمت هارا اجرا کنیم مثل قطار به شکل خودکار به آخر سفر میرسیم و رها میشویم. اولین مطلبی که در کنگره به من آموختند نظم بود اگر نظم داشته باشم و پوششم مناسب باشد به راهنما و خدمتگزاران احترام بگزارم به حال خوب میرسم. ما زمانی که انضباط و قوانین کنگره را رعایت میکنیم دیده میشویم و اطرافیان هم متوجه تغییراتی در ما میشوند، هرچند کوچک باشد برای ما اتفاق میافتد فقط کافی است روی اصول باشیم و ادامه دهیم. همانطور که من روز اولی که وارد شدم صندلیها چیده شده آماده بود، کولر روشن بود، چایی آماده بود و به من خدمت میکردند، من هم بهنوبهی خودم میتوانم به تازهواردی که وارد کنگره میشود خدمت کنم هرچند که باکارهای کوچک میشود به حال خوب رسید وگرنه کنگره احتیاج به من ندارد و بدون من کارها جلو میرود. از اینکه به صحبتهای بنده گوشدادهاید سپاس گذارم.
.jpg)
تایپ: مسافر حامد
عکس: مسافر رضا
مرزبان کشیک: مسافر ماهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
80