English Version
This Site Is Available In English

قدردانی؛ گمشده‌ای است که در کنگره ۶۰ آموخته می‌شود

قدردانی؛ گمشده‌ای است که در کنگره ۶۰ آموخته می‌شود

جلسه یازدهم از دوره چهل‌وپنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی دانیال اهواز، با استادی مسافر صادق، نگهبانی مسافر محمد و دبیری اینجانب مسافر مجید، با دستور جلسه<<  چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی می‌کنیم>>در تاریخ ۹/۲۳/ ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد

مجدداً سلام دوستان، صادق هستم، یک مسافر. شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که این فرصت را به من داد تا برای اولین بار این جایگاه را تجربه کنم. از راهنمای عزیزم، آقا امین، تشکر می‌کنم که واقعاً بهترین فرصت را در اختیار من گذاشتند تا آموزش بگیرم. از نگهبان محترم، آقا محمد، تشکر می‌کنم و همچنین از استادان و راهنماهای عزیزی که در این جلسه حضور دارند.دستور جلسه امروز «قدردانی در کنگره» است. صحبت‌هایم را در دو بخش ارائه می‌دهم:بخش اول مربوط به قبل از ورودم به کنگره و بخش دوم مربوط به بعد از ورودم به کنگره.من، صادق، از سن کم شروع به مصرف مواد مخدر کردم و تخریب‌های زیادی به جسم، روح و روانم وارد شد. قدرشناسی را از همان کودکی به‌درستی یاد نگرفته بودم. پدر و مادرم سعی کردند این موضوع را به من آموزش بدهند، اما متأسفانه گوش نمی‌دادم و همیشه از قدردانی فراری بودم؛ حتی در حد یک «دست‌درد نکند» هم تشکری نمی‌کردم.شاید باورتان نشود، اما امسال، برای اولین بار در عمرم، چند روز پیش که روز مادر بود، با یک جعبه شیرینی و یک شاخه گل به خانه مادرم رفتم. تا به حال چنین کاری نکرده بودم. این را کجا یاد گرفتم؟ در کنگره یاد گرفتم.با ورودم به کنگره، به من یاد دادند که قدردانی و تشکر کنم؛ از کوچک‌ترین چیزها. از همان حرف‌های مهندس گرفته تا اگر کسی یک لیوان چای جلوی من می‌گذارد، باید تشکر کنم. صفات بد زیادی داشتم؛ خشم، کینه و تنفر در وجودم بود. با ورودم به کنگره و با کمک راهنما، توانستم این صفات را بشناسم و روی آن‌ها کار کنم. به همین دلیل، خودم را مدیون و قدردان این مسیر می‌دانم.من همیشه در لژیون می‌بینم وقتی راهنمایم صحبت می‌کند، حرف‌هایش از ته دل است. این حس را کاملاً دریافت می‌کنم. وقتی نصیحتم می‌کند یا با من و دیگر هم‌لژیونی‌ها صحبت می‌کند، کاملاً مشخص است که از قلبش می‌آید و واقعاً دوست دارد من به راه درست و حال خوش برسم.من هیچ نسبتی با آقا امین نداشتم، اما وقتی وارد کنگره شدم، طبق حس خودم انتخاب کردم. همیشه در صحبت‌هایشان می‌گویند به مرزبان احترام بگذارید، به نگهبان احترام بگذارید، به راهنماها و استادها احترام بگذارید. این‌ها برای این است که من یاد بگیرم احترام را اول اینجا بیاموزم و بعد بتوانم در بیرون از کنگره اجرا کنم.مهندس می‌گوید ما به کنگره آمده‌ایم تا آموزش بگیریم. وقتی برای آموزش آمده‌ام، باید آموزش را درست بگیرم و بتوانم آن را در زندگی اجرا کنم.مدتی بیکار بودم و مدتی هم تاکسی کار می‌کردم. آن زمان برخورد بدی با مسافرها داشتم. با

اینکه کرایه می‌دادند، اما احترام نمی‌گذاشتم؛ سیگار داخل ماشین روشن می‌کردم و رفتار درستی نداشتم. امروز می‌فهمم وقتی مسافری سوار ماشین می‌شود و سلام می‌کند، من باید قدردان باشم، نه اینکه با رفتارم اذیتش کنم. این را در کنگره یاد گرفتم.این آموزش‌ها را باید در خانه هم اجرا کنم تا به آرامش نسبی برسم و بتوانم فرزندانم را درست تربیت کنم و به آن‌ها یاد بدهم چطور در جامعه زندگی کنند.من قبلاً سفر اولی بودم. چند ماه که می‌آمدم، آقای نصرالله همیشه به من می‌گفتند دستت را بلند کن و خودت را معرفی کن، اما جرئت نداشتم. امروز می‌فهمم باید قدردان این تذکرها باشم. آقا مهدی هم بارها گفتند مشارکت کن، برایت خوب است. این‌ها همه جای تشکر دارد.یک روز دیده‌بان محترم، آقا رضا تراب‌خانی، برای تعویض مرزبانان تشریف آورده بودند. آقا سعید مرزبان بود. صدایم کردند و گفتند برو داخل آشپزخانه. ناراحت شدم که چرا باید چای درست کنم؛ نفس اماره بود. با اکراه رفتم. ظرف‌هایی هم مانده بود که گفتند بشور. آن‌قدر ناراحت شدم که کاملاً به هم ریختم، تا اینکه صدای دیدبان محترم رضا تراب‌خانی را شنیدم.با خودم گفتم این آدم از تهران با هزینه خودش آمده، هفته‌ای چند بار در رفت‌وآمد است تا کنگره‌ها را سر بزند. اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟ آن‌وقت من بابت یک کتری چای یا شستن چند ظرف ناراحت شده‌ام؟ همان‌جا فهمیدم کجای کار هستم و خدا را شکر کردم.من به عنوان یک سفر اولی، وقتی راهنما می‌گوید سی‌دی بنویس، به‌موقع بیا، دارو را درست مصرف کن، باید اجرا کنم. این می‌شود قدردانی. این می‌شود تشکر. نه اینکه راهنما سر جلسه باشد و من دیر بیایم یا مشارکت نکنم؛ این می‌شود ناشکری.باید قدر این سیستم را بدانم، قدردان مهندس باشم که چنین بستری را فراهم کرده تا من و امثال من به درمان برسیم، به حال خوب نسبی برسیم و به زندگی سالم برگردیم تا بتوانیم به خانواده‌مان برسیم.ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.

سایت نمایندگی دانیال اهواز

عکس و تایپ: مسافر فرید _لژیون یکم

تنظیم و ارسال خبر: مسافر محسن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .