English Version
This Site Is Available In English

برای اینکه کنگره شصت به این جایگاه و به این روزها برسد، خون دل‌ها خورده شده است

برای اینکه کنگره شصت به این جایگاه و به این روزها برسد، خون دل‌ها خورده شده است

سیزدهمین جلسه از دوره بیست و سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلی‌خان کرمان با استادی راهنما مسافر محسن، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر امید با دستورجلسه «بنیان کنگره۶۰ »  پنج‌شنبه ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

 

 

 

 

سخنان استاد:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.

در ابتدا شایسته می‌دانم روز زن را به تمامی همسفرانی که با گذشت، صبوری و بزرگواری خود زمینه درک این لحظات را برای ما فراهم کردند، تبریک عرض نمایم.

از راهنمای بزرگوارم، آقای هادی، و تمامی عزیزانی که ذره‌ذره زحمت کشیدند تا من امروز بتوانم شاهد و تجربه‌کننده این لحظات باشم، صمیمانه قدردانی می‌کنم.

این هفته، هفته «بنیان» است و دستور جلسه «بنیان کنگره شصت» و شخصیت آقای مهندس به‌عنوان موضوع انتخاب شده است. این دستور جلسه هر سال تکرار می‌شود تا ما بتوانیم به بخشی از عظمت شخصیت این انسان بزرگ پی ببریم.

شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین ویژگی آقای مهندس این است که ایشان نخستین انسانی هستند که در تاریخ بشریت به درمان اعتیاد دست یافته‌اند. اگر تاریخ بشریت را سی یا حتی چهل هزار سال در نظر بگیریم، اولین انسانی که در حوزه اعتیاد به درمان واقعی رسیده، آقای مهندس بوده‌اند. به‌گمان من، همین موضوع به‌تنهایی یک مدال بسیار بزرگ و افتخارآمیز برای ایشان محسوب می‌شود.

در طول تاریخ، همواره انسان‌هایی که توانسته‌اند از درد و رنج بشر بکاهند، ماندگار شده‌اند. ادیسون را در نظر بگیرید؛ هیچ‌کس او را از نزدیک ندیده است، اما به واسطه اختراعش که رنج بشر را کاهش داد، نام او برای سال‌ها در ذهن انسان‌ها باقی خواهد ماند. یا پاستور که با کشف آنتی‌بیوتیک توانست جان انسان‌های بسیاری را نجات دهد و در تاریخ ماندگار شود.

آقای مهندس نیز یکی از همین انسان‌ها هستند.

آقای مهندس علاوه بر آنکه روش درمان DST را کشف کردند و خود نخستین انسانی بودند که به درمان رسیدند، کار بزرگ‌تر و ارزشمندتری نیز انجام دادند و آن، ارائه این درمان به انسان‌های دردمند و ازیادرفته بود.

به عبارتی، بزرگ‌ترین بخشش آقای مهندس در این بود که این روش درمان را برای خود نگه نداشتند.

در جایی از نوشتارهای ایشان آمده است که می‌فرمایند: آخرین بدهی دوران مصرف خود را هفت سال پس از درمان پرداخت کرده‌اند. اگر آقای مهندس صرفاً به زندگی شخصی خود، پرداخت بدهی‌ها و ساختن زندگی فردی می‌پرداختند، هرگز چنین بنای عظیمی شکل نمی‌گرفت.

این همان بخشش بزرگ آقای مهندس است که باعث شده من امروز در اینجا بنشینم و از لطف و برکت آن بهره‌مند شوم.

اکنون نگاهی می‌کنیم به دیگر اقداماتی که آقای مهندس انجام داده‌اند. ایشان درمان اعتیاد را برای انسان‌هایی فراهم کردند که خود همواره از آن‌ها با عنوان «انسان‌های ازیادرفته» یاد می‌کنند.

من شخصاً با واژه «معتاد» ارتباط خوبی ندارم و همان‌طور که ایشان بیان می‌کنند، ترجیح می‌دهم از اصطلاح «انسان ازیادرفتگان» استفاده کنم؛ چرا که فرد مصرف‌کننده، واقعاً انسانی ازیادرفته است.

چند روز پیش به این موضوع فکر می‌کردم که در کلینیک‌هایی که متادون تجویز می‌شود، هر سه ماه یک‌بار فرد را ملزم می‌کنند آزمایش آنزیم‌های کبدی ارائه دهد. متادون به‌شدت ماده‌ای سمی است و به‌راحتی می‌تواند کبد را به مرحله فیبروز یا حتی سیروز برساند.

اگر به این سیستم نگاه کنیم، می‌بینیم که حتی در ساختار پزشکی نیز ارزش چندانی برای جان فرد مصرف‌کننده قائل نیستند. خودشان از میزان سمیت متادون آگاه هستند، اما با این حال آن را تجویز و عرضه می‌کنند. فرد مصرف‌کننده نیز آگاه است، اما در نهایت با مشکلات کبدی و عوارض جدی مواجه می‌شود.

اگر کمپ‌ها را نیز بررسی کنیم، در بدو ورود از فرد امضا می‌گیرند که در صورت فوت، هیچ مسئولیتی متوجه آن‌ها نباشد.

این یعنی جان یک انسان مصرف‌کننده تا چه اندازه بی‌ارزش تلقی می‌شود.

در چنین شرایطی، آقای مهندس روش درمان خود را در اختیار همین انسان‌ها قرار دادند؛ انسان‌هایی که از نگاه بسیاری از سیستم‌ها فراموش شده بودند.

علاوه بر درمان اعتیاد، به موضوع درمان سیگار نیز توجه کنید. در این جامعه اگر گفته شود جایی وجود دارد که هم اعتیاد را درمان می‌کند، هم سیگار را، هم اضافه‌وزن را، شاید باورکردنی نباشد. اما این‌ها کارهایی است که آقای مهندس در کنگره شصت انجام داده‌اند.

مدتی پیش آخرین متدهایی را که برای کاهش وزن در دنیا ارائه می‌شود بررسی می‌کردم. دو دارو با نام‌های «مانجارو» و «اوزمپیک» در حال حاضر مورد استفاده قرار می‌گیرند که هزینه مصرف ماهانه آن‌ها بیش از صد میلیون تومان است. در نهایت نیز کاری که این داروها انجام می‌دهند، فلج کردن اعصاب معده است.

در مقابل، در کنگره شصت لژیونی با عنوان جونز «تغذیه س» شکل گرفته است که فرد به‌سادگی و بدون عارضه، ماهانه دو تا سه کیلوگرم کاهش وزن را تجربه می‌کند؛ آن هم به‌راحتی و بدون هزینه‌های سنگین.

در حالی که آخرین متدهای ارائه‌شده در آمریکا چنین هزینه‌ها و عوارضی دارند، این روش ساده و کارآمد در کنگره شصت نتیجه لطف، نبوغ و بزرگواری آقای مهندس است.

درمان سیگار نیز با ساده‌ترین ابزار، یعنی آدامس نیکوتین، در اختیار افراد قرار گرفته است. این دانش و آگاهی به‌راحتی در دسترس مصرف‌کنندگان قرار دارد.

موضوع OT را نیز در نظر بگیرید. شاید این نامه‌ای که امروز به‌راحتی دریافت می‌کنیم، بسیار ساده و کم‌اهمیت به نظر برسد، اما پشت آن زحمات فراوانی نهفته است.

آقای مهندس یکی از معدود افرادی بودند که توانستند سیستم اداری کشور را متقاعد کنند تا شربت اپیوم تولید و وارد چرخه درمان شود. زحمات بسیار زیادی در این مسیر کشیده شده است.

زمانی که OT وجود نداشت، سفر کردن با تریاک کاری بسیار دشوار بود. برای اندازه‌گیری دقیق باید ترازوی طلافروشی پیدا می‌شد و حتی نفس کشیدن هنگام وزن‌کشی می‌توانست اندازه را به هم بزند.

زمانی که گفته می‌شد «یک گرم برای بیست یا سی روز»، اینجا اهمیت پیدا می‌کرد؛ زیرا باید آن یک گرم به قطعات بسیار دقیق تقسیم می‌شد.

امروز اما OT با کیفیت بالا، بدون مواد افزودنی و بدون عوارض تولید می‌شود و امکان اندازه‌گیری تا یک‌هزارم گرم را فراهم کرده است. این دقت اندازه‌گیری در روش DST اهمیت بسیار زیادی دارد.

اگر OT وجود نداشت، مجبور بودیم به همان روش‌های قدیمی و بسیار سخت بازگردیم.

همین نامه زردی که امروز به‌سادگی دریافت می‌کنیم و با آن به کلینیک مراجعه کرده و OT خود را تحویل می‌گیریم، حاصل سال‌ها تلاش، پیگیری و زحمات عظیم است. متقاعد کردن سیستم کشور برای وارد کردن تریاک به چرخه دارویی، کاری بسیار بزرگ و دشوار بوده است.

یا موضوع D-sap را در نظر بگیرید؛ شاید در ظاهر تنها یک سرکه سیب باشد، اما نکته‌ای بسیار مهم دارد: تنها سرکه‌ای است که با مصرف آن، بدن خاصیت قلیایی پیدا می‌کند. سایر سرکه‌ها بدن را اسیدی می‌کنند.

این انتخاب با نبوغ بسیار بالایی انجام شده است. با یک راهکار بسیار ساده، یعنی مصرف روزانه پنج سی‌سی از این سرکه در یک لیوان آب، می‌توان حداقل ده سال به عمر یک مجموعه افزود.

این‌ها نمونه‌هایی از نبوغ آقای مهندس در انتخاب‌ها و طراحی مسیر درمان است. ایشان واقعاً در تصمیم‌گیری‌های خود شگفت‌انگیز عمل کرده‌اند.

چهارشنبه گذشته در مراسم تولد آقای مهندس حضور داشتیم. بیست‌وهشت سال از آغاز این مسیر گذشته و تمام این اتفاقات در همین بازه زمانی رخ داده است.

در دوران کرونا، در مجموعه‌ای با جمعیتی نزدیک به دویست هزار نفر، تنها دو یا سه مورد فوتی ثبت شد که آن هم مربوط به ابتدای شیوع بیماری بود؛ زمانی که شاید به برخی از افراد D-sap نرسیده بود.

اداره چنین مجموعه عظیمی با این میزان موفقیت، نیازمند هنر، نبوغ و مدیریتی استثنایی است؛ کاری که تنها از عهده یک انسان خاص برمی‌آید.

مدت‌ها پیش، مکاتبات آقای مهندس با آقای ویلیام وایت در سایت اصلی کنگره شصت منتشر می‌شد. آقای ویلیام وایت از چهره‌های برجسته حوزه اعتیاد در آمریکا هستند. مرکزی در آمریکا با نام «NIDA» وجود دارد که تقریباً تمام سیاست‌گذاری‌ها، تولید دانش، هدایت و بازنشر آگاهی در حوزه اعتیاد این کشور در آن انجام می‌شود. این مرکز را می‌توان از نظر اهمیت، معادل ناسا در حوزه تحقیقات فضایی دانست، با این تفاوت که تمرکز آن بر مسئله اعتیاد است.

آقای ویلیام وایت، اگر اشتباه نکنم، بین هفتاد تا هشتاد مقاله در زمینه اعتیاد منتشر کرده‌اند و سال‌ها به‌عنوان مشاور کاخ سفید در این حوزه فعالیت داشته و از مدیران اجرایی این مرکز بوده‌اند.

با این حال، حتی این مجموعه‌ها هنوز نمی‌توانند از واژه «درمان» برای اعتیاد استفاده کنند و نهایتاً از اصطلاح «بهبودی» بهره می‌برند.

جمله‌ای از آقای مهندس در ذهن من مانده است که می‌فرمایند: آمریکایی‌ها هنوز به پنج درصد دانشی که کنگره شصت در حوزه اعتیاد به آن دست یافته، نرسیده‌اند.

امروز مقالات کنگره شصت حتی در سایت‌های ریکاوری وابسته به دانشگاه هاروارد منتشر شده است و یکی از مقالات آقای مهندس در این دانشگاه به چاپ رسیده است. همچنین در دانشگاه بریستول، در حوزه درمان بیماری MS و میگرن، تحقیقات مرتبط با روش ارائه‌شده توسط آقای مهندس در حال انجام است.

بر اساس شواهد و تجربیات موجود، به نظر می‌رسد طی پنج تا ده سال آینده، یک انقلاب درمانی در این حوزه رخ خواهد داد. روشی که آقای مهندس برای درمان این‌گونه بیماری‌ها ارائه داده‌اند، دارای صدها نمونه تجربی موفق برای اثبات اثربخشی است.

این‌ها همه نشان‌دهنده عظمت کاری است که آقای مهندس در حوزه درمان اعتیاد و فراتر از آن، در کشور ما انجام داده‌اند.

اگر امروز ما در اینجا نشسته‌ایم، به لطف و بخشش این انسان بزرگ است. خود ایشان عبارتی دارند که می‌فرمایند: «برای اینکه کنگره شصت به این جایگاه و به این روزها برسد، خون دل‌ها خورده شده است.»

واقعیت نیز دقیقاً همین است. بارها اطلاعات آمده جمع ‌آوری وسایل برده شد، بازجویی‌ها انجام گرفت و مشکلات فراوانی ایجاد شد تا امروز من و شما بتوانیم با آرامش در اینجا حضور داشته باشیم.

اولین جلسه کنگره شصت در سی‌ویکم شهریورماه سال ۱۳۷۸، در خیابان کارگر شمالی، کوچه مهدی‌زاده برگزار شد. امروز این مجموعه به بیش از ۱۵۰ شهر گسترش یافته و بالای صد هزار نفر به درمان رسیده‌اند؛ آن هم بدون استفاده از حتی یک ریال بودجه دولتی. این کاری بسیار عظیم و ارزشمند است.

حال به‌طور مختصر به مسیر شکل‌گیری کنگره شصت در کرمان می‌پردازم.

حدود ده سال پیش، در ۲۹ خردادماه سال ۱۳۹۴، اولین جلسه کنگره شصت در کرمان برگزار شد. محل برگزاری آن ساختمانی دوطبقه متعلق به بهزیستی و ویژه ناشنوایان بود که در محدوده میدان آزادی و خیابان بهمنیار قرار داشت. این جلسه در یک روز جمعه برگزار شد.

در آن زمان، آقای مهندس دژاکام و آقای علیرضا دژاکام حضور داشتند. آقای علیرضا دژاکام که مدتی در زاهدان بودند، به دلایلی به کرمان آمدند و مسئولیت هدایت این مجموعه را بر عهده گرفتند تا کنگره شصتی که امروز شاهد آن هستیم، شکل بگیرد.

به یاد دارم در آن مقطع، آقای محسن زارکویی از طریق سایت رها شده بودند، آقای حمیدرضا طوسی، شهرری رها شده بودند و بنده و آقای زنگی‌آبادی در اواخر سفر بودیم و حدود یک ماه تا دریافت رهایی فاصله داشتیم. مجموعه‌ای حدود پنج نفره شکل گرفت که وجه مشترک همه آن‌ها این بود که هرگز درست و حسابی لژیون نزدند.

در آن زمان، حتی تصور نمی‌کردیم که چند سال بعد بتوانیم در کنار هم در کرمان چنین مجموعه‌ای را شکل دهیم. من هرگز فکر نمی‌کردم فردی از کرمان را در این مسیر ملاقات کنم. اما آغاز این مجموعه دقیقاً با همین شرایط رقم خورد.

در پنج تا شش ماهی که جلسات در منطقه بهمنیار برگزار می‌شد، به‌اصطلاح صاحب‌خانه از ما خواست که محل را تخلیه کنیم. علاوه بر جلسات روز جمعه، یک جلسه دیگر نیز برگزار می‌شد، اما ناچار شدیم آن مکان را ترک کنیم.

پس از آن، به خانه‌ای مصادره‌ای در منطقه آزادگان، آزادگان ۲۱، انتهای کوچه منتقل شدیم. مدتی در آنجا مستقر بودیم. این ساختمان محل فعالیت چند گروه دیگر نیز بود؛ از جمله گروه‌های NA، AA و گروه‌هایی با موضوع تغذیه. همه این مجموعه‌ها در کنار هم فعالیت می‌کردند.

فصل زمستان بود و سقف‌های ساختمان اغلب دچار نم‌دادگی می‌شد. ما با هزینه شخصی، تعمیرات اساسی انجام دادیم و فضای ساختمان را تا حد امکان آماده کردیم. حدود یک سال و اندی در آن مکان حضور داشتیم، اما در نهایت از ما خواسته شد که آنجا را نیز ترک کنیم.

پس از آن، به خانه‌ای مصادره‌ای در منطقه سیّدى نقل مکان کردیم و حدود یک سال در آنجا مستقر بودیم. سال ۱۳۹۶ بود که ستاد مربوطه اعلام کرد آن ملک را نیاز دارد و ناچار شدیم آن مکان را نیز تخلیه کنیم.

این جابه‌جایی‌ها و آوارگی‌ها باعث شد به این نتیجه برسیم که باید مکانی مستقل و اجاره‌ای برای کنگره شصت تهیه کنیم.

به یاد دارم حدود دو تا سه ماه به دنبال مکانی مناسب بودیم. بسیاری از مالکین زمانی که متوجه می‌شدند این مکان مربوط به کنگره شصت است، مقاومت می‌کردند و حاضر به اجاره دادن نبودند.

تا اینکه در شهرک پدر، یک سوله پیدا شد و مالک آن رضایت داد که این فضا را در اختیار ما قرار دهد. اگر اشتباه نکنم، در خرداد یا تیرماه سال ۱۳۹۶ بود که به‌طور کامل به این ساختمان در شهرک پدر نمایندگی گنجعلی‌خان منتقل شدیم.

در ابتدای کار، تنها یک سوله در اختیار داشتیم؛ همان سوله سمت راست. بین دو سوله دیواری وجود داشت که بعدها آن دیوار برداشته شد و سوله سمت چپ نیز به مجموعه اضافه شد. به این ترتیب، مجموعه گنجعلی‌خان که امروز مشاهده می‌کنید، شکل گرفت.

در سال ۱۳۹۶ تنها دو تا لژیون فعال وجود داشت، اما به‌تدریج و با تلاش فراوان، این مجموعه توسعه پیدا کرد. آن دو تا لژیون، با تلاش شبانه‌روزی آقای علیرضا دژاکام و سایر خدمتگزاران، پایه‌گذاری شدند.

امروز، پس از حدود هشت سال، به هفت شعبه فعال رسیده‌ایم. شکل‌گیری این مجموعه به هیچ‌وجه ساده و آسان نبوده است. گاهی اتفاقات و مشکلاتی پیش می‌آمد که همه را ناامید می‌کرد.

به خاطر دارم نخستین رهایی که در کرمان و حتی جنوب شرق کشور ثبت شد، توسط آقای علیرضا دژاکام رقم خورد. فرد رهاشده، آقای روح‌الله الله‌وردی بود. آن روز، کل مجموعه تنها توانسته بود یک نفر را به رهایی برساند، اما همین اتفاق شور و شوق عظیمی در دل همه ایجاد کرد.

رهایی ایشان بر روی یک برگ «نامه زرد» ثبت شد؛ همان برگه‌هایی که امروز به‌راحتی در اختیار ما قرار می‌گیرد. در آن زمان، یکی از دیدبان‌ها نکته‌ای را مطرح کردند که باعث شد اشک از چشمان آقای دژاکام جاری شود. بعدها ایشان می‌گفتند که همان نامه زرد، برایشان به تلخ‌ترین خاطره تبدیل شده بود.

پیش از آن، آقای طوسی از اصفهان دوستی داشتند که تصمیم گرفتند متن‌های موجود روی این برگه‌ها را به‌صورت تایپ‌شده آماده کنند تا بتوان نمونه‌ای مشابه نامه زرد چاپ کرد و مورد استفاده قرار داد. اما چاپ همین تکه کاغذ نیز با دردسرهای فراوانی همراه بود.

در همان ایام، اتفاقاتی در روز تولد و مراسم‌های ابتدایی رخ داد که ریشه در همین موضوع داشت. به یاد دارم یک فاکتور شمعی به مبلغ بیست هزار تومان را به تهران بردم. برخوردی که با من شد، بسیار شبیه برخوردی بود که با آقای دژاکام شده بود؛ به‌گونه‌ای که مدتی حتی رغبت حضور در کنگره را از دست داده بودم.

آقای حمیدرضا طوسی نیز با وجود آنکه پیشنهاد معاونت در سازمان محل خدمت خود را دریافت کرده بودند، به دلیل مسائل مرتبط با اعتیاد و کنگره شصت، آن مسئولیت را نپذیرفتند.

آقای دژاکام نیز سال‌ها مسیر زاهدان تا کرمان را طی می‌کردند؛ مسافتی حدود هفتصد کیلومتر. حتی در مقاطعی حقوق ایشان به یک‌سوم کاهش یافت.

بسیاری از عزیزان دیگر نیز از موقعیت‌های مهم زندگی خود گذشتند تا امروز این مجموعه شکل بگیرد. زحمات بسیار زیادی کشیده شد.

در سال ۱۴۰۱، شعبه کریمان شکل گرفت و هم‌زمان، شعبه خانم‌های مسافر نیز تأسیس شد؛ اتفاقی که یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای کنگره شصت در کرمان به شمار می‌آید، چرا که آقای مهندس به‌سادگی اجازه تشکیل شعبه خانم‌های مسافر را به هر شهری نمی‌دهند.

در سال ۱۴۰۲، شعبه سیرجان و سپس ۱۴۰۳ شعبه ارگ شکل گرفت و شعبه رفسنجان نیز آغاز به کار کرد. آخرین موفقیت نیز هفته گذشته، هم‌زمان با تولد آقای مهندس رقم خورد که با موافقت ایشان، با شکل گرفتن شعبه زرند .

این‌ها تنها بخشی از مسیر ده‌ساله‌ای است که در کرمان طی شده است. مسیری که از یک لژیون ساده آغاز شد و امروز به هفت شعبه رسیده است.

امیدوارم روزی برسد که تمام ۲۳ یا ۲۴ شهر استان کرمان دارای شعبه کنگره شصت باشند تا انسان‌های دردمند و ازیادرفته بتوانند از این مسیر بهره‌مند شوند.

کمی بیش از حد صحبت کردم و این از بزرگواری و لطف آقای نگهبان بود که تذکری ندادند.

در این یکی دو دقیقه پایانی، جمله‌ای از آقای مهندس را نقل می‌کنم که شاید کمتر شنیده شده باشد. ایشان می‌فرمایند:

«ما چراغ به دست گرفته‌ایم و به دنبال خدمتگزار می‌گردیم.»

روزی کنگره شصت هر آنچه را که من در زندگی از دست داده بودم، حتی ظاهر و چهره‌ام را، به من بازگرداند؛ زندگی که جای خود دارد. ساده‌ترین و مهم‌ترین چیزی که به من بازگشت، احترامی بود که دیگران دوباره برای من قائل شدند.

آقای مهندس همه‌چیز را به منِ نوعی بازگرداندند و من هرگز بزرگواری این مرد بزرگ را از یاد نخواهم برد.

اگر لطف و بخشش ایشان نبود، شاید امروز من سال‌ها زیر خاک پوسیده بودم. واقعیت این است که هر جا توانستیم، دست یاری دادیم و هر کاری که از دستمان برمی‌آمد برای یاری این مرد بزرگ انجام دادیم. این خود بزرگ‌ترین مدال افتخار و معنای زندگی برای ماست.

معنای زندگی ما این است که تا زمانی که فرصت داشتیم، در کنار یک مرد بزرگ بودیم و افتخار خدمتگزاری در این مجموعه را نصیب خود کردیم.

هر زمان که آقای مهندس را می‌بینم، به احترام این مرد بزرگ دست بر سینه می‌گذارم و سر تعظیم فرود می‌آورم.

امیدوارم سایه ایشان همواره بر سر ما باشد. امیدوارم از عمر منِ نوعی کاسته شود و بر عمر این انسان بزرگ افزوده گردد.

بخشش، محبت و بزرگواری ایشان نسبت به انسان‌ها کم‌نظیر و حتی بی‌نظیر است. لطفی که شامل حال همه کرده‌اند تا ما امروز بدون دغدغه، در کنار هم بنشینیم و به درمان برسیم، شاهکار این مرد بزرگ است.

خداوند ایشان را حفظ کنند.

ممنونم که به صحبت‌های بنده گوش کردید.

 

عکس،تایپ،ویرایش و ارسال:مرزبان خبری مسافر مجید 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .