English Version
This Site Is Available In English

مهربانی و فداکاری

مهربانی و فداکاری

مدت زیادی نیست که من وارد کنگره۶۰ شده‌ام. نمی‌دانستم که در این مکان مقدس همسرم درمان خواهد شد. برای پیدا کردن راه درمان اعتیاد تلاش زیادی کردم تا همسرم بتواند دوباره به زندگی برگردد، زندگی که تا چندی پیش از هم‌ پاشیده شده بود. به لطف خداوند و تلاش‌هایی که انجام دادم، در نهایت کنگره۶۰ را پیدا کردم. ابتدا همسرم مقاومت می‌کرد ولی به خاطر زندگی‌مان هر طوری‌که بود نظر او را جلب کردم و به او توضیح دادم که چنین مکانی برای درمان اعتیاد وجود دارد و من نیز با تو همراه می‌شوم تا بتوانی به درمان برسی.

تخریب‌های زیادی دیده بودم، به گونه‌ای که حس و حال هیچ کاری را نداشتم؛ از این‌که حتی نمی‌توانستیم با مسافرم به یک مهمانی ساده برویم خیلی اذیت می‌شدیم، چون مدام حال او خراب بود و از نظر ظاهری به‌هم‌ریخته بود و من از این موضوع بسیار اندوهگین بودم؛ زن بسیار صبوری بودم ولی گویی کاسه صبر من لبریز شده بود و اطرافیان که از شرایط زندگی ما آگاه بودند در مقابل کمبودها و غم و غصه‌هایی که داشتم به من می‌گفتند: تو چه‌قدر صبور هستی که می‌توانی تحمل‌کنی...

با این‌همه شرایط سخت و بحرانی که پشت سر گذاشتیم، خدا را هزاران بار شکر می‌کنم که وارد کنگره۶۰ شدیم و این اتفاق باعث شد نور امید در دل من روشن شود تا دوباره بتوانم به زندگی امیدوار شوم. وقتی وارد این مکان مقدس می‌شوم و می‌بینم راهنمای من چه‌قدر با مهربانی و آغوش باز از من استقبال می‌کند، با خود می‌گویم: خدایا این‌جا کجاست که به من، بدون این‌که من را بشناسند، ابراز محبت می‌کنند و این‌قدر گرم و صمیمانه دست من را می‌فشارند. این‌جا می‌توانیم بدون هیچ ترسی از درد و رنجمان بگوییم و راهنما با جان و دل پای دردودل‌هایمان می‌نشیند و در این مسیر راهنمایی‌های لازم را به ما می‌دهد تا راحت‌تر بتوانیم مشکلات خود را کنار بگذاریم و آن‌ها را حل کنیم.

هر روز که می‌گذرد با آموزش‌های راهنمای خود بیشتر به کنگره علاقه‌مند می‌شوم و خوش‌حالم از این‌که به این مکان قدم نهاده‌ام و در حال آموزش هستم. از راهنمای خود کمال تشکر را دارم که با مهربانی و فداکاری وقت ارزشمند خود را در اختیار ما می‌گذارد تا من همسفر باحال خرابی که وارد شده‌ام روزبه‌روز بهتر شوم و درون خود را بیدار کنم. این صحبت‌های راهنمایم بود که به من امیدواری داد زیرا به گفتند که اگر بخواهم و تلاش کنم، موفق خواهم شد و مسافرم نیز قطعاً به رهایی خواهد رسید.

او من را از ناامیدی و تخریب‌هایی که در وجود من نهفته بود نجات داد و نوری شد برای من همسفر که از دل تاریکی بیرون بیایم. ابتدا از خدای خود و سپس آقای مهندس دژاکام تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما مهیا کردند تا امثال من و مسافرم به این مکان بیایند و به درمان و رهایی برسند. همسفر بودن دل‌ و جرأت بزرگی می‌خواهد، باید این صفت در درونت نقش بسته باشد تا بتوانی در این مسیر قرار بگیری و سختی‌ها را با جان‌ و دل بپذیری. از خدای خود می‌خواهم تا به من قوت و توانایی بدهد تا در این مسیر ثابت‌ قدم باشم و با یاری راهنمای خود بتوانم مسافرم را همراهی کنم تا به درمان برسد. به امید روزی که همه مسافرانی که در دام اعتیاد و در دل تاریکی هستند به درمان و رهایی برسند.

نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر ایران (لژیون چهاردهم)
رابط خبری: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر ایران (لژیون چهاردهم)
عکاس: راهنما همسفر اعظم
ارسال: همسفر مائده رهجوی راهنما همسفر فرنگیس (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ابن‌سینا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .