سلام و عرض ادب دارم به بنیانگذار بزرگ کنگره ۶۰ و روز مقدس بنیان کنگره۶۰ را به ایشان و خانواده بزرگ کنگره۶۰ و بهخصوص مادران و خواهران و همسفران رهاشده تبریک عرض میکنم.
امروز صحبت از "بنیان" است. بنیان کلمهای است که شاید برای برخی یادآور آجر و سیمان باشد، اما برای من "بنیان" معماری روح انسان است.
من و مسافرم قبل از کنگره۶۰ مثل خانهای بودیم که روی تپههای شنی بنا شده بود؛ هر تکان کوچکی ما را به ورطهی نابودی میکشاند. "اعتیاد" تمام ستونهای خانه وجودمان را شکسته بود.
بنیان کنگره۶۰ مثل یک نقشه آسمانی بود که به دست ما رسید. این نقشه به ما نشان داد که برای ساختن یک بنای محکم باید از کجا شروع کنیم. اولین دانه در بنیان، آن دانهای بود که ما را مجبور کرد به دانایی برسیم؛ نه دانایی کتابها، بلکه دانایی موثر که در درونمان بیدار شد و به ما گفت: "تو قادری"؛ و این فهمیدن، اولین ستون را محکم کرد.
دومین ستون بنیان، عشق بود؛ عشقی که بنیانگذار از روی درد و رنج خود به تمام رنجدیدگان جهان هدیه داد. این عشق، سقف خانه ما را محکم کرد تا باران تلخی گذشته دیگر ما را خیس نکند. و امروز، در قامت یک بانوی رهاشده، به وضوح میبینم که بنیان کنگره۶۰ برای من فقط یک مکان فیزیکی نبود؛ بنیان جای امنی بود که بعد از سالها آوارگی روحی، اولین بار حس کردم میتوانم در آنجا بدون ترس از فردا نفس بکشم.
بنیان به ما آموخت که چگونه با صبر و تکرار و با پایبندی به دستور جلسات، آجر روی آجر بگذاریم تا یک قلعه بسازیم؛ قلعهای که دیگر هیچ چیز نتواند آن را بلرزاند. و حالا که این مسیر را طی کردهام، وقتی به بنیان کنگره۶۰ فکر میکنم، بغضی شیرین گلوی مرا میگیرد.
چون هر قدم این راه را با عشق به این بنیان و با ایمان به روش جناب مهندس دژاکام و با امیدی که از خاکستر ناامیدی جوانه زد، پیمودم. بنیان برای من فقط یک نام نیست، ریشه پیدایش دوباره من است. اگر امروز ایستادهام، اگر دوباره نفس میکشم، اگر از تاریکی عبور کردهام، همه را مدیون نوری هستم که از دل پرفروغ مهندس، از دل عشق الهی، از دل کنگره۶۰ تابید.
با دلی پر از عشق، پر از شوق و اشتیاق، با تمام وجودم میگویم: خدا را شکر که بنیان را به من نشان داد و من را دوباره ساخت، از نو و با عشق.
نویسنده: همسفر سهام رهجو راهنما همسفر الهام (لژیون شانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهشید نگهبان سایت
همسفران دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
63