جلسه ششم از دوره چهاردهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ در نمایندگی شهباز با استادی راهنما مسافرمسعود و نگهبانی مسافر صمد و دبیری مسافر جوادبا دستور جلسه «هفته بنیان» پنجشنبه 20 آذر 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، من مسعود هستم، یک مسافر.
خیلی خوشحالم که در این جایگاه حضور دارم و امیدوارم بتوانیم جلسه خوبی را با هم برگزار کنیم. سپاسگزار خداوند هستم بابت نعمتهایش؛ برف، باران. واقعاً امروز خیلی خوشحالتر شدم؛ وقتی از گردنه گذشتیم و دیدیم تمام بیابان سفیدپوش شده بود، قلبم پر از شادی شد و شکر خدا را به جا آوردم. راجع به بنیان کنگره، من در جلسهای در اراک، استاد جلسه بودم. سهشنبه صبح از خانه بیرون آمدم، هر کاری کردم تا بتوانم متنی بنویسم از کجا شروع کنم، دیدم واقعاً نوشتن درباره بنیان کنگره ۶۰ بسیار سخت است. عظمت و بزرگیای که امروز در کنگره شاهدیم، ظرفیت بالایی میخواهد تا بتوان درباره بنیان آن صحبت کرد.
اگر کمی به تاریخچه اعتیاد و پیشینه آن فکر کنیم، و بعد بخواهیم از عظمت کنگره سخن بگوییم، متوجه میشویم که کار چقدر دشوار است. آقای مهندس فرمودند: تاریکیای که ما در آن بودیم، از روز نخست خلقت بشر بوده و همچنان در دنیا وجود دارد. اعتیاد در بسیاری از کشورها همچنان یک مشکل بزرگ، کشنده و غیرقابل درمان است. گروههایی در سراسر دنیا سالهاست کار میکنند، اما در کتابهایشان نوشتهاند: «مشکل ما پیشرونده و کشنده و لاعلاج است».
در حالی که کنگره نگاه دیگری داشت. آقای مهندس با تجربهی شخصی خودشان، مسیری تازه را آغاز کردند؛ زمانی که اعتیاد جرم بود و مصرفکننده مجرم محسوب میشد. در آن دوران اگر کسی مواد داشت، بازداشتش میکردند، و حتی اگر از موتورش دود بلندی بیرون میآمد، او را میگرفتند. مهندس در چنین فضایی آغاز کرد؛ در حالی که اعلام میکرد با شربت و روش تدریجی میتوان درمان کرد. چندین بار بازداشت شد، کامپیوترها و وسایل منزلش بازرسی شد، اما ایستاد و ادامه داد.
امروز وقتی میبینیم، میفهمیم او کاملاً آگاهانه حرکت میکرد. امروز ما سیدیهایی را گوش میکنیم که مربوط به بیش از سی سال پیشاند، ولی انگار برای امروز ما گفته شدهاند. چه کسی باورش میشد که با مصرف منظم سه وعده، بشود درمان شد؟ همان چیزی که زمانی غیرممکن بود، امروز در کنگره واقعیت دارد.
کنگره و درمان اعتیاد، همان عبور از «شصت درجه زیر صفر» است؛ همان اتفاقی که برای آقای مهندس و خانوادهشان افتاد. ما هم در مسیر خودمان، باید تحمل داشته باشیم و قدردان باشیم. جلسات کنگره برای همین برگزار میشوند؛ تا چیزی را که انسان فراموش میکند، دوباره به یاد بیاورد: نعمتها، مسیر، و کسانی که باعث نجات ما شدند.
ریشه کنگره از یک انسان شروع شد؛ آقای مهندس، و حالا میلیونها شاخه و برگ از آن درخت روییده است. اگر کسی از شاخه جدا شود، دوباره گم میشود، چون فراموشی میآورد. آقای مهندس فرمودند درمان اعتیاد ممکن است، ولی «حس» آن باید پیدا شود. مهندسیِ این ساختار، یعنی مرزبانی، راهنمایی، خدمت همسفران، همه نتیجه تفکر و عشق است. کنگره، سیستمی است که انسان را از ایستادن بازمیدارد و به حرکت وامیدارد ،مسافر یعنی حرکتکننده.
خیلی وقتها مسیر سخت است، مثل جاده چالوس یا راه کرمانشاه با آن همه پیچ و خم، ولی درمان اعتیاد دقیقاً همینگونه است: پر از گذرگاه و امتحان. در آغاز فقط خدا بود، آقای مهندس و خانوادهاش، و حالا هزاران خانواده دور هم جمع شدهایم.

من با افتخار یک مسافر کنگره هستم و وجودم را از این نعمت میدانم. به بنیان کنگره، خانم آنی، تمامی اعضا، راهنمایان، دیدهبانان، مرزبانان و همسفران تبریک میگویم؛ و به خودم هم تبریک که در این مسیر هستم. کنگره آغازی داشته که پایانی ندارد، چون راهی را گشوده که تا قیامت ادامه دارد. مخصوصاً برای ما که روزی در تاریکی اعتیاد بودیم، اما حالا در روشنایی حرکت میکنیم. به قول مهندس، ما پزشکانِ ژن خودمان هستیم؛ سیستمی آسمانی که از آسمان هفتم به زمین آمد و ما آن را برداشتیم.
در آغاز مسیرمان در منطقه فراز و نشیبهای زیادی بود. روز اول، تعداد کمی بودیم، در پارکی پایینتر از اینجا. هوا سرد بود، بهمن ماه، برف میبارید. زمین یخ زده بود، ولی آقای مهندس فرمان داده بودند که باید در پارک بنشینید تا همه بدانند کی هستید. ما چند ماه در پارک بودیم، بدون صندلی، بدون امکانات، و با زحمت زیاد ادامه دادیم. بعد از مدتی به اینجا آمدیم جایی که سقف خراب، شیشه شکسته، دیوارهای فرسوده داشت. با دست خودمان ساختیم، کلاسها درست کردیم و دیوارها برداشتیم، تا امروز که اینجا پایگاه محکم خدمت است.
از همه کسانی که در این مسیر زحمت کشیدند، تشکر میکنم و دستشان را میبوسم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ:مسافر ابوالفضل
تنظیم:مسافرحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
203