دوازدهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی سنایی نیشابور، با استادی راهنمای محترم مسافر قاسم، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه «بنیان کنگره 60» در روز پنجشنبه 20 آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، قاسم هستم یک مسافر.در ابتدا خداوند را شاکرم که بار دیگر اجازه داد در این جایگاه قرار بگیرم تا بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم. از نگهبان و دبیر عزیزم تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم درباره دستور جلسه، یعنی «بنیان کنگره ۶۰»، تجربه خودم را منتقل کنم.
وقتی یک نفر وارد کنگره میشود و در جایگاههای مختلف خدمت میکند,از جمله جایگاه استاد ,این به معنی استاد بودن یا نصیحت کردن نیست. ما در کنگره راوی هستیم؛ راوی یک مستند واقعی. مستندی که تمام کسانی که وارد کنگره شدهاند، آن را با گوشت و پوست و استخوان لمس کردهاند. اعتیاد یک تراژدی است، یک فیلمنامه تلخ، و کسی که در کنگره صحبت میکند، سخنران نیست؛ دارد از زندگی خودش میگوید. از تاریکیهایی که فقط ما مصرفکنندگان سابق معنایش را میفهمیم و همدیگر را درک میکنیم.
کنگره جای نصیحت نیست. بنیان یعنی یادآوری؛ یعنی اینکه فراموش نکنیم چه بودیم. بنیان یعنی اینکه آقای مهندس از دل تاریکی آمده و اگر ایشان خود مصرفکننده نبود، هیچکس حرفش را باور نمیکرد. همانطور که در گذشته هم خیلی از پزشکان و متخصصان ایشان را قبول نداشتند و حتی اجازه ورود به جلسه را به او نمیدادند، اما کسی با مدرک کمتر پذیرفته میشد.بنیان میخواهد به من و شما بگوید: اگر ما امروز در کنگره متولد شدیم و این جایگاهها را تجربه میکنیم، همه از تفکر و تلاش آقای مهندس است. بنابراین باید حرمتها را با جان و دل درک کنیم. اگر کنگره در هر گردش خود انسانهای بسیاری را به رهایی میرساند، به دلیل همین اصول و حرمتهاست.ما امروز اساتیدی را میبینیم که سالها زحمت کشیدهاند؛ در نیشابور، در تهران، و بسیاری که حتی آنها را از نزدیک ندیدهایم. بنیان به تازهوارد، به رهجو، به راهنما و به خادم کنگره میگوید: اگر خدمت میکنی، طبق اصول حرکت کن. وقتی سروقت میآیی، یعنی بنیان را فهمیدهای. وقتی سیدی مینویسی، یعنی بنیان را درک کردهای.
یادم هست زمانی که در شعبه عطار مرزبان بودم، بنا به دلایلی مدارکی را به آکادمی بردم. همان روز دستور جلسه، «بنیان کنگره60» بود. آقای مهندس وقتی صحبت کردند فرمودند: «من این دستور جلسه را گذاشتم تا شما به خودتان بیایید؛ نه اینکه تصور کنید این دستور جلسه برای تولد گرفتن و پاکت دادن است.» ایشان تأکید کردند که هدف یادآوری زحمات پیشکسوتان، دیدهبانها و راهنماهایی است که مسیر کنگره را ساختهاند.کنگرهای که امروز زیر سقف آن نشستهایم از فراز و نشیبهای سخت عبور کرده است. لطف خداوند شامل حال ما شده که اجازه ورود از دنیای تاریکی به روشنایی را یافتهایم. این کار بنیان است. حتی خود آقای مهندس نیز بدون استاد و راهنمای خود نمیتوانست به رهایی برسد.
امیدوارم همه ما خودمان را به بنیان کنگره نزدیک کنیم؛ چه از نظر اصول و حرمتها و چه از نظر خدمت. شاید از نظر ظاهری هزاران کیلومتر از آقای مهندس دور باشیم، اما اگر دلمان با او باشد و خدمتمان در مسیر کنگره باشد، این یعنی اتصال به بنیان کنگره. و زمانی که همه ما چنین باشیم، بنیان روز به روز قویتر میشود و ما میتوانیم غم اعتیاد را از زندگی خود دور کنیم.
در پایان، شعری از حافظ:
ساقی به نور باده برافروز جانِ ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوامِ ما
از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید متشکرم.
.jpg)
ضبط صدا مسافر بهروز
عکس مسافر سعید
تایپ مسافر علی
لینک و انتشار خبر مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
106