دومین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی کوروش آذر پور به استادی پهلوان محترم همسفر امیر نگهبانی دنور محترم همسفر مهراب و دبیری همسفر محمد رضا با دستور جلسه" بنیان کنگره۶۰ " روز پنجشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم، یک همسفر.
این هفته ارزشمند را به آقای مهندس، خانواده محترمشان و همه اعضای کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت میگویم. هنگامی که به ساختار کنگره و دستور جلسات مینگرم، درمییابم که با طراحی هوشمندانه و دانشبنیانی تدوین شدهاند؛ طراحیای که مرا، امیر، در ژرفای این دستور جلسات باید تفکر کنم تا ببینم در کجای این مسیر قرار دارم. در دستور جلسات، وادیها را میبینیم و میان این وادیها، مراحل و منازلی برای سفر تعبیه شده است؛ سفری از قعر تاریکیها به مهر و روشنایی. من نیز میخواهم این سفر را از وادی دهم تا وادی یازدهم آغاز کنم. دستور جلسهای با محوریت بنیان و قدردانی از کنگره ۶۰، میان این دو وادی جای گرفته است. منِ امیر، زمانی میتوانم جاری باشم که خود را دگرگون کنم و به رودخانه و چشمهای جوشان تبدیل شوم. و زمانی که بخواهم از جریان آرام به خروش و جوشش برسم، باید به گذشته و پیشینه خود بنگرم؛ به میزان قدردانیام از مسیر پیموده شده توجه کنم. روزی با حالی نزار و دشوار به کنگره پا گذاشتم.

مسافر من وارد کنگره نمیشد؛ آمد و درمان شد. خواستهای داشتم و به خواستهام رسیدم. سفری را در ابرها آغاز کردم و به پایان بردم. در سفر دوم، مرزبان و راهنما شدم؛ سفری در قلمرو عشق. مثلثی را در نظر بگیرید با سه ضلع اگر دو ضلع آن بسته نباشد، نیروهای تخریبگر و منفی به درون آن نفوذ میکنند. من زحمت کشیدم و دو ضلع را ساختم، اما ضلع سوم سفر در ایمان، یعنی سفر در کنگره و همراهی با لژیون سردار همچنان نیازمند تکمیل است. شاخهای از درخت، جزوی از ریشه است و تنه درخت جزوی از کل آن. منِ امیر، در کجای این طرح قرار دارم؟ آیا میوه این درختم یا بخشی از ساختار آن؟ روزی غنچهام و روز دیگر میوه خواهم شد. آیا میتوانم در درون خود هستهای ایجاد کنم؟ هستهای که کنگرهای درونی را پرورش دهد، تا درختی از جنس کنگره باشم نه فقط در اینجا، که در هر جای زندگی.
از اینکه به صحبت هام توجه کردید سپاسگزارم

- تعداد بازدید از این مطلب :
118