جلسه ششم از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی صالحی۲ به استادی دستیار دیدهبان مسافر حسام، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر قربان، با دستور جلسه: بنیان کنگره ۶۰ چهارشنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد
به نام خدا؛ خدا را شاکرم که دوباره نصیب شد تا این جایگاه را در شعبه خوب صالحی دو تجربه کنم. امیدوارم جلسه خوبی داشته باشیم. در ابتدا جا دارد خدا قوت بگویم به ایجنت و مرزبان های خوب نمایندگی، همه دوستانی که از روز اول به خوبی تلاش کردند، ساعتها وقت گذاشتند برای احیای نمایندگی در این منطقه. از خانواده سرهنگ صالحی که ملکیت این محل را در اختیار ما گذاشتند تشکر میکنم. چند روز پیش با آقای حامد حسینی صحبت میکردم ایشان گفتند کارهای اولیه برای احداث نمایندگی صالحی سه هم انجام شده است و ان شاالله که موانع پیش رو به زودی مرتفع و این امر محقق گردد.
تبریک ویژه به بنیان نمایندگیمان آقا کوروش عزیز، خیلی خوشحالم که بالاخره تلاشها جواب داد و اسم نمایندگی خوب شهرری به نمایندگی کوروش آذرپور تغییر کرد. این یعنی که این سیستم پویاست و انسانهایی که در حال تلاش هستند، دیده میشوند. انسانهایی که تلاش کردند ساعتها، سالها وقت گذاشتند برای انسانهای دیگر که در اینجا به آرامش برسند. من حسام احمدی دستیار دیدهبان انضباطی آقای صداقت هستم. افتخار این را داشتم که سالهای پیش در کنار دوستان، اولین دوره ایجنت این نمایندگی را سپری کردم.
حس قرابتی که با این نمایندگی دارم واقعا با هیچ شعبه ای ندارم. زندگیام به این شکل بوده که از کودکی مستاجر بودیم و تا در محل جدید دوستان و هم بازی های جدید پیدا میکردم مجبور میشدیم به محل دیگری نقل مکان کنیم. در دوره خدمت سربازی هم هر دو ماه یکبار مرا جابجا میکردند. وقتی وارد کنگره شدم و آموزشها را کاربردی کردم و چشم گفتن را در حد اعلی اجرا کردم و همیشه فرمانبردار واقعی بودم باز هم این نقل مکان برایم اتفاق میافتاد و باز هم در هجرت هستم.

از آکادمی همراه آقای صداقت به نمایندگی صالحی یک رفتم، از آنجا با لژیون به صالحی دو و از اینجا به نمایندگی شهرری منتقل شدم که آموزشهای زیادی برای من به همراه داشت. بزرگترین حسن این جابجاییها و این هجرتها تعدد دوستان خوبیست که اطراف من هستند. شما وقتی وارد محله جدیدی میشوید ممکن است به علتهای خیلی جزئی به طور مثال سر جای پارک خودرو با ساکنین آن محل وارد چالش شوید و در ادامه با همان افراد دوستان صمیمی یکدیگر میشوید.
اتفاقی که طی این جابجاییها برای من هم رخ داد. وقتی برای اولین بار وارد شعبه صالحی دو شدم خدمتگزاران و قدیمیهای شعبه نسبت به من جبهه گیری میکردند. من خیلی سعی کردم که این سد را بشکنم چون عادت داشتم و این تجربه رو داشتم؛ نه تنها باید سعی میکردم که کار را به نحو احسن انجام بدهم، باید سعی میکردم این سد را درون این دوستان از بین ببرم که اتفاقی نیافتاده است و نوبت خدمت به همه ما میرسد، من بلند میشوم تو میتوانی بنشینی، اینگونه میچرخیم.
دید دیگری داشتم به این قضیه که این شخصی که از جای دیگری آمده و در این شعبه سفر نکرده، وصله ناجور است و خیلی سخت بود و خیلی سخت توانستم در دل دیگران نفوذ کنم، به من گفتند برو شعبه شهرری، من هم رفتم، حال عجیب و غریبی بود اینجا پنج نفر حضور داشتند، در آنجا چهارصد نفر بودند و من باید در دلشان ورود پیدا میکردم، یعنی هر بلایی که تصور کنی بر سر من آوردند هر کاری که توانستند انجام دادند.
سختیهایی را داشتم یک سال اول، یعنی تا یک سال اول با مرزبانها هم سخت بود بخواهیم حرفی را انتقال بدهیم که اجراییاش بکنند، با حمایت بزرگترها و آموزشهایی که دیده بودم سعی کردم با لبه شمشیر با کسی رفتار نکنم برعکس ذات کینهتوز و عصبی بودن ولی سعی کردم در آنجا با لبه شمشیر با کسی برخورد نکنم، سعی کردم عشق و محبت واقعی را خودم اول یاد بگیرم تا بتوانم به دیگران انتقال بدهم و جواب داد.
آنجا چند دستگی وجود داشت، اما نصف شعبه اگر زیاد به من تمایلی نداشته باشند تا با من کار کنند، نصف شعبه شدیدا به من علاقه دارند و خیلی به من محبت دارند و خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم، در دل آدمها نفوذ کردن کار سختی است، آقای مهندس در چند سیدی تاکید داشتند که نفوذ کلام داشتن و به دست آوردن آن کار دشواری است، چرا؟ چون به دانستهها و دانش شما نیست و به عملکرد شما بستگی دارد که جلوداری میکند، عمل شماست که باعث میشود دیگران باور کنند عشق و محبت واقعی است یا نقاب به چهره دارید، بالاخره نقاب کنار میرود.
اگر به افراد خارج از کنگره تعریف بکنیم با خود میگویند اینها دیوانه هستند یا کار و زندگی را رها کردند و به مصرف مواد رسیدند یا الان هم زندگی و خانواده را کنار گذاشتهاند و در کنگره خدمت میکنند. در اینجا تلاش میکنی برای به دست آوردن جایگاه خدمت که بتوانی خدمتگزار راستین باشی و در شعبات دیگر نقش داشته باشی و در آنجا ورود کنی و در کنگره ماندگار باشی چون اصل قضیه این است؛ چون ما فهمیدیم و بیرون کسی این را نمیداند، کسی خبر ندارد شما از چه طوفانی گذر کردید و نمیدانند این اعمال چه تاثیر مثبتی در این حیات و حیاتهای دیگر ما میگذارد. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.

تهیه، تنظیم و بارگذاری: خدمتگزاران سایت نمایندگی صالحی۲
- تعداد بازدید از این مطلب :
92