چند ماه پیش، در چنین روزهایی، در میان تاریکیها و ناامیدیها، نوری روشن شد. این نور هر روز بزرگتر و درخشانتر گردید تا همه پروانههایی که راه خود را گم کردهاند، بتوانند آن را ببینند و از تاریکی رها شوند. این روز در زندگی من، روزی باارزش و مهم است؛ چرا که اگر آن مسیر نمایان نمیشد، درد عذابآور، زندگیم را نابود میکرد. با لطف پروردگار مهربان و آقای مهندس راه پیدا شد، من و مسافرم در حال رهایی و نجات یافتن هستیم. خدا را بابت این نعمت بزرگ شکر میکنم که مسیر کنگره۶۰ برای مسافرم نمایان شد. انشاءالله ما نیز بتوانیم نوری باشیم برای پروانههایی که در دام غول زشت اعتیاد گرفتار و اسیر هستند.
سالها در تاریکی زندگی میکردم و هرچه بهدنبال نور میگشتم، آن را نمییافتم. از استانی دور، بهدلیل شغل همسرم به شیراز آمدم. دوری از خانواده، رنج غربت و گرفتاریهای مسافر، توان مرا بریده بود. هیچ راهی پیش رو نداشتم؛ باید میسوختم و میساختم. تنها دلیل ماندنم در کنار مسافرم، فرزندانم بودند؛ اصلاً به خودم فکر نمیکردم و از مسافرم هم دل بریده بودم؛ چون غرق بود و هر روز بیشتر غرق میشد تا اینکه با کنگره۶۰ آشنا شدیم.
اکنون مسافرم تحت درمان است و هر روز تغییراتش را با دل احساس میکنم. خودم نیز درهم شکسته بودم؛ اما با راهنماییهای راهنمایم، با نوشتن سیدیها و اجرا کردن آموزشهای آنها در زندگی در مسیر یادگیری و آرامش قرار گرفتهام. حال و روز من رو به بهبودی است؛ افکار و نگاهم به زندگی و اطرافیان کاملاً تغییر کرده است، گویی فرد دیگری شدهام. همه این حال خوب را مدیون آقای مهندس دژاکام، بنیان کنگره۶۰ هستم. ایشان بیهیچ چشمداشت و با تمام نیرو و عشق، در کنار خانواده گرامیشان در حال خدمت هستند.
با روش زیبا و علمی خود، مرهمی بر زخم دردمندان گذاشتهاند و این خدمت خالصانهشان قابل ستایش است. مهندس تمام تلاشهای خود را با رضایت قلبی و بدون انتظار مزد در اختیار من و دیگران قرار میدهند. امیدوارم هزاران برکت در زندگیشان جاری و پایدار باشد. چه نیکوست خدمت بیمنت! خدایا، کمکم کن تا بتوانم در زندگی دردمندان، نوری روشن کنم و در اینجا باید بگویم:
آقای مهندس
تو همچون مرهمی بر دردها و نوشدارویی،
تو زنده کردی مردگان را، چون عیسای نصرانی.
تو بخشیدی جرعهای از عشق رحمانی به یک معتاد،
تو پیوند محبت را نمایاندی به هر رهجو.
تو بذر مهربانی نشاندی در دل رهجو،
دل هر همسفر را با مسافر مهربان کردی.
خدا قوت به تو ای جانِ جانها، ای ناجی ماها.
نویسنده: همسفر اعظم (مهرداد) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر آیسودا دبیر سایت
ارسال: همسفر رخساره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تختجمشید شیراز
- تعداد بازدید از این مطلب :
55