English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ بدون مرز است

کنگره۶۰ بدون مرز است

جلسه پنجم از دوره چهل‌وچهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره60 همسفران نمایندگی ستارخان به استادی راهنما همسفر لیلا، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر مهری با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز سه‌شنبه 18 آذرماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به‌کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را برای این لحظه شکر می‌کنم. بیست‌وهشتمین سالگرد تولد بنیان کنگره60 را به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، به شما و کسانی که در ابتدا همراه کنگره بودند، تبریک می‌گویم؛ زیرا اگر آن‌ها نبودند، ما امروز اینجا حضور نداشتیم.

بیست‌وهشت سال پیش بذری کاشته شد؛ اما این بذر کجا کاشته شد؟ در قلب ما؛ در جایی تاریک که من نیست بودم. زمانی‌که وارد کنگره شدم، هست بودن برای من اتفاق افتاد و شاید جریان یک‌سری اتفاقات از همان‌جا برایم آغاز شد. هر چیز جدیدی از لحظه شروع حتماً فراز و نشیب، چالش و مانع دارد. آقای مهندس به‌همراه خانواده و تیم کوچکی که آن زمان در کنارشان بودند، لحظه‌به‌لحظه، روزبه‌روز، ساعت‌به‌ساعت و سال‌به‌سال از همه این مسیرها عبور کردند تا کنگره شکل گرفت، قوام یافت، نیرو گرفت و افراد بیشتری به آن اضافه شدند؛ مسافرانی که برای درمان اعتیاد آمده بودند.

آقای مهندس جمله‌ای دارند که همیشه مرا به فکر فرو می‌برد. ایشان می‌فرمایند: «ما اینجا معتاد ترک نمی‌دهیم؛ بلکه استاد پرورش می‌دهیم». یعنی از لحظه‌ای که هر کسی از این در وارد می‌شود، به چشم یک استاد به او نگاه می‌کنند؛ به چشم کسی که می‌توان خوبی‌هایش را دید. و این نگاه، بسیار والا و ارزشمند است که شاید در جای دیگری به آن شخص چنین نگاهی نشود.

متد DST و شربت تریاک کشف می‌شود و این شربت بین مصرف‌کننده و ساقی فاصله می‌اندازد. پله‌های بیست‌ویک‌روزه شکل می‌گیرد و مسافران آن را اجرا می‌کنند؛ درمان اتفاق می‌افتد و رهایی رقم می‌خورد.

اما پشت در کنگره همیشه کسانی ایستاده بودند؛ مادران و خواهرانی که نگران اما امیدوار بودند. روزی به آن‌ها اجازه داده شد وارد شوند. آمدند و کنار مسافران نشستند و لژیون همسفران تشکیل شد. من از همه کسانی که ابتدا بودند، ماندند و استقامت کردند تا امروز ما حضور داشته باشیم، تشکر می‌کنم.

پس از درمان اعتیاد، درمان نیکوتین آغاز شد؛ چه برای مسافر و چه برای همسفر و در این بخش نیز کنگره موفق عمل کرد. چندین سال است که درمان اضافه‌وزن هم انجام می‌شود و با استقبال بسیار خوبی همراه بوده است.

موضوع بعدی، انتشارات کنگره است. سال‌هایی که ما لژیون داشتیم، وادی‌ها به‌صورت جزوه بودند. از وادی اول تا وادی چهاردهم، هر جلسه برگه‌های مربوطه را با خود می‌بردیم. چند سال بعد این‌ها تبدیل به کتاب شدند و تمام رونمایی‌ها در پارک طالقانی انجام می‌شد؛ روزهای جمعه خیلی زیبا بود. همه در صف می‌ایستادند تا آقای مهندس نام خودشان را روی کتابشان بنویسند و این لحظه برای ما بسیار لذت‌بخش بود.

در ادامه، موضوع دیسپ مطرح است؛ پروسه‌ای که همه ما کم‌وبیش از آن استفاده کرده‌ایم و می‌دانیم چه‌قدر در درمان مؤثر بوده و چه مسیر روبه‌ رشدی داشته است. این نیز یکی از نقاط عطف کنگره و از دستاوردهای مهم آن است.

موضوع بعدی این‌که کنگره بدون مرز است؛ یعنی بدون در نظر گرفتن جغرافیا پیش می‌رود. تحقیقات آقای مهندس در مجلات و سایت‌های علمی در حال انتشار است و این‌بار آن‌ها هستند که پیگیر چاپ این مقالات‌اند و این اتفاق بسیار ارزشمندی است.

بخش جهان‌بینی و استاد جهان‌بینی همه ما دکتر امین برای من بسیار ارزشمند هستند. من زندگی و حیاتی دوباره را مدیون ایشان هستم. بسیار از ایشان آموخته‌ام؛ هر بار که صحبت می‌کنند، گویی بخشی از روان مرا می‌گشایند، جراحی می‌کنند و نکته‌ای را نشانم می‌دهند که بتوانم آن را درون خود جست‌وجو، بررسی و اصلاح کنم.

اتفاق مهم دیگری که افتاده و می‌تواند چشم‌انداز آینده کنگره باشد، تشکیل دانشگاه است. این اتفاق می‌تواند مانند یک شعاع جدید و حتی مانند یک انفجار بزرگ برای کنگره باشد. امیدوارم شاهد آن لحظات باشیم و آن روزهای خوب را ببینیم.

در مورد خودم اگر بخواهم بگویم: من سیزده سال است که در کنگره هستم؛ همسفر برادرم بودم. زمانی‌که فهمیدم اعتیاد وجود دارد و مدت‌ها هم بوده، انگار هم‌خانه و همسایه ما بوده است. روزی که از مطب بیرون آمدم و حس سقوط داشتم و هبوطی برای من اتفاق افتاد. چند روز طول کشید تا بتوانم موضوع را با خانواده در میان بگذارم.

کنگره را از طریق سایت پیدا کردم؛ آن زمان تبلیغات کوچکی در کنار سایت‌ها بود. دیدم نوشته: «کنگره60، درمان اعتیاد» وارد شدم و نمایندگی را پیدا کردم؛ اما برادرم یک سال نیامد. من فکر می‌کردم آمده‌ام یک کار اداری انجام دهم، دست و پایش را اینجا بند کنم و بروم. بعدها فهمیدم این نگاه از منیّت من بوده است. من حتی تحمل نشستن کنار کسانی که آنجا بودند را نداشتم و هیچ سنخیتی میان خودم و آن‌ها نمی‌دیدم، حتی نمی‌توانستم شال سفید سر کنم و برایم بسیار سخت بود؛ اما آمدم، ماندم و با کمک راهنمایان بزرگوار همسفر مژگان و دیده‌بان مسافر احمد حکیمی این سفر اتفاق افتاد و مثلث عشق شکل گرفت. روزی برادرم تماس گرفت و گفت: من به جایی می‌آیم که تو می‌روی. آمدیم، شروع کردیم و درمان او انجام شد. ما تا کرج نمی‌توانستیم برویم؛ اما امروز چندین سال است که در خارج از کشور زندگی می‌کند؛ امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشد.

در ادامه، اکنون با مردی زندگی می‌کنم که بیست‌ودو سال است در کنگره حضور دارد؛ بیست سال و هفت ماه رهایی دارد و خود را متولد کنگره می‌داند. او جزء سی نفر اولی بوده که درمان نیکوتین را با آقای مهندس آغاز کرد و احساس خاص و ویژه‌ای نسبت به کنگره دارد و این برای من بسیار ارزشمند است.

یکی از موضوعاتی که در کنگره بسیار دوست دارم و برایم ارزشمند است، شناخت نقطه‌ضعف است. نقطه‌قوت مثل نیرویی است که افسارش در دست من است و بر آن اشراف دارم؛ اما نقطه‌ضعف جایی است که اشرافی بر آن ندارم. لژیون کمک می‌کند نقطه‌ضعف‌هایم را ببینم، آن‌ها را بررسی و بدون قضاوت اصلاح کنم.

من بسیار خوشحالم که دوباره رهجو شده‌ام و امسال خواسته‌ام در کنگره برآورده شده است. خیلی دوست دارم در لژیون بنشینم؛ همان حسی که در دو سه ماه اول ورودم به کنگره داشتم را دوباره تجربه کنم که وقتی در را باز می‌کردم، نگاه می‌کردم ببینم راهنمایم هست یا نه و وقتی می‌دیدم حضور دارد، خیالم آرام می‌شد. انگار حضور ایشان برای من نقطه آرامش و قرار بود. از ایشان بسیار سپاسگزارم.

اهداء نشان پیمان وادی هشتم راهنمای تازه‌واردین همسفر زهرا

رهایی چهل سی‌دی همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)

مرزبان کشیک: همسفر مهسا
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون دهم)
تایپیست: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .