بنام قدرت مطلق الله
جلسه چهارم از دوره چهارم سری کارگاه های آموزشی، خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی راهنما مسافر سالار، نگهبانی موقت، مسافر یوسف و دبیری موقت، مسافر حسن با دستور جلسه« هفته بنیان » در روز سه شنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد جلسه:
سلام دوستان سالار هستم یک مسافر

تشکر می کنم از راهنمای لژیون سوم، آقا مسعود که اجازه دادند، امروز در خدمت شما باشم و در این جایگاه بنشینم و خدمت نمایم و همچنین از ایجنت محترم و لژیون مرزبانی سپاسگزارم و امیدوارم جلسه خوبی در کنار هم داشته باشیم.
دستور جلسه در مورد هفته بنیان است، هفته بنیان را تبریک می گویم در رأس به آقای مهندس، خانواده محترم، دیده بانان عزیز و راهنما ها و تمامی اعضای کنگره ۶۰.
تبریک عرض می نمایم به بخش همسفران، روزهای خصوصی و روز دوشنبه را تبریک عرض می نمایم و بابت این عمل خدارا شکر می کنم و خیلی خوشحالم و امیدوارم که موفق باشند.
استاد فرمودند در مورد دستور جلسه بخواهم صحبت نمایم باید برگردم به قبل از کنگره، که یک دنیای سیاه، برای خودم ساخته بودم و اینکه من در سن ۶ سالگی پدرم را از دست دادم و باعث شد که از خانواده دور باشم، خانواده استان مرکزی بودند و من خودم دزفول بودم و با یکی کار می کردم که باید شبها هم آنجا می خوابیدم و دور ورم فقط مصرف کننده بود، اصلا ضد ارزشها برام ارزش بودند، اینکه کارهای ضد ارزشی انجام می دادم خیلی برام بود چون که اگاهی نبود، آموزش نبود، کسی نبود به من یاد بدهد و خدا را شکر که مسیر کنگره را پیدا کردم وگرنه الان معلوم نبود کجا بودم و قطعا هم یا مرده بودم و اگر هم زنده بودم از مردن هم بدتر بودم.
خدارا شکر سال ۱۴۰۰ وارد کنگره شدم و به شوشتر رفتم و آنجا شروع کردم به سفر، چیزی که خیلی به من کمک کرد که بتوانم در مسیر کنگره باشم آن ایمانی که به مسیر کنگره آوردم و به راهنمام آوردم و توانستم قدم بردارم تا اینکه به رهایی برسم.
استاد ادامه دادند بعد از رهایی، آقا علی ۶،۷ سالی از شوشتر می رفتند اهواز و بعد از ۶،۷ سال توانستند این اجازه را بگیرند که یک نمایندگی در شوشتر راه اندازی نمایند، من واقعا از ایشان سپاسگزاری می کنم به خاطر تمام این زحمات، این هفته، هفته شکر گذاری است، چیزی که در جلسه خدمت گذاران آقا مهدی گفتند، اینه که ما شکرگذار افرادی باشیم که دارند به ما خدمت می کنند و آن عزیزانی که این مسیر را فراهم کردند که ما بتوانیم بیایم استفاده نماییم.
بعد از رهایی، روزهایی که در شعبه ساخت، ساز داشتیم، من ساعت ۱۰ صبح می رفتم و ۱۱ شب بر میگشتم و الان که نمایندگی شوشتر اینقدر که قوی شده است، ماشالله الان ۱۰،۱۲ تا پهلوان دارد و انشالله ما هم بتوانیم در شعبه دزفول، پهلوان داشته باشیم و یک ملکی از خودمان داشته باشیم و بتوانیم ساخت و ساز از خودمان باشد.
ستاد در ادامه افزودند این که آقای مهندس سال ۷۶ به درمان رسیدند، خیلی از سفر دومی ها می آیند رها می شوند و می روند، اگر آقای مهندس، هم می رفت الان زندگی ما چی بود و کجا بودیم، آقای مهندس یک صفتی که دارند، چیزی که من بهش خیلی فکر کردم، خیلی بخشنده است و خیلی انسانها را دوست دارند و در پای کار ایستادند و از خود گذشتگی کردند و در ماه مبارک رمضان بود که همچین روشی را آقای مهندس به دست آوردند، آمدند یک نظمی به مصرف مواد بدهند که DST از دل ماه مبارک رمضان آمد و ادامه دادند.
همان طور که آقای مهندس خیلی از راه ها را رفت تا بتواند به درمان برسد و متاسفانه موفق نشد، خداروشکر DST را کشف کرد تا به نتیجه برسد و آن را در اختیار دیگر انسانها کذاشت و این لطف بزرگ بود که در حق ما گذاشت، خداروشکر که در بستر کنگره هستم و آقای مهندس در لایو روز چهارشنبه صحبت کردند و خیلی ایاض وارانه صحبت کردند و اینکه فرد گذشته را باید فراموش نکند و خودم برای خودم که یک روزی با یأس، نا امیدی وارد کنگره شدم، ولی الان حالم خوب است، قدردان کنگره هستم و قدردان آقای مهندس هستم، قدردان راهنما هستم که اینقدر برای من زحمت کشید، نباید فراموش کنم که راهنما برای من زحمت می کشد و این شکرگذاری است که بتوانم در مسیر ادامه دهم و بابت این بودن و بابت این بستر که نفس می کشم، واقعا خداروشکر میکنم.

استاد در آخر فرمودند آقای مهندس یک زمانی می خواستند برای ۸ نفر آش تهیه کنند پول نداشتند و اینکه، میخواستند یک قالب پنیر را ببریم، آقای مهندس گفتند با چاقو نبرید، با نخ قرقره آن را می بریدند ولی آنجا کجا، اینجا کجا، به کجا رسیدند، الان در ماه مبارک رمضان ما بهترین غذا را صرف می کنیم و در بهترین ساختمان میشینیم و این همه به خاطر تمام زحماتی که عزیزان می کشند و ما می توانیم استفاده نماییم.
امیدوارم ما هم بتوانیم با رفتار ، با عمل، برای آیندگان بذر بکاریم، آقای سلامی روز چهارشنبه گفتند که اگر شما چیزی را یاد بگیرید و به آن عمل نکنید، انگار که هیچ چیز یاد نگرفتید، من یاد میگیرم باید زود بیام در جلسه، راهنما میگوید باید سی دی بنویسم، من ورزش کنم، اگر اینها را عملی کردم، می توانم نتیجه بگیرم و قدر دانی می کنم از آقا فرشید عزیز، که ۶،۷ سال از تهران آمدند تا توانستند کنگره را به خوزستان بیاورند و همچنین آقای علیرضا بیات، قدردان تمام زحماتشون هستم و امیدوارم منم بتوانم در این جایگاهی که خداوند نصیبم کرده است، بتوانم به هم نوع خودم خدمت نمایم.
متشکرم که به صحبت های من گوش کردید.
تهیه و ارسال: وبلاگ نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
53