جلسه پنجم از دوره هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی صبا به استادی اسیستانت آموزش همسفر زهرا، نگهبانی همسفر ساحل و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «بنیان کنگره60» روز سهشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند متعال را شاکرم و از ایجنت گروه خانواده همسفر زری بابت حضورم در کنار شما و اینکه قرار است جلسهای پر از عشق داشته باشیم و در کنار شما آموزش بگیرم سپاسگزارم. دستور جلسه امروز در مورد هفته بنیان است. من این هفته را در ابتدا به آقای مهندس و خانواده ایشان که در این مسیر کنار آقای مهندس ماندند و قطع بهیقین سختیهای بسیاری هم متحمل شده و ادامه دادند و به همه عزیزان کنگره۶۰ تبریک میگویم.
در سیدی شب آقای مهندس خیلی قشنگ این موضوع را توصیف کردهاند که اگر میخواهیم شب به صبح، تاریکی به نور مبدل شود؛ باید قبل از اینکه شب به اتمام برسد برای انسانی که میخواهد به رهایی و حال خوش برسد یک نوری بیاید و قطعاً قبل از اینکه انسان زمانش به اتمام برسد؛ باید یک نفر باشد و بیاید، شفع کند، شفاعت کند و شفیع باشد. برای انسان آن شفیع همان راهنما است. آقای مهندس خیلی قشنگ در سیدی این موضوع را توضیح دادهاند که برای من راهنمایانم آمدند، شفع شدند و رهایی اتفاق افتاد.
قطعاً برای ما هم شفع، آقای مهندس بودند، ایشان بودند که شفاعت کردند که ما از رنجی که در آن هستیم نجات پیدا کنیم و آن آتشی که هر کدام بهنوعی و شکلی در آن دستوپا میزدیم امروز به رهایی تبدیلشده و همگی به این حلقه پیوستیم و قطعاً این تولد به همه تبریک گفته میشود و هر کسی که از این در وارد شود به این حلقه میپیوندد و قطعاً یک روز رهایی و آن حال خوب را خواهد گرفت.
نکته دیگری که در هفته بنیان وجود دارد و آقای مهندس روز چهارشنبه بر این موضوع تکرار و تأکید داشتند اين است که از گذشتهها بگوییم، بنیان را توضیح دهیم نه اینطور که بنیان ریشه هست و آقای مهندس ریشه درخت کنگره هستند؛ خواستند توضیح دهیم که یادمان نرود از کجا آمدهایم و به کجا رسیدهایم و همواره آقای مهندس مثال ایاز را برای ما زدهاند و اینکه یادمان نرود ایاز باشیم؛ اگر دیدهبانها به این قشنگی خدمت میکنند به این دلیل است که دیدهبانها ایاز هستند، برای اینکه بنیان کنگره۶۰ کسی که کنگره را بنیان نهاده است خودش یک ایاز بهتماممعنا است؛ یعنی خودش کسی هست که میداند از کجا آمده و چگونه به اینجا رسیده است و این نکته خودش خیلی کمککننده است.
انسانهایی که فراموش کنند از کجا آمدهاند، چه کسی بودهاند و تاریخچهای نداشته باشند؛ مانند کسانی هستند که به چیزی دسترسی نداشته و فکر میکنند که هیچ پشتوانهای ندارند و آدم معلقی هستند و درنهایت احساس میکنند که خدا و نیرویی وجود ندارد و دست به خودکشی میزنند؛ پس یادمان نرود که بودهایم و چهطوری به اینجا رسیدهایم. وقتی ریشه را فراموش نکنیم میتوانیم به موفقیت و عزت برسیم. نکته دیگری که در ادامه آقای مهندس در سیدی شب توضیح دادند و خیلی قشنگ بود این بود که اگر ما بخواهیم شفع شویم و آن رهایی برای ما اتفاق بیفتد؛ حتماً باید حرف راهنما را گوش کنیم؛ البته معنی خیلی سادهای دارد و آقای مهندس خیلی شیوا توضیح دادهاند.
درست است که ایشان از کلمه شفع و وتر استفاده میکنند و برای ما کاملاً مشخص میکنند؛ ولی خیلی قشنگ فرمودند که ما باید حرف گوش دهیم تا یاد بگیریم و رهایی برای ما اتفاق بیفتد. آقای مهندس در کنگره۶۰ ریشه، بنیان و اولین کسی هستند که بهتنهایی توانستند این ساختار را شکل دهند، اول خودشان، اولین دیدهبان بودند، آرامآرام رسیده بهجایی که من و شما بهراحتی در این فضا بنشینیم و استفاده کنیم؛ اما به اعتقاد من کار کنگره الآن دیگر کار تیمی است و وظیفه شخصی هر کدام از ما مهم است.
دستور جلسه بحث بنیان است و برای این است که ما روی آن تمرکز کنیم، من خیلی قدیمی نیستم؛ برای همین خیلی از نکات قدیم را نگفتم. در سایت دیدهبانان محترمی که از قدیم هستند و قدیمیهای کنگره، در مشارکت میگویند و من هم استفاده میکنم. حال بحث بنیان برای من زهرا چه چیزی به همراه دارد و وقتی به این موضوع فکر میکنم به چه چیزی میرسم؟ آقای مهندس نامی بودند که بهتنهایی این کار را انجام دادهاند؛ ولی حالا شدهایم یک گروه، یک تیم و باید دستبهدست هم بدهیم و مهم است که هر کدام از ما چهکاری انجام میدهیم.
به نظر من حتی یک سفر اولی هم باید کار خودش را در حد خود درست انجام دهد و چیزی که خیلی در کنگره به آن تأکید میشود و متد DST هم از روی آن الگوبرداری شده است بحث وادی اول و تفکر است که آقای مهندس با تفکر توانستند ریشه این درخت تنومند را بنیانگذاری کنند. من زهرا باید در جایگاهی که دارم، تفکر کنم و ببینم یک سفر اولی هستم یا دومی؛ اگر سفر اول هستم قانون کنگره به من چه میگوید؟ قانون میگوید از شال و پوشش سفید استفاده کن؛ پس من باید مطابق قوانین عمل کنم یا یک سفر دومی هستم بهاندازه یک سفر دومی تابع قوانین باشم؛ حتی اگر یک روز زودتر از نفر قبل وارد کنگره شده باشم موظف هستم قوانین را درست اجرا کنم.
اگر راهنما هستم بهاندازه کسوت راهنمایی، اگر شال مرزبانی دارم و مرزبان هستم بهاندازه آن باید قوانین را رعایت کنم و صد خودم را بگذارم و قطعاً با آن دستبهدست هم دادن نشان میدهیم که ما ایاز هستیم و حواسمان هست که از کجا آمدهایم. در کنگره کسانی بودند که از راه دور آمدند و شعبهها یکی پس از دیگری راهاندازی شد؛ برای منی که محل سکونتم اینجا هست نخواهم بهجای دورتر بروم و اینها یعنی اينکه من باید بهنوبه خودم در جایگاهی که دارم بهترین باشم و صد خودم را بگذارم که این حلقه ادامه داشته باشد و همیشه یادم باشد کسانی بودند که این چراغ را روشن کردند.
زمانی که ما در ابتدای ورودمان بودیم چهقدر خودمان را به درودیوار میزدیم و برای حل مشکلات خود راهی پیدا نمیکردیم، راه معقولانهای که بخواهد عشق به ما هدیه دهد، عشقی که گم کرده بودیم، مقام انسانی که گم کرده بودیم و کنگره مقام انسانی را به ما نداد و تقدیم نکرد و گفت باید بیابید و خدا را شکر که به ما راه پیدا کردن را نشان داد تا بتوانیم تفکر کنیم و این تفکر همه جانبه باشد و حتی بتواند در طول زندگی بیرون از کنگره هم کمککننده باشد.
رهایی مسافر لژیون تغذیه سالم همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر طاهره

.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافر حمیدرضا
تایپیست: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
260