English Version
This Site Is Available In English

نجات دهنده زندگی من

نجات دهنده زندگی من

گاهی انسان نمی‌داند که از کجا و چگونه شروع کند، من این‌گونه شروع می‌کنم که رنج‌های انسان پایانی ندارد؛ زیرا انسان رنج‌های بیرونی را تجربه می‌کند تا به گنج‌های درونی خویش برسد. با خود فکر می‌کنم و به دنیای دیگر می‌روم؛ شاید به دنیای کودکی که من مانند تمام کودکان جهان نبودم، مانند آنها با عروسک‌هایم بازی نکردم، وقتی عمیق‌تر فکر می‌کنم به خودم می‌گویم به‌راستی من در دنیای کودکی‌ام برای کدام یک از عروسک‌هایم مادری کرده‌ام؟ شاید هیچ‌کدام!

در واقع من در حلقه‌ای از زندگی که کودکی نام داشت، مادری واقعی برای خودم و برادرم بودم؛ به‌راستی که چه زود بزرگ شده بودم، در آن زمان من هیچ درکی از اعتیاد نداشتم؛ در واقع فکر می‌کردم اعتیاد نام دیگر مرگ است. زمانی که از همه چیز ناامید شده بودم، خداوند درهای رحمت خویش را به رویم گشود، مرا مانند طفلی در آغوش کشید و دری از بهشت به نام کنگره ۶۰ را به من نشان داد و اذن ورود در این بهشت مقدس را به بنده عطا نمود .

به یاد دارم زمانی را که در عمق تاریکی‌ها بودم، نیروهای مثبت از طرف قدرت مطلق مرا یاری رساندند. آقای مهندس نجات‌دهنده زندگی من بودند؛ زمانی که هیچ نیرویی نمی‌توانست اعتیاد پدرم را درمان کند و همه اعضای خانواده به این نتیجه رسیدیم که پایان زندگی‌مان فرارسیده و باید بنشینیم تا بربادرفتن تمام زندگی را نظاره‌گر باشیم، آقای مهندس حسین دژاکام با کشتی نجات از راه رسیدند و پیام رهایی را برایمان به ارمغان آوردند. آری ما مسافران کشتی شکسته‌ایم که به ساحل رسیده‌ایم، رقص و پایکوبی می‌کنیم، مردمان به خیالشان ما دیوانه‌ایم، حق دارند؛ چون ندیده‌اند آن طوفانی را که ما دیده‌ایم.

گاهی به گذشته می‌نگرم و با خود می‌گوییم: من جانم، زندگی‌ام، سلامتی پدرم، بودن مادرم را تمام هرچه که دارم؛ حتی سلامتی همسرم را از کنگره و روش‌های درمان آقای مهندس دارم. اینک که هفته «بنیان» است، دوست دارم پیام کنگره ۶۰ را به گوش تمامی جهانیان برسانم تا افرادی که درگیر این غول بی‌شاخ‌ودم شده‌اند، رهایی یابند.

نویسنده: مرزبان همسفر زهرا
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .