تمام هستی مسافر است خیال نکنید که ما فقط در کنگره 60 مسافر هستیم همه انسانها مسافر هستند مسافر فردی است که از یک مبدا حرکت میکند و به یک مقصد می رسد و در این حرکت مبدأ قطعاً یک هدفی را دنبال میکند مسافر در حرکت است و همیشه می رود و هیچ وقت متوقف نمیشود مسافر در کنگره 60 به معتاد خواهان از دام اعتیاد مسافر اطلاق می گردد که سفر خود را آغاز نموده است در واقع مسافر حقیقی کسی میباشد که با نیت و خواست خودش به کنگره می آید و در درون خود خواهان درمان و معالجه می باشد و سفر میکند.
همسفر به معنی یار و همراه میباشد اینکه فردی در یک مسیر و یا سفری همراه فرد دیگری است اما طبق قوانین کنگره 60 واژه همسفر به کسی اطلاق می گردد که سابقه اعتیاد ندارد و برای تعالی اهداف کنگره 60 تلاش میکند وقتی یک مسافر پا به کنگره 60 میگزارد چیزی بیش از مکان درمان را تجربه میکند اینجا از همان لحظه ورود او را نه به چشم یک مصرف کننده بلکه به چشم انسان که در مسیر بازگشت به خویشتن است در آغوش میگیرند گرمای نگاه همسفران و مهربانی خدمتگزاران نخستین جرقه ای امید را در دل او روشن میکند در این مسیر مسافر در می یابد که نه تنها مصرف مواد خلق و خوی تند و افکار ناپاک کلام و گفتار نادرست نیز میتواند به سیستم جسم و روان آسیب برساند قوانینی که به انسان یاد آوری میکند برای رسیدن به آرامش باید دانه در اندیشه و رفتار و کردار همسو با این قوانین حرکت کند و وقتی یک مسافر اولی کنگره 60 میشود با عشق و محبت رو به رو می شود اینجا کسی با نگاه قضاوت و ترحم به او نگاه نمی کند بلکه با آغوش باز با لبخند خوش آمد گفته می شود یکی از بهترین حس ها در کنگره 60 این است که فرد با تمام وجود و نتیجه ورودی از افکار منفی سخنان ناپاک و رفتار های نادرست را احساس میکند انسان فقط یک بدن نیست بلکه افکار و احساسات او روی هورمونها و حتی ایمنی بدن تاثیر میگذارد مسافر پس از پایان سفر اول مال بدن است که از بند مواد آزاد شده است اما روح در وجودش هنوز تشنه آرامش و دانایی است اینجاست که سفر دوم معنا پیدا میکند سفری برای ساختن دوباره شخصیت هایی نه یک ایستگاه آخر بلکه دری به مسیرهای تازه. دری یا نه که انسان موجودی است که تا زنده است باید آموزش نیاز دارد حس های او آرام بیدار می شود حس حقیقت حس شکرگزاری وحس عشق به زندگی
تمام آنچه که خداوند آفریده حس دارد ما در هستی چیزی نداریم که حس نداشته باشد ولی حس هر چیزی محدود به خودش است تمامی نقل و انتقالات ما توسط حس جهان اطراف خودمان را درک میکنیم همسفر از ارزش و جایگاه بالایی بر خوردار است انسان بسته به اینکه در کدام مرحله از نفس باشد به همسفر خود وفادار می ماند اگر در مرحله نفس اماره باشد دنبال امیال خود می رود و به راحتی از فرزند و همسرش می گذرد اگر در مرحله نفس مطمئنه باشد احساس مسئولیت بالایی دارد و نسبت به آینده و نگهداری آنها تعهد دارد.
همسفر همراه و حامی مسافر است و باید این را بداند که راه او از مسافر جدا است ولی قرار است کنار مسافر به دانایی آگاهی و آموزش برسد که بتواند مسافرش را همراهی کند و با هم دل وهم زبان باشد همسفر کسی است که به کنگره می آید تا بال پرواز مسافرش شود همسفر یعنی عشق صبوری و سکوت امید گذشت و بخشش نقش همسفر همان نقش بازیگر مکمل است چون گاهی میتواند آن قدر بد بازی کند که مسافر را از لبه پرتگاه به داخل دره پرت کند و یا گاهی آن قدر خوب بازی کند که مسافر را از ته دره با خواست خودش بالا بیاورد و مهمترین شرط برای همسفر شدن این است که آن کسی را که میخواهیم به او کمک کنیم را دوست داشته باشیم.
همسفر خوب چه ویژگی دارد
همسفر در کنگره مسافرش را می پذیرد و زیر ذره بین قرار نمیدهد قضاوتش نمیکند چون میداند راهش را پیدا کرده است اگر ما نقش خود را به عنوان همسفر جدی بگیریم بقیه کارها را به درستی انجام دهیم همسفر آموزش میبیند که مانعی بر سر راه مسافر نباشد همسفر اهل مطالعه و آگاه میتواند یک انسان را که اسیر تاریکی شده و زخمها و خارهایی که در اطراف او پیچیده شده واز تعادل خارج شده را نجات دهد
نتیجه
بزرگترین کاری که مسافر می تواند در حق همسفرش در سفر اول انجام بدهد درست سفر کردن است و در سفر دوم اجازه بدهد همسفرش هم در فضای کنگره آموزش بگیرد راحت به کنگره بیاید و بتواند آن تخریب ها را جبران کنند.
یادداشت بالا دلنوشتهای است از همسفر حسن از لژیون پنجم
عکاس خبری مسافر محمد رضا لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
119