ما جمیعاً خشنودیم كه ثمره تلاش شما و همراهان شما در حركت و درک، به مراحلی دیگر خواهید رسید كه نشاط انسانها در وصل به حیات خالق را نمایان میكند. هر قدر كه به جلوتر بروید، نشانهها را دریافت خواهید نمود. این تحول بزرگ میباشد كه انسانهای كوچک از درک آن قاصر هستند. در واقع دست یافتن به شكاف و هسته است كه ظاهری ساده و درونی از محتوا، بیپایان. (استاد سردار)
در خدمت دیدبان محترم کنگره۶۰ مسافر رضا در نمایندگی رازی تهران هستیم و مصاحبهای ترتیب داده شده تقدیم به خوانندگان میکنیم.
مسافر رضا با آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. 7 ماه و 20 روز به راهنمایی مسافر مجید سفر کردند. 25 سال است که آزاد و رها هستند.
با توجه به این که تعدادی از مسافران و همسفران تازه شال راهنمایی را دریافت کردند، توصیه شما برای داشتن یک لژیون قوی چیست؟
من همیشه این را برای خودم تکرار میکنم، این که ما همچنان در حال آموزش دیدن هستیم، بیشتر خودمان داریم یاد میگیریم. آقای مهندس هم میفرمایند؛ در کنار این که داریم آموزش میدهیم، مهمتر از همه این است که داریم یاد میگیریم. الان که معلم و راهنما شدم، این دیدگاه آموزشی را داشته باشم که من خودم، هنوز کامل نیستم و دارم یاد میگیریم. چون این یادگیری، باعث میشود که من چیزهایی که یاد گرفتم را عملی، اجرا کنم. اجرا که بکنیم بازدهاش را در حضور رهجو، حال و حس خوبمان متوجه میشویم. چون من تا نتوانم محبت را در خودم بروز بدهم، نمیتوانم این محبت را از دیگران درک بکنم. محبت به صورت ذاتی در درون همه انسانها وجود دارد، ولی ما گاهی اوقات با خودخواهی و منیت اجازه نمیدهیم، اینها بیرون بریزد. ولی این آموزشها، باعث میشود ارتباط خودش با اینها بیشتر شود که بتواند اینها را به بیرون هم انتقال بدهد.
بفرمایید یک راهنما چهطور میتواند در لژیون بین رهجوهایی که گوش به فرمان هستند و آنهایی که نیستند تعادل برقرار کند؟
به نظر من حقیقت، در اعمال و ادامه، نقاب از رخ برمیگیرد، است. راهنما باید کارش را انجام بدهد. کاری نداشته باشد که این رهجو، در مسیر است یا در مسیر نیست. چون در ادامه پروتکل برای ما تعیین میکند که چه جوری عمل کنیم. برای کسانی که میآیند و از مسیر دوری و انحراف پیدا میکنند، چهار چوب انضباطی وجود دارد. در آن چهارچوب انضباطی، کسانی که نمیتوانند خودشان را با این سیستم هماهنگ کنند به آنها فشار میآید. یعنی آن لذتی که یک سفر اولی با گروه و شعبه، لژیون ارتباط برقرار کرده است، این یکی، سفر اولی ندارد و احساس ناراحتی میکند، زودتر میخواهد وقت تمام بشود و برود. یک راهنما باید اینها را در کنار همدیگر قرار بدهد. چون همه آدمها، اینطور نیستند، که از روز اول در مسیر باشند. حالا یک مقدار با زبان نرم و یک وقتهایی هم با سختگیری، آن رهجویی که در راه نیست را بتواند به راه بیاورد. این دیگر هنر راهنما است و چه جوری انجام دادن آن، آموزشی است که میبینند. قرار نیست که هر کسی میآید، به رهایی برسد و این دیگر تشخیص آن با ما نیست.
به نظر شما وقتی در یک جایگاه خدمتی قرار میگیریم، چطور تشخیص بدهیم ظرفیت این جایگاه را داریم؟
ما تعیین نمیکنیم، جایگاه ما را تعیین میکند. جایگاه یا باعث صعود ما و یا باعث سقوط ما میشود. ما در آن جایگاهی که هستیم اگر بیشتر از منیتها، خودخواهیها و من رئیسم حرف بزنیم، بعد از این که دوره خدمتمان تمام شد، میبینیم کسی ما را دوست ندارد. چون بذری که کاشتهایم، بذر نیکویی نبوده است و حاصل آن میوه خوشایندی نیست. کسی که در دوره خدمت، بذرهای نیکویی میکارد و بازدهی خیلی خوبی دارد، در نتیجه میوه خیلی خوبی هم برداشت میکند. این سطح جایگاه، فرصتی برای رشد افراد است که سطح و جایگاهشان تغییر بکند. بستگی به ما دارد که جایگاه، خدمت و فرصت را چه جوری نگاه کنیم. در قسمت آقایان، چون خودم مستقیم با آنها در ارتباط هستم، این دوره دوازده هزار و چهارصد و سی و پنج نفر برای راهنمایی کاندید شدند و نهصد و نود و سه نفر قبول شدند. پس هر کس بستگی به سعی و تلاش خودش دارد. همیشه فاصله میان نفر اول با نفر دوم، چه در مسابقات موتورسواری، ماشینسواری یا مسابقات دو میدانی گاهی اوقات یک امتیاز یا چند، دهم ثانیه است. پس میبینیم گاهی اوقات یک فرد سالها تلاش، کوشش و تمرین کرده تا بتواند این چندصدم ثانیه جلو بیافتد و نفر اول بشود. یکی از سنگ نوردهای خودمان اختلافش با نفر اول سهدهم ثانیه بود. برای ما هم اینجا همینطور است، جایگاه خدمتی بین خوب و خوبتر است. همه دوست دارند خدمتگزار باشند، ولی تا یک جایی سعی و تلاش ما است بقیهاش فرصت و خواست خداوند است.
.jpg)
با توجه به اهمیت دستور جلسه هفته بنیان، به نظر شما هر کدام از ما چه سفر اول، چه سفر دوم، راهنما و مسئولين، وظیفهمان چیست و چطور میتوانیم در استحکام پایههای کنگره تلاش کنیم؟
به نظر من ادبیات و جملاتی که در این چندین سال در کنار وادیها برایمان گفته شده است، میتوانیم به جا از این کلمات استفاده کنیم و تفسیر به رأی نکنیم. در مسیر زندگی به آن ایمان بیاوریم و فکر میکنم این اتفاقات میافتد که ما معجزه یکسری کلمات و قوانینی را که هر روز با آنها زندگی میکنیم، اما هنوز به آنها باور نداریم، برایمان روشن میشود و هرچه در زندگی باور بیشتری به آن داشته باشیم، کاربردیتر میشود. در زندگیمان و احساسمان، شرفمان، خدمتمان و باورمان نسبت به خودمان و همه چیز میتواند تغییر کند. باید این قوانین را در زندگی جاری کنیم و این امانت را درست در اختیار دیگران قرار دهیم. ما همیشه به فرزندانمان میگوییم دروغ نگویید، اما بچهها انجام نمیدهند و باور ندارند. زیرا خودمان انجام نمیدهیم، این را در ما نمیبینند و باور نمیکنند. اما زمانی که آقای مهندس میفرمایند؛ این کار را انجام ندهید یا این کار را انجام دهید چرا تأثیر میگذارد؟ زیرا به قدری آن کلام درون خودشان قدرت پیدا کرده است و روی خودشان کار کردهاند، تأثیر آن کلام هست که به وسیله گلو بیان میشود و قدرت پیدا میکند
با توجه به این که شما خدمتهای زیادی در کنگره انجام دادهاید و الان هم دیدهبان هستید و هر خدمتی هم نقطه پایانی دارد، آیا در کل سیستم کنگره۶۰ هم نقطه پایانی وجود دارد یعنی روزی که از کنگره بروید؟
هیچ چیز پایانی ندارد، موضوع درس است و پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست. بچه در ابتدا نوزاد است، بعد طفل میشود، کودک، نوجوان میشود. اینطور نگاه نکنید به نظر من شاید بهتر باشد که بدانم، زمانی که در این موقعیت هستم، چه چیزی را باید آموزش بگیرم. من باشم یا نباشم سیستم کار خودش را انجام میدهد. شب، روز میشود و بالعکس. اما مهم، این فرصتی که خداوند به من داده است. آقای مهندس همیشه میفرمایند؛ کنگره آغازی نموده است که پایانش در اختیار ما نیست. ما در واقع تاریخ کنگره را مینویسیم. یک زمانی در این جا قرار گرفتهایم تا درسهایمان را درست انجام دهیم. تا چه زمانی من بخواهم باشم یا نباشم، دست من نیست. اعمالم و رفتارم اگر درست باشد، حضور دارم و این خواست خداوند است و اگر نباشد تغییر پیدا میکند. نوشتهای که در زمان نوشتن در کنگره تفکر میکنیم و مینویسیم تعیین کننده است. این خواست خداوند است که تا کجا میخواهید بروید.
لطفاً نظرتان را در رابطه با شعبه رازی بیان کنید؟
از همه مهمتر حس خوبی درونش میباشد. آنقدر که با تغییر جایگاه ایجنتی که عدهای اندوه داشتند و این مسئله زیباست و در عین حال انسان نباید ثابت باشد. زیرا باید پیش رونده باشد،حرکت کند و اگر بخواهیم اصرار کنیم تا جوری باشد، که ما میخواهیم فرصت سازندگی را باید به دیگران بدهیم. اگر هرچه بیشتر این موضوع تکرار شود و افراد دیگر که در حال رشد و پرورش میباشند، معلمهای بهتری برای افرادی که در آینده میآیند، میشوند. این روند پرورشی است که در کنگره اتفاق میافتد و امروز در شعبه رازی مشاهده کردیم و امیدوارم که بتوانیم در کنار هم خدمتگزاران خوبی باشیم و بتوانیم خودمان را خوب پرورش بدهیم و یاد بگیریم تا امانتدار خوبی باشیم، به دیگران به درستی انتقال دهیم.
در آخر اگر توصیهای هست بفرمایید؟
توصیهای ندارم، انشاءالله حال دلتان همیشه خوب باشد و امیدوارم خدمتگزاران خوبی باشید و خداوند لطف بکند تا بتوانیم از علم و دانشی که برایمان گذاشته است به درستی استفاده کنیم. کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نمودهاند هستند، چه مادی و چه معنوی (حداقل زکات آن)، همیشه مانند چشمههای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند و کسانی که هر چه دریافت مینمایند، در عوض هیچ گونه پرداختی ندارند و همه چیز را برای خود و یا خانواده خود میخواهند، گویی تبدیل به شورهزار یا کویری میشوند که هیچ گونه روئیدنی در آن نمیروید و همیشه در گرمای کویر منتظر طوفانهای شن میباشند، چون گیاهی نکاشتهاند که از طوفان شن جلوگیری نماید.
سپاس فراوان از دیدهبان محترم مسافر رضا بابت پاسخهای آموزنده و سپاس از همراهی دیگر دوستان
طراحان سوال: راهنمای تازه واردین همسفر زهره و همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر آزاده (لژیون چهارم)
عکاس: مرزبان همسفر مهدیه
ویرایش: راهنمای تازه واردین همسفر زهره
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
301