English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر مهدی لژیون یکم

دلنوشته مسافر مهدی لژیون یکم

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، تخریب ۲۰سال، آنتی ایکس مصرفی تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربتOT، تی دی اس در حال مصرف ۱/۵ سی سی در هر وعده، راهنمای درمان آقای جواد سجادی از لژیون یک تربت حیدریه، مدت سفر ۱۴۷ روز، ورزش در کنگره دوچرخه سواری و کوهنوردی.

دلنوشته در مورد بنیان کنگره ۶۰:

در این روزهای پر از عشق و انرژی دلم سرشار از احساسی است که در واژه‌ها نمی‌گنجد. وقتی نام (بنیان‌ کنگره ۶۰) به میان می‌آید، ناخودآگاه ذهنم به روزهایی بر می‌گردد که تاریکی در وجودم ریشه دوانده بود و راهی پیش چشمم نبود. درست همان‌جا بود که نوری از دل مسافر مهربانی که تجربه سفر، آموزش و دانش را کسب کرده بود عمیق در مسیرم تابید. مانند نوری که نه فقط جسم خسته‌ام را بلکه به  جانم  دوباره فرمان حرکت داد. تا پا در جای پای او و در مکانی که او طعم تولد دوباره را چشیده بود بذارم.
او در کنگره ۶۰ آموخته بود که انسان می‌تواند دوباره برخیزد، آموخته بود که عشق اگر با معرفت همراه شود انسان درمان می‌شود و فهمیده بود که انسان با اراده و ایمان می‌تواند هزاران انسان را دوباره به زندگی بازگرداند. این معجزه‌ای نیست که فقط در کتاب‌ها پیدا شود.
این معجزه در دل انسان‌هایی رقم می‌خورد که می‌خواهند نجات‌بخش باشند. او آموخته بود چون بهش راه روش منش، اخلاق و معرفت را آموزش داده بودن، توسط کسی که خودش ایده ای و مسیری خلق کرد از عمق وجودش با تمام فداکاری و ایثار و تجربه های که برایش مقدر و خلق شده بود. او کسی نبود جزء مهندس حسین دژاکام بنیان‌ کنگره ۶۰.
بنیان‌گذار عزیز؛ شما تنها یک ساختار درمانی را بنا نکردید، بلکه راهی روشن در دل تاریکی‌ها ایجاد کردید؛ راهی که هر قدمش پر است از عشق، آموزش، نظم و انسانیت. من امروز ثمره تلاش، تفکر و ایمان شما را دیدیم و حس کردم. اگر امروز زندگی‌ام دارد رنگ  آرامش به خود می گیرد، اگر روزهایم طعم امید گرفته‌اند، اگر قلبم دوباره تپیدن را یاد گرفته، همه از برکتی است که شما با دستانی مهربان و اندیشه‌ای بزرگ به جهان بخشیدید.
این هفته، بهانه‌ای است برای گفتن یک سپاس بی‌انتها.
سپاسی برای نجات، برای روشنایی، برای بازگرداندن انسانیت به وجود انسانهای چون من، امیدوارم بتوانم در ادامه این مسیر ذره‌ای از آن عشق را که به من و هم نوعان من هدیه می کنید به دیگران بازگردانم.
به احترام شما، به نام عشق و به یاد روزهایی که دوباره متولد شدم.
سلامی به گرمای نور خورشید می فرستم، چرا که نور شما باعث باز شدن یخ های شهر وجودی من و زندگی ام می شود و امیدوارم هزاران سال این رسالت با دوام و پایدار بماند.

ارسال خبر: مسافر حبیب

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .