دهمین جلسه از دوره هفدهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاشمر روز یک شنبه به استادی مسافر جواد، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه «بنیان کنگره 60» در تاریخ 16 آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر
از نگهبان جلسه که مسئولیت اداره جلسه را به من واگذار نمودند سپاسگزارم،همچنین از راهنمای خودم تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم، خدمت کنم و آموزش بگیرم.
این هفته ارزشمند را به جناب مهندس، خانواده محترم ایشان، تمام مسافران و همسفران کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم.
بنیان یعنی پایه، اساس و پایداری در ریشه می باشد، هفته بنیان فقط تولد آقای مهندس نیست بلکه تولد همه اعضاء کنگره 60 می باشد. اگر آقای مهندس این سیستم را پایه گذاری نمیکردند، معلوم نبود امروز در چه حال و چه شرایطی بودم. از ایشان کمال تشکر را دارم که این سیستم را با تمام سختیها، مشکلات و با اتکا به علم و دانشی که کسب کردند بنا نهادند.
برای شکل گیری هر ساختاری نیاز است تا علم آن را داشته باشیم، اگر این علم در مسیر درست به کار گرفته شود، قطعاً آن ساختار به نتیجه مطلوب میرسد. بنیان به این دلیل جز دستور جلسات قرار گرفته است که یادمان باشد بنیان گذار این مجموعه برای رسیدن به شرایط فعلی چه سختی هایی را پشت سر گذاشته است، چون من مسافر فراموش می کنم که با چه وضعیت و حال خرابی وارد کنگره شده ام و امروز در چه جایگاهی قرار دارم. هر انسانی که پا به حیات می گذارد بنا به استعدادی که قدرت مطلق در وجود او گذاشته مسئولیت خاص خودش را برعهده می گیرد. به عنوان مثال راهنما بر اساس توانایی که دارد به رهجو کمک می کند که نقاط ضعف و قوت خودش را شناسایی کند و به ویژگیها و صفات خود توجه نماید ولی گاهی اوقات شاگرد خودش را باور ندارد و مدام میگوید من نمی توانم و در اینجا نقش راهنما پررنگ تر میشود.

آقای مهندس هفده سال اعتیاد را با گوشت و پوست خود لمس کردند و توانتستند با ابداع روش دی اس تی به خود و دیگران کمک کنند، بستری که آقای مهندس فراهم کردند باعث شده ما بتوانیم به راحتی و کمترین چالش مواد مصرفی خودمان را کنار بگذاریم و به رهایی و درمان برسیم. ایشان میتوانستند پس از درمان، زندگی خودشان را ادامه بدهند، اما این کار را نکردند و امروز شاهدیم که این ساختار بزرگ، رشد کرده و بسیاری از ما به رهایی رسیدیم.
من در گذشته باید ساعت چهار صبح بیدار میشدم و تا یک ربع به هفت که می خواستم سر کار بروم باید مواد مصرف می کردم. ظهر که برمیگشتم، به جای اینکه ناهار بخورم یا بچهام را ببینم، دوباره تا دوازده شب پای بساط مینشستم، نمیدانستم کی غذا میخورم، کی بچهام را میبینم، اصلاً نفهمیدم بچههایم کی بزرگ شدند. زندگی اولم را به خاطر همین کارها از دست دادم، اما باز هم برایم تجربه نشد و در زندگی دوم هم همان مسیر را ادامه دادم. من حتی یک ساعت بدون مواد دوام نمیآوردم، اگر یک شب مواد استفاده نمیکردم تا صبح بیدار بودم. مصرفم آن قدر بالا بود که قرص، شیره و تریاک را با همدیگر مصرف میکردم. با آمدن به کنگره و برخورد خوب مرزبان ها جذب این سیستم شدم و سفر اولم را به راحتی پشت سر گذاشتم و امروز با حال خوب، به رهایی رسیدم و طعم واقعی زندگی را میچشم.
ممنونم که سکوت کردید و به صحبتهای من توجه نمودید.
عکاس: مسافر امیرعباس
تایپ: مسافر سلیمان
ویراستار: مسافر جواد
ارسال خبر: مسافر علی
مرزبان کشیک: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
87