هشتمین جلسه از دوره اول سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶٠، ویژه مسافران نمايندگی میلاجرد با استادی مرزبان محترم مسافر حمیدرضا ، نگهباني مسافر مهدی و دبیری مسافر علیاصغر با دستورجلسه «وادی دهم، صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» چهارشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان، حمیدرضا هستم، یک مسافر، خدا را شاکرم که امروز این جایگاه نصیب من شد و بسیار خوشحالم که در جمع شما هستم و در حال خدمت به شما و به خودم هستم. از آقای مهندس و خانوادهشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من، حمیدرضا، بتوانم به خودم خدمت کنم. از راهنمای خوبم، آقا حبیب، تشکر میکنم. همچنین از راهنمای درمان سیگارم، آقا محسن، ممنونم که باعث شدند امروز این حال خوب را تجربه کنم.
خدا را شکر امروز استرس دارم؛ چون، به قول آقا محسن—اگر اشتباه نکنم تولد هفتسالگیشان بود—گفتند: «استرس داشتن یعنی هنوز برایم تازگی دارد و تکراری نشده است.» قرار بود درباره وادیها صحبت کنم؛ واقعاً کار راهنماهاست و کار من نیست، اما خواست خدا بود که امروز در خدمت شما عزیزان باشم.
وادی دهم میگوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.» میخواهم به سفرهای اول خودم برگردم؛ شاید دوستان قدیمیتر که مرا میشناسند، بدانند سه بار سفرم را خراب کردم. طبق وادی دهم این وادی هم امید میدهد و هم هشدار. از یکسو وقتی به من نگاه میکنند، میگویند: «این فرد با سه بار خراب کردن باز توانست.» این امید است. انشاءالله اگر خدا بخواهد، فردا تولد یکسال رهایی من است. اما از سوی دیگر همانقدر هشدار میدهد که: «هیچچیز قرار نیست همیشه به همین شکل باقی بماند.» کوچکترین غفلت میتواند سفر انسان را خراب کند.
وادیها به همه ما کمک میکنند تا در مسیر زندگی راحتتر، با آرامش و آسایش حرکت کنیم. همانطور که آقای مهندس هفته پیش گفتند، تمام وادیها از کلامالله برداشت شدهاند. من، حمید، زمانی که سفرم را خراب کردم، در حالی بودم که سیدیها را درست مینوشتم، سر ساعت میآمدم و از نظر صور ظاهر کاملاً فرمانبردار بودم؛ اما در صور پنهان با مسائل زیادی درگیر بودم. مهمترین مسئله منیت و غرور بود؛ همانجا که فکر کردم «خیلی حالیمه» و «خیلی میفهمم». اشتباهم این بود که خودم را راهنما دیدم؛ من در سهدهم فکر کردم راهنما هستم.
این همان معنای وادی دهم است: صفت گذشته ملاک نیست. اگر امروز در سهدهم هستی به معنای خوببودن یا نترکیدن نیست. همچنین اگر تا امروز دروغگو بودهام یا انسان خوبی نبودم، قرار نیست این صفتها برای همیشه همراه من بماند. من، حمید، در هر جایگاهی که باشم، هنوز جاریام. الان سفر دومم؛ نه یک سفر اولی. حتی کسی که هنوز مصرف میکند، کافی است نگاهش را ۱۸۰ درجه به سمت نور بچرخاند. همان لحظه جرقهای میبیند؛ اگر ادامه دهد و فرمانبردار باشد، مسیر باز میشود.

بچهها، کلمه «فرمانبرداری» برای من واقعاً نجاتبخش بود. در سفری که فردا سالگردش است، واقعاً فرمانبردار بودم و خدا را شکر هنوز هستم. چرا؟ چون با خودم نشستم دو دو تا چهار تا کردم. منِی که سه بار سفر کردم و خراب کردم—در حالی که حتی زمانی که سیدی نوشتن اجباری نبود، سیدی مینوشتم—با خودم فکر کردم مشکل کجاست؟ دیدم در جاهایی فرمانبردار نبودم و با سرِ خود جلو میرفتم. همانجا با خودم عهد کردم: «این بار اگر راهنما گفت با سر برو تو شیشه، بگو چشم.» شاید دلیلی پشت حرفش باشد. امروز حال من خوب است؛ این حال خوب حاصل همان فرمانبرداری است. برای همه شما همین حال خوب را از خدا میخواهم.
بدانید، طبق وادی دهم، هیچچیز ثابت نیست. هیچ تضمینی نیست که منِ حمیدرضا که امروز سالمم و در مسیر خدمت هستم—در شعبه پروین اعتصامی اراک و در مقام مرزبانی—همینطور بمانم. کوچکترین غفلت، کوچکترین اشتباه، میتواند مسیر من را کاملاً برعکس کند؛ میتواند مرا به قهقرایی ببرد که بازگشت از آن ناممکن باشد.
من در این مسیر بهای سنگینی پرداختم؛ خرابکردنها، رفتنها و برگشتنها. هیچ تضمینی نیست که خدا دوباره اجازه دهد برگردم و دوباره خراب کنم. بنابراین اگر امروز درست سفر میکنید، فرمانبردار باشید و جلو بروید. اگر خوب حرکت میکنید، بدون مکث ادامه دهید. تمام این آموزشها، همان چیزهاییست که آقای مهندس و استاد امین به ما دادهاند. در هستی هیچچیز بدون حرکت نیست؛ همه چیز در حال حرکت است. اگر حرکت متوقف شود، کره زمین متلاشی میشود. طبیعت الگوی ماست. تنها با حرکتکردن و فرمانبرداری است که به نتیجه میرسیم و به درمان دست پیدا میکنیم.
تایپ: مسافر علیاصغر
عکس: مسافر مهدی
تنظیم: مسافر علی
(مسافران نمایندگی میلاجرد اراک)
- تعداد بازدید از این مطلب :
108