دلنوشته
گاهی زندگی چنان رقم میخورد که گویی در تاریکی غرق میشویم؛ روزهایی که با شتاب در مسیری بیهدف پیش میرویم، بیآنکه نور امیدی برای فردا داشته باشیم. من نیز هم چون بسیاری از انسانها، تجربه احساساتی را داشتم که در تاریکی محض گرفتار شدهام و هیچ راهی برای عبور از لحظات سخت و دشوار ندارم.
آنگاه که با کنگره۶۰ آشنا شدم، وادی دهم درهای تازهای را به رویم گشود؛ در این وادی گفته میشود: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است».
این جمله برای من تحولی بزرگ بود. فهمیدم که هیچ چیز، حتی خودِ من، ثابت و تغییرناپذیر نیست. صفاتی که روزی باور داشتم جزء جداییناپذیر وجودم هستند، میتوانستند تغییر کنند. به محض اینکه حس خود را تغییر دادم، دیدم که میتوان از دل تاریکترین روزها نیز عبور کرد و در هر لحظه، فرصتی تازه برای ساختن خویشتن جدید وجود دارد.
آموزشهای کنگره۶۰ به من آموخت که تزکیه و پالایش درونی، نخستین گامِ تغییر است و این تغییر نه تنها در رفتارها؛ بلکه در نگاه من به زندگی خود و جهان اطرافم حادث شده است. آموختم که وقتی حس خود را پالایش میکنم و به خود فرصت یادگیری و رشد میدهم، به سوی نور در حرکت هستم. فهمیدم نور، مقصدی دور و دستنیافتنی نیست؛ نور در درون من است.
از زمانی که آموزش و تغییر را آغاز کردم، دریافتم که تغییر واقعی از درون آغاز میشود. روزهایی که پیشتر در آن گم میشدم، امروز تبدیل به درسهایی شدهاند که مرا به سوی «حالِ خوب» هدایت میکنند. هر روز، فرصتی تازه برای بهتر شدن و پر کردن فضای درونم از نور و امید است.
کنگره۶۰ به من آموخت که هیچ لحظهای در زندگی بیهوده نیست؛ حتی لحظاتی که در تاریکی سپری میشوند، میتوانند بستری برای رشد و حرکت باشند. هر لحظه، فرصتی است برای نزدیک شدن به خود واقعی و رسیدن به آرامش درونی.
امروز میدانم میتوانم با فرصت دادن به خود، از دنیای تاریک گذشته بیرون بیایم و به سوی نوری حرکت کنم که در درونم میتابد. پاکسازی حس، آموزش و تغییر، نه تنها زندگیام را دگرگون کرد؛ بلکه به من آموخت که در دل سختترین لحظات نیز میتوان به نور دست یافت و درست همانجا، زندگی واقعی آغاز میشود.
دلنوشته: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
17