English Version
This Site Is Available In English

پرواز از دل تاریکی، مسیر تغییر صفات

پرواز از دل تاریکی، مسیر تغییر صفات

 ششمین جلسه از دور دوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی علی عصارزاده با نگهبانی مسافر مصطفی، استادی راهنما محترم مسافر حمیدرضا و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه «وادی دهم: صفت گذشته در انسان، صادق نیست، چون جاری است» روز یکشنبه نه آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز گردید.

 خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، حمیدرضا هستم یک مسافر.
خیلی خرسندم و خوشحال که امروز در جمع پر محبت شما حضور دارم.
سپاسگزارم از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و دوست و یار گرامی‌ام آقا رضا که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم در جمع بامعرفت شما حضور داشته باشم و چنددقیقه‌ای در کنار شما آموزش بگیرم.
هر کس سفر اول را طی نماید، همانند مرغی است که بر فراز بالاترین ابرها و سخت‌ترین طوفان‌ها به پرواز درمی‌آید. آن مرغ به‌جز عقاب چه می‌تواند باشد که در این مسیر، تاریکی‌های بسیاری را سپری نموده و تبدیل به فولادی آب‌دیده گشته است؛ فولادی که در ادامهٔ مسیر زندگی کمتر دچار اشتباه خواهد شد - اگر راهش را بااراده و عزم راسخ توأم با صبر پیش ببرد
در این صورت طریقه بالا آمدن از چرخه‌های امواج را فرا خواهد گرفت.
اما برویم سر موضوع جلسه؛ دستور جلسه «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است».
چون اولین جلسه این دستور جلسه در هفته جاری است، سعی می‌کنیم ساده‌تر صحبت کنیم و کمی به جنبه‌های صور آشکار و قابل‌لمس آن بپردازیم تا دوستان سفر اولی بهتر درک کنند که «صفت گذشته» چیست و در کنگره چه اتفاقی می‌افتد که می‌توانیم امیدوار باشیم به تغییر صفات.
همان‌طور که می‌دانید، صفت یعنی ویژگی‌ها، توانایی‌ها یا عدم توانایی‌ها.
و گذشته یعنی آن بخشی از زندگی که ما تا امروز پشت سر گذاشته‌ایم؛ بخش‌هایی که معمولاً در ذهن ما با سختی‌ها و تاریکی‌ها همراه بوده.
ما انسان‌ها، مخصوصاً مصرف‌کنندگان، از گذشته خودمان اغلب با حس بد یاد می‌کنیم.
اما چیزی که کنگره می‌گوید این است که: گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.
در موجودات دیگر مثل نباتات، جمادات یا حیوانات، تغییر صفت اتفاق نمی‌افتد؛ وقتی چیزی شکل گرفت، همان باقی می‌ماند.
مثل یک‌تکه سنگ مرمر که وقتی برش می‌خورد، دیگر به حالت قبل برنمی‌گردد.
اما انسان موجودی است که به دلیل «اختیار»، می‌تواند تغییر کند.
پس صفتِ گذشتهٔ او قابل‌تغییر است.
در کنگره اعتقاد داریم که صفت انسان بر مبنای آموزشی که می‌گیرد، اندک‌اندک تغییر می‌کند.
یک سفر اولی باید بداند در وجودش یک «روح خداگونه» یا همان «فرّ ایزدی» وجود دارد که منبع دریافت الهامات از سوی هستی است.
انسان همین‌جوری آفریده نشده؛ ظرفیت رشد دارد.
مهندس در یکی از چهارشنبه‌ها فرمودند وقتی وادی‌ها نوشته می‌شود، ابتدا ساختار، طرح، آرایش و هدف آن در نظر گرفته می‌شود.
و از نظر من، مهم‌ترین بخش همین امیدواری است؛ یعنی زمانی که یک مصرف‌کننده وارد کنگره می‌شود، باید در او اتفاقی بیفتد.
این اتفاق همان بالارفتن توانایی‌هاست.
اولین توانایی چیست؟
مثلاً همین تغییر رفتارها.
وقتی وارد کنگره می‌شویم رفتارهای ما با بیرون متفاوت است.
شاید خود سفر اولی در هفته‌های اول و دوم اصلاً متوجه نباشد که رفتارهایش تغییر کرده.
اما دوستان راهنما و مرزبان‌ها که سال‌ها در این محیط بوده‌اند، این تغییرات را کاملاً در او می‌بینند.
ولی چون حسگرهای رشد در سفر اولی خاک گرفته، قدر این تغییرات خودش را نمی‌داند.
در مسیر تغییر صفات، ما ممکن است از سیاهی به روشنایی برسیم، یا اگر مراقب نباشیم از قله سقوط کنیم.
وضعیت حالِ امروز منِ حمیدرضا، حاصل فقط یک تصمیم اشتباه درگذشته نبود، بلکه حاصل انتخاب‌های اشتباه مداوم در طول بیست‌ودو سال بود که مرا در تخریب‌های متعدد نگه داشت.
وقتی بخواهم این کوله‌بار سنگین را جابه‌جا کنم، قطعاً نیاز دارم به ایمان به کنگره، عشق به اعضا و تعقل.
همین حس خوب و همین مکان، برای من پایهٔ اعتماد شد تا بتوانم در کنار آموزش‌ها آرامش پیدا کنم و با آن آموزش‌ها تغییر کنم.
و لازمه این تغییر، «خواسته من» است؛ خواسته‌ای که باید در دست راهنما بگذارم و به او اعتماد کنم.
بخش زیادی از صحبت‌هایی که گفتم، در مصرف‌کنندگان صنعتی بیشتر نمود دارد؛ زیرا این مواد آسیب‌های عمیقی به مدارهای شیمیایی، سیستم عصبی و حتی گوارش می‌زنند.
به همین دلیل مصرف‌کنندگان صنعتی دچار بی‌تفاوتی شدیدی هستند.
به همین شکل مصرف‌کنندگان شیره یا متادون نیز در روزهای بالا همین حالت را دارند.
بهترین کاری که می‌توانند انجام بدهند این است که در جلسات عمومی شرکت کنند.
اما من می‌بینم بعضی از دوستان جلسات عمومی را نمی‌آیند و مستقیم به سمت معرکه‌گیری می‌روند؛
وقتی سفر اولی جلسه نمی‌آید، نمی‌تواند بقیه را ببیند و تغییرات آن‌ها را مشاهده کند.
نمی‌بیند که دوست امروزش، همان دوست یک ماه پیش نیست.
اگر او را می‌دید، می‌توانست روی خودش امید پیدا کند.
تغییر نیازمند استمرار است:
حضور در جلسات، شنیدن صحبت استاد جلسه، شنیدن مشارکت‌ها، انجام تکالیف، تسلیم بودن در برابر راهنما.
همان‌طور که مهندس در جلسه معرکه‌گیری فرمودند:
«باید قبول کنیم که دیگری از ما بیشتر می‌داند.»
این همان تسلیم است؛ قاعده‌ای که در مثلث ما وجود دارد.
اگر نیروهای درونی خودمان را بشناسیم و روی خودمان کار کنیم، می‌توانیم مفهوم تسلیم را اجرا کنیم و نتیجه‌اش را حتی در یک یا دو هفته ببینیم.
در کتاب «۶۰ درجه» پیامی است:
«امواجی مخصوص، در تفکر نیافتگان جان دوباره خواهد دمید.»
این جمله‌ها برای منِ سفر اول بسیار امیدبخش بود.
نباید مطالعه را رها کنیم؛
حتی روزی یکی دو جمله بخوانیم.
می‌گوید:
«فرّ انسان‌های بربادرفته در دل خاکسترها مدفون شده.»
بله، به علت تخریب‌ها، خاکستر وجود ما را گرفته، اما آتش هنوز آن پایین هست و می‌شود دوباره شعله‌ور شد و صفات خوب دوباره برگردد.
دیگر بیشتر صحبت نمی‌کنم، خودتان را تشویق کنید.

تصویربردار: مسافر ابوالفضل لژیون پنجم
تایپ: مسافر محسن لژیون دوم
ارسال خبر: مسافر مصطفی لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر علی

نمایندگی علی عصارزاده

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .