صفت گذشته در انسان؛ صادق نیست چون جاری است. ما الان در هر سنی که هستیم واقعاً خیلی چیزها را نمیدانیم و بلد نیستیم. عقل و اندیشه انسان هم طول دارد، هم عرض دارد و ما عقلمان از نظر سنی، یعنی در طول بالا رفته است، ولی از نظر پهنا یا همان عرض بالا نرفته است. ما در کنگره یاد میگیریم که اینها را اصلاح کنیم. همه گرفتاریهای ما سر همین تعلیمات ابتدایی است، که ما فرا نگرفتهایم. توهم دانستن، بسیار بسیار زیاد داریم، ولی فراگیری خیلی کم. حتی در دوستی یا زن و شوهری، استاد، شاگردی نمیدانیم این معیارها چقدر است؟ خیلیها هستند که خاصیت وجود هر کسی را میدانند، ولی از وجود، جوهر وجودی خودشان بیخبر هستند. یعنی در کنترل خانواده خودش که چند نفر هستند، درماندهاند. در اینجا میرسیم به بحث صوت، همه میدانیم که الف به تنهایی هیچ معنایی ندارد. همینطور حرف ب، ث، ج اینها هیچکدام به تنهایی معنی ندارند. ولی وقتی پشت سر هم قرار میگیرند، مفهوم پیدا میکنند. وقتی یک موسیقی را گوش میدهیم یا خنده میکنیم، یا گریه میکنیم، اصوات همه موجودات را به هم متصل میکند. پس نتیجه میگیریم اگر صوت نبود، حیات نبود، زندگی نبود و سکوت محض بود
. خداوند چه تدبیری کرده و از چه وسایلی استفاده کرده و در نهایت این کلام یا صوت است که میگوید؛ ای انسان تو چیزی نیستی مگر آنچه که خودت تلاش میکنی. پس هر انسانی در هر جایگاهی که هست، آن چیزی است که خودش تلاش و کوشش کرده است. همیشه در کنگره در این مورد بحث میکنیم که خداوند به انسان اختیار کامل داده و به او گفته، اگر این راه را بروی عاقبتش چه میشود. یعنی صراط مستقیم را بروی چه میشود و اگر راه کج بروی چه میشود، ولی باز به انسان اختیار داده است تا راهش را خودش انتخاب کند. انسان میتواند صفت گذشته خودش را تغییر بدهد و زمانی میتواند در خودش تغییر ایجاد کند که قبول داشته باشد که مشکل دارد. مثل مصرفکننده مواد مخدر که باید قبول داشته باشد مصرفکننده است. اما حس یک چیزی است، مانند خداوند که در تمام هستی و نیستی موجود است. یعنی هم در این دنیا و هم در آن دنیا، ولی قابل دیدن نیست. پس حسهایی هم مثل کینه، نفرت، خشم، دوستی، محبت و عشق وجود دارد، ولی قابل دیدن نیست. اگر حس خوب کار کند، به انسان آرامش میدهد. ما انسانها عبد، یعنی بنده خداوند هستیم و بنده خدا بودن فقط این نیست که به مراسم خاصی برویم و یا کار مذهبی انجام دهیم. عبد بودن یعنی خدمت کردن در هستی و در همه جا. همه انسانها اگر بتوانند از پنج حس بیرونی گذر کنند، میتوانند به پنج حس درونی راه پیدا کنند.
اصوات و انوار یک مقدارش قابل رویت است و یک مقدارش قابل رویت نیست. در هستی نیروها دو دسته هستند، نیروهای منفی و نیروهای مثبت، که هر دو در حال تلاش برای ازدیاد شدن هستند و ما هرچه بتوانیم نیروهای مثبت را بیشتر جذب کنیم به حال خوش میرسیم. ما هر آنچه که جذب کنیم، همان را هم پخش میکنیم. خدا را شکر میکنم که با کنگره آشنا شدم و راه برایمان باز شد تا مسافر من هم به کنگره بیاید و سفر کند. من وقتی وارد کنگره شدم حس عجیبی داشتم و همه چیز برایم گنگ بود، ولی با آموزشهایی که گرفتم فهمیدم که درون ما حسهایی وجود دارد، مثل زمانی که همدیگر را بغل میکنیم و به من حس آرامش انتقال مییابد و سعی میکنم حسهای مثبتم را بیشتر کنم و حسهای منفی، شیطانی را از خودم دور کنم تا بتوانم به اطرافیانم حس خوب و مثبت را انتقال بدهم. در آخر از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم به خاطر این که این بستر را فراهم کردند تا مسافران و همسفران در این مکان با فراگیری آموزشها و کاربردی کردن آنها از تاریکیها رها شده و به روشناییها برسند.
نویسنده مطلب: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
ویرایش: راهنمای تغذیه سالم همسفر اعظم دبیر سایت
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
52