نهمین جلسه از دوره نوزدهم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر مهری، نگهبانی مسافر مهناز و دبیری مسافر سیما با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۳۰: ۱۱ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهری هستم یک مسافر
دستور جلسه امروز " نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش " است. در ادامه تولد یک سال رهایی خانم عصمت را با هم جشن می گیریم .دستور جلسه امروز بسیار زیبا است. همانطور که یک کودک، هنگام ورود به مدرسه الفبا را میآموزد؛ ما هم وقتی وارد کنگره میشویم، سیدیها و آموزشها الفبای زندگی ما میشوند. الفبایی که به من یاد میدهد دوباره خودم را بسازم.
وقتی به کنگره میآیم و درمان میشوم، از آموزشها و داروی OT استفاده میکنم. این آموزشها از طریق سیدیهایی به دست ما میرسد که جناب مهندس هر هفته در مورد آن صحبت میکنند.اولین سی دی که شروع میکنیم؛ علاوه بر وظایف راهنما و رهجو، وادی اول است که به ما میگوید؛ با تفکر ساختارها آغاز میگردد. یعنی گام اول درست فکرکردن است. بعد میگویند؛ باید خودت به فکر خودت باشی؛ چون در این دنیا هیچکس جز خودت مسئول تو نیست و این که تو موجودی باارزشی هستی.
وقتی جلوتر میرویم؛ وادی چهارم میگوید: مسئولیت کارهای خودت را بپذیر. وادی پنجم بیان میکند؛ حالا که فکر کردی؛ زمان عمل و حرکتکردن است. هر وادی منبعی از آموزش است برای اینکه بدانم در این جهان در چه جایگاهی هستم.من که قبل از کنگره، نه روزم روز بود نه شبم شب. نه خوراکم سروقت بود؛ نه مادر خوبی بودم و نه همسر خوبی و با آن جهل و ناآگاهی، به خودم تخریبهای زیادی وارد کرده بودم؛ حالا در کنگره ذرهذره یاد میگیرم که دوباره حتی بهتر از قبل خودم را بسازم.
من بارها به رهجوها گفتهام؛ قدر این صندلی که روی آن نشستهاید را بدانید. این صندلی شاید ساده به نظر برسد؛ اما اگر درست نگاه کنیم، برای ما حکم تخت پادشاهی را دارد. تختی که من را دوباره پادشاه جسمم میکند.
زمانی اهریمن، بهواسطهٔ جهلم وارد زندگیام شده بود و من ۶۰ درجه زیر صفر بودم و نه برای خودم مفید بودم؛ نه برای خانواده و نه برای جامعه و در زمان مصرف، هر آینهای در خانه داشتم جمع کرده بودم؛ چون جرئت نگاهکردن به خودم را نداشتم. اما از زمانی که وارد کنگره شدم؛ مخصوصاً بعد از رهایی، چهار، پنج تا آینه در خانه دارم حتی در آشپزخانه و دوست دارم دائم جلوی آینه بروم. این عمل حاصل سی دی نوشتن و آموزشهاست که به واسطه آنها خودم را دوست دارم و با خودم آشتی کردهام.
سخنان استاد در مورد یک سال رهایی مسافر عصمت:
تولد یکسال رهایی خانم عصمت را به جناب مهندس و خود خانم عصمت تبریک میگویم. ایشان با تخریب بسیار بالایی وارد کنگره شدند. این تولدها نشانهای است برای تازهواردین تا ببینند از کجا به کجا میتوان رسید.
خانم عصمت با ۲۱ سال تخریب، و مصرف روزانه ۱۲ قرص اعصاب و روان شروع به درمان کردند. همانطور که در پیامشان آمده است؛ در مثلث کور و تاریکی زندگی میکردند اما خواستند، آمدند و ماندند و با صبوری و تحمل بالا از آن مثلث تاریکی عبور کردند و شکلی تازه از زندگی را برای جسم و جان خود ساختند.
ایشان آرتروز گردن داشتند و هنوز هم دارند. اما با این وضع باز هم سیدیهایشان را مینوشتند و مینویسند وبرای این که بتوانند بنویسند، مرتب گردنشان را جابهجا میکردند. حتی نشستن در کارگاه برایشان سخت بود؛ اما بااینوجود، بسیار منظم و فرمانبردار بودند.
خیلی دوستشان دارم؛ چون بسیار پرتلاش و صبور هستند. امیدوارم تولد پنجسالگیشان را هم جشن بگیریم و بهترینها برای ایشان رقم بخورد.
اعلام سفر:
نام راهنما: مسافر مهری - آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک کشیدنی - مدت سفر: ۱۱ ماه - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت رهایی: یک سال و ۴ ماه -- ورزش در کنگره: ایروبیک
خواستهها:
خواسته اول: در دلشان بیان کردند.
خواسته دوم: امیدوارم در هیچ خانهای مصرفکننده مواد نباشد.
صحبتهای مسافر عصمت:
سلام دوستان عصمت هستم یک مسافر
در ابتدا تشکر ویژه ای از جناب مهندس، مرزبانان و تمام خدمتگزاران شعبه میخک دارم. از راهنمای عزیزم خانم مهری تشکر میکنم. حالم امروز خیلی خوب است و خداوند را شکر میگویم.
میخواهم از روزهای اول سفرم بگویم. همانطور که خانم مهری توضیح دادند؛ تخریبم خیلی زیاد بود. بعد از ۲۱ سال وارد کنگره شدم؛ درحالیکه همراه مصرف موادم؛ روزانه ۱۲ تا ۱۳ قرص اعصاب و روان هم مصرف میکردم و واقعاً حال خوبی نداشتم.
اوایل که از من درباره نوشتن سیدیها میپرسیدند؛ باور کنید واقعاً برایم سخت بود. چون دیسک گردن هم داشتم، مجبور میشدم دراز بکشم و بنویسم و خیلی اذیت میشدم. حتی نمیفهمیدم چرا باید سیدی بنویسم؟ چون حالم هیچ موقع خوب نبود. اما کمکم فهمیدم همه اینها فقط بهانههایی بود که خودم برای خودم میتراشیدم.
در این سالها حداقل ۶۵ بار ترکهای مختلف را تجربه کرده بودم و هیچکدام موفق نبود. تنها جایی که واقعاً من را نجات داد کنگره بود. الان که نگاه میکنم میبینم؛ آن آدم قدیمی با امروزِ من زمین تا آسمان فرق دارد، نه اینکه بگویم بیعیب هستم ؛؛نه ، اما در مسیر درست قرار گرفتهام.
من حداقل روزی یک سیدی گوش میدهم و این کار واقعاً در آرامش خانه و رفتارم تأثیر گذاشته است. آن پرخاشگریها، بدبینیها و حال بدی که داشتم؛ کمتر شده و خدا را شکر کمکم دارد از بین میرود.
از آقای مهندس و زحمات خانم مهری واقعاً ممنونم. خیلی اذیتشان کردم. اما وقتی فهمیدم باید سرم را پایین بیندازم و فرمانبرداری کنم؛ سعی کردم همیشه سروقت بیایم، سیدیها را بنویسم و آموزشها را اجرا کنم.
هیچوقت فکر نمیکردم روزی به این نقطه برسم چون همانطور که گفتم انواع ترکها را امتحان کرده بودم و هیچ جا به نتیجه نرسیده بودم. اما امروز این حال خوب را مدیون جناب مهندس، خانم مهری و همه خدمتگزاران کنگره هستم.
از همه خدمتگزاران شعبه میخک، از راهنماها و از تکتک کسانی که خدمت میکنند تشکر میکنم. من هیچچیز ارزشمندی ندارم که تقدیم کنم. فقط میتوانم دعا کنم که خداوند بهترینها را نصیبتان کند.
تایپ: مسافر ملیحه - لژیون چهارم - نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: خانم زهرا - لژیون دوم - نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس:مرزبان خبری مسافر فائزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
16