من بهترین راه، را در کنگره از وادی دهم آموختم و تصمیم گرفتم یخ وجودم را که با کینهتوزی از مسافرم زمانی که در تاریکی فرو رفته بود، سفتوسخت شده بود با آموزههای ناب کنگره به آرامی و بهتدریج ذوب کنم. صفات بد خود را تغییر دادم و دانستم هر انسانی میتواند هر لحظه خود را تغییر دهد و ضد ارزشها را کنار بگذارد. یخبندان وجودم با گرمای وجود پُرمهر راهنمایم و آموزشهایی که از ایشان آموختم به نرمی گرایید و کمکم آب شد.
گویی با هر بار حضورم در کنگره صفات بد من هم کم و کمتر شد و به نمنم بارانی لطیف و بهاری مبدل گشتم و به پای مسافرم جاری شدم و در سفرش او را همراهی کردم، مسافرم را در نقطهای دیدم که تازه میخواهد راه رفتن بعد تولدش را یاد بگیرد همراهش شدم تا به گلی زیبا تبدیل شده و به رهایی و آرامش برسد. فهمیدم که انسان هر چهقدر بزرگوار باشد و صفات خوب داشته باشد باعث میشود به بلندترین نقطه صعود کند؛ ولی اگر به طرف ضد ارزشها و بدیها نزدیک شود سقوط میکند و به سیاهی و تاریکی فرو میرود.
فهمیدم درست است که زغال صفت سیاهی دارد؛ ولی این صفت سیاهی در زغال میتواند به صفت خوب تبدیل شود. مانده از این قلم انسان چگونه استفاده کند برای رهایی یک زندانی یا پیوند دو انسان، برای طلاق یا خلاصی از چوبهدار! صفتهای خوب و بد هردو در انسان نهادینه شده است انتخاب با خود او است که کدام صفت را بسط و گسترش دهد بد یا خوب؟! به قول آقای مهندس بزرگترین معجزه حیات، خود حیات است. پس بیاییم با صفات خوب، معجزه حیات خود در زندگی باشیم. از آقای مهندس و خانواده بزرگ کنگره۶۰ تشکر میکنم و خدا را شاکر و سپاسگزارم که قطرهای از این اقیانوس عظیم هستم.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
18