جلسه هفتم از دوره چهل و هشتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شهرری به استادی راهنمای محترم مسافر بهروز، نگهبانی راهنمای محترم مسافر محمدرضا و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "وادي دهم ؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است" شنبه هشتم آذر 1404 ساعت 16/30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بهروز هستم مسافر خداوند را شاکرم که بار دیگر توانستم به واسطهی تولد حسین عزیز این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم، امیدوارم که در کنار هم امروز جلسه خوبی داشته باشیم، جلسه امروز دو بخش دارد، بخش اول وادی دهم و بخش دوم تولد حسین عزیز، ایجنت محترم نمایندگی که همگی کاملاً با ایشان آشنایی دارید. تمام وادیهای کنگره هنگامی که به عنوان دستور جلسه قرار میگیرند باید ببینیم چه تأثیری در مدتی که در کنگره حضور داشتهایم بر ما گذاشتهاند، وادی دهم نیز دقیقاً مصداق بارز همه وادیها است.
در این وادی از دو منظر میتوان نگاه کرد، نخست اینکه صفت گذشته انسان صادق نیست و دوم اینکه انسان جاری است، به عبارتی این وادی هم نویدی به منِ بهروز میدهد و هم هشداری که در هر جایگاه و هر موقعیتی که قرار گرفتهام بتوانم با حرکت کردن و در مسیر درست قرار گرفتن آن را حفظ کنم، بخشی از تأثیر وادی دهم بر من این بود که امید را در من ایجاد کرد، همانگونه که مهندس در روز چهارشنبه دقیقاً درباره همین کلمه سخن گفت، من وارد NGO شدم و همان جمله مهندس را شنیدم که فرمودند: ما خیار بودیم خیار شور شدیم، همان لحظه برگشتم، بلند شدم و آمدم.
.jpg)
چرا منی که سالهای سال مواد مصرف نمیکنم و دیگر مصرفکننده نیستم، باید همچنان واژهی معتاد را یدک بکشم؟ این برایم سخت بود، زیرا هیچگاه ترک نکرده بودم تنها یک بار ترک کردم و چند ماهی توانستم دوام بیاورم و دوباره شروع به مصرف کردم، اما هنگامی که وارد کنگره شدم و با این وادی روبهرو گردیدم، امیدی به من داد، نویدی داد که در این جایگاه میتوانم تغییر کنم میتوانم از یک مصرفکننده به انسانی تبدیل شوم که دیگر رنگ و بویی از مصرف ندارد، همین امر باعث شد در کنگره ماندگار شوم و حرکت را آغاز کنم.
هر یک از ما در هر زمانی که در کنگره هستیم، اگر به گذشته بازگردیم و آموزشهای کنگره و متونی که توسط راهنما و جناب مهندس اجرا شده را مرور کنیم، درمییابیم که چقدر تغییر کردهایم. بسیاری از خصلتهایی که سالها به واسطه جو خانوادگی یا محیطی با خود حمل میکردیم، امروز دیگر وجود ندارند، دلیل آن تنها آموزش گرفتن است، کنگره درسهایی دارد که فارغ از درسهای دانشگاه یا مدرسهاند؛ اینها درسهای زندگی هستند، همین وادی نیز درس زندگی را یادآوری میکند به عنوان یک قانون واقعاً قانونی است که صفت گذشته انسان اگر در مسیر درست قرار گیرد و اجرا شود قطعاً تغییر خواهد کرد.
من قرار نیست اگر سالها مصرفکننده بودهام، امروز همان را با خود حمل کنم چرا باید چنین باشد؟ شاید تا دیروز بسیاری از ما مشکلات مالی داشتیم، اما امروز تلاش کردهایم، در مسیر درست قرار گرفتهایم و دیگر آن مشکلات را نداریم. دستور جلسه قبلی درباره معرکهگیری بود، کسانی که صفت گذشتهی خود را در کنگره کنار نگذاشته و تغییر نکردهاند، همانهایی بودند که وارد معرکهگیری شدند، ما در کنگره میگوییم باید تغییر کنیم، تبدیل شویم و ترخیص شویم، اگر این سه مقوله به نحو احسن انجام شود، قطعاً اتفاقی زیبا رخ خواهد داد.
.jpg)
اکنون میخواهم درباره حسین عزیز سخن کوتاهی بگویم؛ حسین واقعاً تغییر کرد، صفت گذشته خود را تغییر داد و توانست حرکت کند، با کولهباری از ناامیدی، قضاوتها و ترسهای متعدد وارد کنگره شد. بارها ترک کرده بود اما نتیجه نگرفته بود، با تخریب شدید ناشی از مواد صنعتی وارد کنگره شد، اما چون خواست داشت و آموزشهای کنگره و لژیون را اجرایی کرد روز به روز تغییر کرد و رشد نمود، یادم هست که مادر ایشان خبر داد که حسین دیگر نمیخواهد به کنگره بیاید، شبی حدود ساعت ده رفتم سراغش و او را آوردم، خدا را شکر حسین خواست و حرکت کرد.
جا دارد اینجا به مادرش تبریک بگویم، زیرا تلاشهای ایشان بود که امروز حسین این جایگاه را تجربه میکند. همچنین به همسر و پدرش تبریک میگویم، امروز حسین توانسته به عنوان پهلوان در کنگره رشد کند و به درجهای برسد که یکی از پهلوانان کنگره باشد، امیدوارم با اجرای قوانین کنگره و کاربردی کردن فرامین و متون، حسینهای بسیاری در کنگره تربیت شوند و به جامعه بازگردند، به قول آقای مهندس در جامعهای که عصا از کور میدزدند ما باید کسانی باشیم که به راحتی کمک کنیم، ببخشیم و تغییر کنیم و لازمه آن آموزش و اجرای وادی دهم است، صفت گذشته واقعاً تغییر کرده و امیدوارم این تغییرات روز به روز بیشتر شود و جاری گردد.
"در ادامه جشن آزادمردی ایجنت محترم مسافر حسین لژیون هفدهم"

اعلام سفر ایجنت محترم مسافر حسین:
سلام دوستان حسین هستم مسافر ، آخرین آنتی ایکس قرص، 10 ماه و 20 روز سفر کردم، به روش DST با داروی OT نام راهنما آقای بهروز عبدی از لژیون هفدهم یک سفر سیگار هم داشتم با راهنمایی آقای بهروز عبدی و یک سفر جونز هم داشتم با راهنمایی آقای حسین رومی، رهایی از بند مواد و نیکوتین 5 سال و 7 ماه رهایی تغذیه سالم 3 سال و نیم

آرزوی ایجنت محترم مسافر حسین:
آرزو میکنم که تمام اعضاء شعبه تغییر جایگاه دهند و مرتبههای بالاتر را تجربه نمایند.

خلاصه سخنان ایجنت محترم مسافر حسین:
سلام دوستان حسین هستم، یک مسافر: نخست از همه عزیزان تشکر میکنم؛ از راهنمای عزیزم، از تکتک اعضایی که اینجا حضور دارند، از ایجنت محترم بخش همسفران، از علی آقا و از همه کسانی که در این مسیر ما را همراهی میکنند. همچنین از همسفر عزیزم سپاسگزارم که در شرایط خاص زندگی من پذیرفت که در کنارم باشد و من را همراهی کرد و همینطور از خانوادهام نیز تشکر میکنم.
تشکر کردن در این جایگاه سخت است، زیرا همه شما دوستان به نحوی در این مسیر به من کمک کردهاید، از اعضای لژیون خودم نیز سپاسگزارم که همواره یاریرسان من بودهاند، در مورد تولد باید بگویم که تولدهای کنگره تنها به یک موضوع وابستهاند و آن تفکر است؛ اینکه همواره باید تفکری تازه وجود داشته باشد تا انسان بتواند حرکت کند، به همین دلیل است که کنگره ۶۰ را با تمام وجود دوست دارم و در آن حرکت میکنم، زیرا همیشه جاری است، همیشه تغییر میکند و در حال بهتر شدن است؛ و در کنار آن، اعضای کنگره نیز بهتر میشوند.
این دستور جلسه نشان میدهد که برای تغییر صفت یک شخص، باید تفکر او تازه و ایمانش محکم و قوی شود، همانگونه که در دعای پایان جلسه میخوانیم: ما تاریکیها را تجربه کردهایم و اکنون با ایمان کامل حضور داریم، در وادی دهم نیز آمده است که صفت انسان هنگامی که تغییر میکند با جهش و تغییر جایگاه به عمل سالم میرسد. زمانی که در کنگره پلههای مختلف را طی میکنیم، دارو میخوریم، جایگاه تغییر میکند، مرزبان میشویم، راهنما میشویم؛ این همان عمل سالم است، بسیاری تصور میکنند انجام کار سالم آسان است در حالی که عمل صالح بسیار دشوار است.
این تغییر صفت مراحل دیگری نیز دارد؛ عشق، که از دوست داشتن خود آغاز میشود و به دوست داشتن همه مخلوقات خداوند میرسد، امروز در این جایگاه برای خودم، خانوادهام و همه اعضا خوشحالم. زیرا به باور من تنها جایی که درمان اعتیاد بهطور واقعی امکانپذیر است، کنگره ۶۰ است. در دوران مصرف سختیهای بسیاری کشیدم؛ شاید در شش ماه بسیاری از مسائل زندگیام را از دست دادم. مقصودم مادیات نیست، زیرا مادیات میآیند و میروند؛ آنچه به سختی به دست میآید معنویات است. ایجاد حس معنوی و حس خوب برای خود بسیار دشوار است، زیرا انسان همواره با مسائل و اطرافیان درگیر است. برای دستیابی به این حس باید تلاش و نظم فراوان داشت.
این نظم و سختکوشی موضوعی است که من همواره اجرا میکنم. برای مثال، در طول هفته حداقل دو روز برنامهریزی میکنم تا به خانوادهی همسرم سر بزنم، یا در روزهای مشخصی کارهای معین انجام میدهم. این نظم، سختکوشی، تفکر و ایمان همگی موجب تغییر صفت و تغییر جایگاه میشوند.
در نمایندگی روزهای متفاوت و جالبی را گذراندهام. از زمانی که وارد نمایندگی شدم، با ناامیدیها و ترسها روبهرو بودم؛ حتی وقتی تلفنم زنگ میخورد، دچار ترس میشدم. اما امروز دیگر آن ترسها وجود ندارند. همهی این تغییرات حاصل تلاش گذشتگان در کنگره است و من موظفم این تلاشها را برای آیندگان ادامه دهم.
نقش راهنما بسیار مهم است. انسان باید به خود متکی باشد و تلاش کند، اما همهی ما نیازمند راهنما هستیم. باید راهنمای خود را بیابیم، فرمانبردار او باشیم و تسلیم شویم تا کارها را به درستی انجام دهیم. من همواره تسلیم راهنمای خود هستم، به او ایمان دارم، برایش دعا میکنم و دوستش دارم.
چند ماه پیش در همینجا تولدی برگزار شد. خانمی در جمع نشسته بود و من گفتم یکی از این خانمها پهلوان خواهد شد؛ و چنین شد. این حس من بود. اکنون میخواهم دربارهی حس سخن بگویم: اگر انسانی میخواهد حس شعف و شادی داشته باشد، باید با تمام وجود رها باشد. رهایی باید با تمام وجود تجربه شود. بسیاری از ما مطالب را سخت میگیریم، در حالی که باید رهایی واقعی را کسب کنیم و با آرامش کامل به کارهای خود برسیم.
از اینکه در جشن حضور داشتید و حمایت کردید، بسیار خوشحال شدم. جشن امروز بسیار ساده برگزار شد، همانگونه که آقای مهندس تأکید دارند که نباید برخی مسائل را بزرگنمایی کرد. بابت این سادگی و زیبایی جشن خوشحال هستم و از همهی شما و تمام کسانی که مشارکت و حضور داشتند، تشکر میکنم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر ایجنت محترم مسافر حسین:
سلام دوستان، صدیقه هستم، همسفر: بسیار خوشحال هستم برای حسین آقا که امروز تولد آزاد مردی ایشان است. نخستین بار حسین آقا را در پارک طالقانی دیدم و از آن روز تاکنون هرگاه به یاد میآورم، همان تصویر در ذهنم زنده میشود. اکنون بسیار خوشحال هستم که ایشان در این جایگاه ارزشمند حضور دارند و ایجنت هستند، و هنگامی که سیمرغ خود را دریافت میکنند، شادی من دوچندان میشود.
همچنین میخواهم تبریک صمیمانهای عرض کنم به مادر ایشان، در اصل به وصف آقای مهندس و خانوادهی محترم، به مادر بزرگوارشان و به همسفرشان. بسیار خوشحال هستم که ایشان در این جایگاه قرار دارند و صمیمانه برایشان آرزوی خوشبختی میکنم و از خداوند بهترینها را مسئلت دارم.

خلاصه سخنان همسفر ایجنت محترم مسافر حسین:
سلام فاطمه هستم همسفر: بسیار خوشحال هستم که امروز در اینجا هستم و میخواهم عرض کنم: نخست خواست خداوند است؛ اگر خداوند نخواهد، حتی برگ کوچکی از درخت فرو نمیافتد. دوم ارادهی خودِ فرد و پشتکاری است که برای پیمودن مسیر نشان میدهد. این مسیر بسیار طولانی است و حسین گویی فعلاً تنها یک گام از آن را برداشته است. ما هنوز راه بسیاری در پیش داریم و باید موفقتر از وضعیت کنونی شویم. حسین همواره شایستهی بهترینهاست و یقین دارم که همه چیز را به دست خواهد آورد.
سوم، خانواده. خانواده نقشی بیبدیل دارند. بهویژه خطاب به آقایان عرض میکنم: آنچه شما انجام میدهید تنها ذرهای کوچک از زحماتی است که خانوادههایتان متحمل میشوند. من خود یک پله عقبتر از خانوادهی حسین بودم و همواره شاهد تلاشهای مادر، خواهر و خانوادهی ایشان بودهام. اکنون نیز قدردان آنان هستیم. خواهش میکنم شما نیز همواره قدردان خانوادهها و زحماتی باشید که برایتان میکشند، امیدوارم انشاءالله همهی شما در مسیر زندگی موفق باشید.

.jpg)



مرزبان کشیک: مسافر هاشم
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر فرشاد از لژیون هشتم
مسافران و همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
231