English Version
This Site Is Available In English

یادگیری زمانی ارزش پیدا می‌کند که فرد بتواند حرف‌ها را در زندگی خودش پیاده کند

یادگیری زمانی ارزش پیدا می‌کند که فرد بتواند حرف‌ها را در زندگی خودش پیاده کند

وقتی وارد کنگره۶۰ می‌شویم، اولین چیزی که با آن برخورد می‌کنیم، این است که همه‌چیز با آموزش پیش می‌رود. از نحوه‌ی ورود تا نحوه‌ی خروج، از رفتار در لژیون تا شرکت در جلسات، همه‌چیز بر اساس یادگیری است. اما نکته‌ای که شاید در ابتدا به چشم نیاید، این است که کنارِ یادگیری، یک خطر جدی وجود دارد که خیلی آرام و بی‌صدا رشد می‌کند: معرکه‌گیری.
یادگیری در کنگره۶۰ یک اتفاق بیرونی نیست؛ یعنی فقط شنیدن حرف‌های راهنما و نگهبان جلسه کافی نیست. یادگیری زمانی ارزش پیدا می‌کند که فرد بتواند حرف‌ها را در زندگی خودش پیاده کند. خیلی‌ها هستند که ده‌ها سی‌دی گوش می‌دهند، اما موقع عمل کردن همان آدم قبلی‌اند. در چنین شرایطی می‌شود فهمید که «دانسته» با «آموخته» فرق دارد. دانسته فقط در ذهن است، اما آموخته در رفتار و صور آشکار و پنهان ما دیده می‌شود.
از طرف دیگر، معرکه‌گیری معمولاً با یک نیت خوب شروع می‌شود. مثلاً فرد می‌خواهد مشارکت کند که دیگران هم استفاده کنند؛ اما کم‌کم این نیت می‌تواند تبدیل شود به اینکه فرد می‌خواهد دیده شود. می‌خواهد خودش را ثابت کند. می‌خواهد بگوید من بیشتر از بقیه می‌فهمم یا شرایط سخت‌تری داشتم. یا اینکه فرد به‌جای اینکه مسئولیت کارهای ضد ارزشی خودش را بپذیرد و از آن اشتباه درس بگیرد و یاد بگیرد که یک اشتباه را دوبار تکرار نکند، با معرکه‌گیری و حاشیه‌سازی یا شلوغ‌کاری سعی می‌کند اصل ماجرا را پنهان کند. در حالی که اگر مسئولیت رفتار و کار خود را قبول کند، وارد مسیر «یادگیری» می‌شود.
در لژیون، نمونه این دو رفتار کاملاً قابل مشاهده است. یک سفر اولی اگر در مسیر یادگیری باشد، وقتی راهنما یک نکته می‌گوید، سعی می‌کند آن را در هفته بعد اجرا کند. اما فردی که دنبال معرکه است، همان لحظه شروع می‌کند به تکرار تجربه‌های متعددش، طوری که انگار باید ثابت کند چیزهای بیشتری دیده و سختی‌های بیشتری کشیده. در حالی که در کنگره۶۰ ارزش، نه در سختی‌هاست و نه در داستان‌ها؛ ارزش در تغییر است.
درون معرکه‌گیری یک ترس پنهان وجود دارد: ترس از پذیرفتن اشتباه. اما در کنگره۶۰ بارها گفته می‌شود که بزرگ‌ترین قدم برای درمان، همین پذیرش است.
یادگیری واقعی بسیار ساده شروع می‌شود: گوش دادن. همین. گوش دادن بدون پیش‌داوری، بدون عجله برای پاسخ دادن، بدون اینکه وسط صحبت دلمان بخواهد چیزی اضافه کنیم. این نوع گوش دادن انرژی‌ای ایجاد می‌کند که فرد را برای تغییر آماده می‌کند. اما اگر فرد در همان لحظه در ذهنش دنبال این باشد که «بعد از این حرف من چه بگویم؟»، تقریباً می‌شود گفت که یادگیری اتفاق نیفتاده.
اگر بخواهیم درمان، رهایی و آرامش داشته باشیم و پایدار باشیم، باید یاد بگیریم از صحنه‌های شلوغ بیرون بیاییم و وارد سکوت یادگیری شویم؛ یعنی کمتر حرف بزنیم و بیشتر اجرا کنیم، کمتر نمایش اجرا کنیم و بیشتر تغییر کنیم. و همین یادگیری است که در نهایت انسان شکسته را تبدیل می‌کند به انسانی که می‌تواند در مسیر ارزش‌ها گام بردارد و حتی به دیگران کمک کند.
در کنگره۶۰ بارها دیده‌ایم که کسانی که یادگیری را انتخاب کرده‌اند، آرام‌آرام تغییر می‌کنند. حتی اگر در ابتدا سخت باشد، اما وقتی فرد صادقانه اشتباهاتش را بپذیرد، مسیر برایش باز می‌شود. انرژی‌اش جمع‌تر می‌شود و دیگر نیازی به نمایش یا حاشیه ندارد. اما کسانی که معرکه‌گیری می‌کنند، معمولاً در همان نقطه ثابت می‌مانند؛ چون انرژی‌شان صرف پنهان کردن حقیقت می‌شود، نه روبه‌رو شدن با آن.
در آخر باید گفت که یادگیری یک چراغ درونی است؛ نوری که اگر روشن شود، کم‌کم راه را نشان می‌دهد. اما معرکه‌گیری مثل یک دود غلیظ است؛ دود شاید در لحظه شلوغی ایجاد کند، اما نوری ندارد و فقط دید را کم می‌کند. معرکه‌گیری شاید چند لحظه توجه دیگران را جلب کند، اما یادگیری یک عمر انسان را تغییر می‌دهد. کسی که تغییر می‌کند، نیازی به دیده شدن ندارد؛ چون نور درونش خودش دیده می‌شود. اینجاست که انسان می‌فهمد بزرگ شدن با سروصدا نیست؛ با فهمیدن و قدم زدن در مسیر ارزش‌هاست.
تایپ و ویرایش خبر: مسافر دانیال لژیون دهم
بارگزاری خبر: مسافر دانیال لژیون دهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر سعید
آذر ماه ۱۴۰۴                  شعبه صالحی تهرانپارس

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .