وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. این وادی؛ با این قانون و راه، مثل شمشیری برنده است که هم هشدار میدهد و هم امیدواری، هم زندگی میدهد و هم مرگ، بله برای رسیدن به این وادی باید از نه وادی قبل گذشت. منظورم این نیست که فقط عبور کنیم؛ باید با گوشت و پوست و جانودل، حسشان کنیم تابه این وادی برسیم.
مثالی میزنم؛ من قصد رفتن به حرم آقا امام رضا علیهالسلام را دارم، باید از شهرهای بسیاری عبور کنم و مبدأ و مقصد مشخصی داشته باشم و همچنین در طول مسیر نیز نهایت استفاده را ببرم. با حرکت؛ راه نمایان میشود ولی فقط راه کافی نیست، باید نقشه راه هم داشته باشم و همچنین به علائم و نشانهها هم توجه کنم. در طول مسیر؛ به شهرها و روستاهای زیادی میرسم و اگر کمی صبر و تحمل داشته باشم میتوانم از آنها دیدن کنم و با آبوهوای آن شهرها، ساکنین و آدابورسوم آنها آشنا شوم و از مسیر لذت ببرم. در طول مسیر؛ خسته میشوم اما میتوانم در کنار جوی آب و زیر سایه درختی توقف و استراحت کوتاهی کنم؛ ولی میدانم مقصدم کجاست و باید پیش بروم؛ سعی میکنم از مسیرهای انحرافی رد نشوم چون نمیتوانم به مقصدم برسم و یا سالم و سلامت نمیرسم. قوانین را رعایت میکنم و تجربه کسب میکنم تا در مسیر باقیمانده؛ بتوانم از آموختههایم بهره ببرم. ساعتها زمان میبرد تا به مقصد برسم ولی وقتی رسیدم با کولهباری از تجربه و آموخته میرسم و این موضوع لذت رسیدن به مقصد را چند برابر میکند چون آن را با تمام وجود حس میکنم.
آری برای رسیدن به وادی دهم باید از نه وادی عبور کنیم و بیاموزیم، تجربه کسب کنیم و آن را حس کنیم تا برسیم به وادی دهم که مقصد است. در این وادی؛ نشان میدهد که رسیدن به مقصد، درحرکت انجام میشود و با سکون هیچ اتفاقی نمیافتد. صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است؛ قبل از کنگره در تاریکیها و ظلمت به سر میبردم و فکر میکردم قسمت و تقدیر است، دنبال راهحل هم میگشتم اما ایمان نداشتم که راه درستی هم وجود دارد، فکر میکردم همه راهها به بیراهه ختم میشود. من نیز پذیرفته بودم که زندگی با یک مصرفکننده تقدیر من است و فقط با مرگ رها میشوم.
در این وادی آموختم انسانها تغییر میکنند و میتوانند از تاریکی رها شوند، چون مانند رودهای خروشان جاری هستند؛ بنابراین میتوان رودی بود که در کنارت گلها و سبزهها روییده شوند و همچنین رودی زلال بود و تشنگان بسیاری را سیراب نمود. به خاطر جاری بودن انسانهاست که ما اگر در هر نقطهای قرار داشته باشیم قابلتغییر هستیم و میتوانیم در بالاترین نقطه بهشت یا در پایینترین نقطه جهنم قرار بگیریم. این وادی؛ هم صعود است هم سقوط، ما اکنون از جهنمی که سالهای سال برای خود و اطرافیان ساخته بودیم به بهشت آمدهایم، اینجا به بهترین شیوه میآموزیم و از آموختههای ما؛ دیگران نیز استفاده میکنند. همهچیز در هستی جاری و درحرکت است؛ هیچچیز در سکون نیست چون در سکون زایشی اتفاق نمیافتد، از حلقهای به حلقه دیگر و از جهانی به جهان دیگر و همچنین از آسمانی به آسمان دیگر؛ این آفرینش خلقت است و همیشه جاری است.
وقتی حسها خوب کار کنند و آرام باشند؛ چه آرامش و شادی و شعف غیرقابل وصفی به انسان دست میدهد. ما انسانها میتوانیم با تزکیه؛ حسهای خارج از جسم را تقویت کنیم، اگر حسهای ما زشتیها را جذب کنند قطعاً آنها را منتشر خواهند کرد و اگر زیباییها یا خوبیها را جذب کنند به ارزشهای آنها پی خواهیم برد و قطعاً همان را منتشر خواهند کرد. این میشود صفت گیرنده و فرستنده ما؛ بهعبارتدیگر، ویژگیهای گیرنده و فرستنده ما، در حقیقت صفت خود ما است. بنابراین نتیجه میگیریم که برای تغییر صفت گذشته، باید حس یا موج گیرنده و فرستنده را عوض کرد و این کار هم سخت و هم سهل است
.
برای تغییر حس؛ در جهت ارزشها فقط و فقط یکراه وجود دارد آنهم تصفیه و پالایش است که در مورد انسان آن را تزکیه گفتهاند. اولین راه تزکیه؛ تفکر است که تفکر سالم، ایمان سالم را به همراه دارد و همچنین تفکر، عشق و ایمان سالم با عمل سالم همراه هستند و وقتی همه اینها را داشته باشیم میتوانیم صفت گذشته را تغییر دهیم. وقتی همه اینها سالم و آگاهانه باشند باعث پیشرفت و جهش میشود و از شکستها تجربه کسب میکنیم، همچنین در پندار و گفتار خود از آنها درس میگیریم و اما عشق سالم هیچوقت به نفرت تبدیل نخواهد شد ولی گاهی خود شیدایی، مستی و شور و همچنین هیجان کاذب به نفرت تبدیل خواهد شد. برای بودن و داشتن زندگی و حیات؛ فضا و مکان و همچنین زمان لازم است زیرا بزرگترین معجزه حیات خود حیات است.
منبع: سیدیهای وادی دهم
نویسنده: همسفر نساره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
58