سلام دوستان؛ الهام هستم، یک همسفر
چشمههای جوشان و رودهای خروشان، سرانجام به بحر و اقیانوس میرسند. روزی که روشنایی آبستن تاریکی شد و اهریمن از فرمان سرپیچی کرد، گویی نقطهای سیاه از دل روشنایی زاده شد.
حالِ من نیز چنین بود؛ وقتی در تاریکیها سرگردان بودم، هر روز ناامیدتر میشدم و بیشتر به عمق سردی و یأس فرو میرفتم. تا اینکه نوری از دور سوسو زد؛ نوری با گرمایی دلنشین و کششی عجیب. جوششی در جانم احساس کردم؛ گویی در تمام سلولها و رگهایم امید جریان یافته بود. همان حس آرامشبخش مرا به سوی آن نور در دل تاریکی آسمان زندگیام هدایت کرد.
هرچه پیشتر میرفتم، نور روشنتر و بزرگتر میشد. آن ستاره درخشان، همان کنگره ۶۰ بود؛ بستری از آرامش که آقای مهندس بنیان نهادند و من در آن پاکی، صداقت و آرامش را از نزدیک لمس کردم. هر وادی درسی بود که مرا از گمراهی به سوی دانایی سوق میداد. همیشه گمان میکردم همه چیز را میدانم، اما نمیدانستم اهریمن مهلکترین تیر خود را رها کرده است؛ همان تیر زهرآگین «خمر» و جادوی هفترنگ که پردهای بر عقل انسان میکشد تا نتواند خوبی را از بدی و زیبایی را از زشتی تشخیص دهد.
نمیدانستم تریاک، حشیش و حتی مشروبات الکلی که عقل را از کار میاندازند، در حکم خمر هستند. برای تزکیه باید تفکر سالم، ایمان سالم و عقل سالم داشته باشیم و این مهم با آموزش و تجربه مفید و در گذر زمان حاصل میشود. آنگاه است که هر یک از ما میتوانیم به چشمهای جوشان و رودی خروشان تبدیل شویم و به اقیانوس بیکران برسیم.
کنگره ۶۰ با همه آموزشهای نابش ما را از تاریکی به روشنایی هدایت کرد؛ از ساکنبودن به جاریشدن و از ناامیدی به زندگی. با وجود همه ناشکریها، خداوند همچنان حواسش به بندگانش هست. ما با رفتن به سمت ضدارزشها از الطاف الهی دور شده بودیم، اما خداوند آقای مهندس را سر راه ما قرار داد تا دوباره جان بگیریم و به تزکیه و پالایش برسیم.
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
نویسنده:همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سمیرا لژیون اول
ویرایش و ارسال: همسفر زینت رهجوی راهنما همسفر اعظم لژیون دوم (نگهبان سایت)
نمایندگی همسفران شهباز
- تعداد بازدید از این مطلب :
60