English Version
This Site Is Available In English

مصاحبه با مرزبان محترم مسافر ناصر

مصاحبه با مرزبان محترم مسافر ناصر

در خدمت مرزبان محترم مسافر ناصر هستیم و گفت‌و‌گویی با ایشان داشتیم. امیدواریم این گفت‌وگو مورد توجه شما مخاطبین عزیز قرار بگیرد.

لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان، من ناصر هستم، یک مسافر. با بیست سال تخریب وارد کنگره شدم. آنتی‌اکس مصرفی‌ام الکل بود. روش درمانDST ، داروی درمان شربت OT ، ورزش در کنگره والیبال ،به کمک راهنمایی ایجنت محترم نمایندگی ارم، احمد آقازاده، ده ماه و دو روز سفر کردم .واکنون  دو سال است که از رهایی من می‌گذرد.
در ادامه، سفر سیگار داشتم  با راهنمایی استاد عزیزم  آقای اسلام محمدی، ده ماه و ده روز سفر کردم و اکنون یک سال و یازده ماه است که از رهایی سیگارم می گذرد.

شما مرزبان انضباطی نمایندگی ارم هستید، اگر ممکن است مقداری از مسئولیت ها و چالش‌هایی که در این جایگاه با آن مواجه بودید، را برای ما شرح دهید.
خدمتی که من در جایگاه مرزبانی در نمایندگی ارم دارم، بخش انضباطی است. چالش های این بخش،از مسئولیت‌های سنگین مرزبانی را شامل می شود. هر قسمتی از مرزبانی آموزش‌های خاص خود را دارد، اما بخش انضباطی به نظر من مرحله‌ای فوق‌العاده حساس و همراه با آموزش بسیار بالا است.
مرزبان در قسمت انضباطی می‌شود گفت راهنمای دوم رهجوهای انضباطی شعبه است. وظیفه من این بود که دوستان انضباطی را رصد کنم، حال و احوالشان را بررسی کنم، نامه‌هایشان را آماده کنم، و باید به‌موقع برای ارائهٔ گزارش، پرداخت هزینه‌ها، اقدام کنم. همچنین این دوستان باید حتماً در لژیون سیگار حاضر شوند و این امور را من  رصد میکنم.
می‌توان گفت این جایگاه، نوعی تجربه‌کردنِ راهنمایی نیز هست. بعضی رهجوها هستند که نمی‌خواهند قسط خود رابدهند یا همکاری نمی‌کنند و پافشاری می‌کنند، اما سیستم به‌گونه‌ای است که اصلاً نمی‌شود از قوانین عدول کرد. قوانین باید مو به مو اجرا شود. ما هم تلاش می‌کنیم با حس خوب، با روی خوش، ولی کاملاً در چارچوب قوانین این امور را انجام دهیم.

به نظر شما، یک مرزبان باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟
به نظر من، مرزبان باید دارای خصوصیات زیادی باشد، اما مهم‌ترین ویژگی‌ها این است که مرزبان باید به‌شدت وقت‌شناس باشد و همچنین وظیفه‌شناس باشد. وظایف و مسئولیت‌هایی که به او مربوط است، باید دقیق، به‌موقع و به بهترین شکل ممکن انجام دهد.
مرزبان باید حواسش باشد که از آموزش هاعقب نماند. یعنی وقتی مرزبان هستم، نباید مرزبانی مرا غرق کند و از کارگاه‌های آموزشی یا جلسات هفتگی عقب بمانم. باید بتوانم مشارکت کنم، در امتحانات شرکت کنم، سی‌دی‌ را به‌موقع بنویسم و از منابع آموزشی و قوانین حتماً استفاده کنم.
در رأس همه، مرزبان حافظ قوانین است. ما باید قوانین را ابتدا خودمان صددرصد اجرا کنیم تا بتوانیم از دیگران نیز انتظار اجرای آن را داشته باشیم.
در مورد وضعیت ظاهری نیز مرزبان باید نهایت توجه را داشته باشد. البته تمام خدمتگزاران الگو هستند، اما مرزبان و خدمتگزارانی همچون راهنماها بیش از دیگران در معرض دید قرار دارند و باید بیش از همه مراقب رعایت قوانین باشند.

شما از عملکرد خودتان به‌عنوان یک مرزبان در دوره خدمتی راضی هستید؟
من واقعاً مرزبانی را یک موهبت الهی و یک فرصت و لطف خداوند می‌دانم که شامل حال زندگی من شد و توانستم آن را به دست بیاورم. مرزبانی یک نوع خدمت است؛ اما من آن را بیشتر از زاویه آموزش می‌بینم، آموزش‌های خاصی دریافت می‌کنیم که در زندگی به درد ما می‌خورند.
در دوره مرزبانی ایمنی، کارهایی وجود دارد که شاید در خانه یا محل کار خود هیچ‌وقت رعایتشان نمی‌کردیم؛ اما در مرزبانی متوجه می‌شویم برخی از آن‌ها چقدر خطرناک‌اند. همین شناخت باعث می‌شود آن‌ها را اصلاح کنیم. در دوره مالی، مدیریت امور مادی را یاد می گیریم،در جایگاه مرزبان کشیک تقریباً مدیریت کل شعبه  را یاد می گیریم  و همه این مسئولیت‌ها بار آموزشی فراوانی دارد.
به طور کلی، مرزبانی برای من یک دوره آموزشی فشرده برای زندگی است؛ آموزشی که حتی در آینده‌های دور هم ممکن است به کار بیاید. یادم هست یک‌بار که استاد جلسه بودم، گفتم آموزش‌هایی که در مرزبانی آموختم، شاید اگر صد سال دیگر هم در کنگره نبودم یا اصلاً وارد مرزبانی نمی‌شدم، هیچ‌وقت نمی‌توانستم آن‌ها را یاد بگیرم.  ممکن است در بعضی جاها مسئولیت کمی بیشتر شود و آدم احساس سنگینی کند، اما چون آموزش شیرین است، من کاملاً راضی هستم و از این خدمت بسیار خوشحالم.

لطفا بفرمایید شما به عنوان یک مرزبان چه انتظاری از مسافران نمایندگی ارم دارید؟
همان‌طور که در جشن تولدم هم گفتم، خواسته من این است که شعبه‌ای پویا داشته باشیم؛ شعبه‌ای که پرشور باشد، قوانین رعایت شود و بتوانیم در آینده این شعبه را خریداری کنیم، چون اکنون مستأجر هستیم. انتظار من، و مطمئناً انتظار همه خدمتگزاران، از سفر اولی‌ها و سایر دوستان این است که قوانین را رعایت کنند و با حس خوب برای آموزش گرفتن و رشد کردن وارد شعبه شوند. ، دوست دارم  این حس را دیگران هم تجربه کنند؛ چون خودم تجربه‌اش کردم و دوست دارم سفر اولی‌ها نیز این حس خوب و حس رهایی را تجربه کنند.

در آزمون راهنمایی قبول شدید تبریک عرض میکنم، از حس و حال راهنما شدن برای ما تعریف کنید!؟
اواخر سفر اول که بودم، راهنمایم گفت که در لژیون راهنمایی شرکت کن. آن زمان آزمون‌های هفتگی برگزار می‌شد. شرکت کردم و خدا را شکر پیش رفتم. حضور در آزمون‌ها برای من هم حس و حال خوبی داشت و هم باعث شد از آموزش‌ها درک کامل‌تری پیدا کنم.  شرکت در آزمون  باعث شد که متون رابا دقت بیشتری مطالعه کنم تا بتوانم سؤالات را استخراج و درک کنم. همین آزمون‌ها یکی از دلایل اصلی ماندن من در کنگره و خدمت کردن شد.
تا قبل از زمان آزمون ،هیچ حس خاصی نداشتم؛تا اینکه آقای مهندس اعلام کردندتاریخ برگزاری  آزمون  ۲۵ مرداد است . ابتدا می‌گفتم بعد از پایان مرزبانی یکی دو سال صبر می‌کنم و بعد لژیون می‌زنم؛ اما الآن تصمیم گرفته‌ام همین‌که مرزبانی‌ام تمام شد لژیون خود را تشکیل  دهم. اگر بتوانم حتی یک نفر را به رهایی برسانم و به حسی که الآن خودم دارم نزدیکش کنم، واقعاً برایم ارزشمند است. وقتی زندگی قبل و بعدم را مقایسه می‌کنم، می‌بینم اصلاً قابل قیاس نیست. دیدن اینکه خدا این فرصت را به من داده تا واسطه‌ای برای خارج کردن یک نفر از جهنم اعتیاد و رساندنش  او به زندگی متعادل باشم، حس فوق‌العاده‌ای می‌دهد. البته من رها نمی‌کنم؛ کنگره رها می‌کند، و من فقط وسیله‌ای برای راهنمایی هستم.
لطف کنید بفرمایید چه حسی در مورد جایگاه مرزبانی داشتید، چه تصوری داشتید. آیا همانطور بود که فکر می‌کردید؟
درباره حسی که نسبت به جایگاه مرزبانی دارم، باید بگویم واقعیت این است که تا تجربه نکنی، درکش نمی‌کنی. مثل همان مثال آقای مهندس: اگر کسی بوی گل رز را نشنیده باشد، هرچقدر توضیح بدهیم، نمی‌تواند درک کند. مرزبانی و راهنمایی و دیگر جایگاه‌ها هم همین‌طورند؛ تا زمانی که خودت آن را تجربه نکنی، به آن حقیقت نمی‌رسی. قبل از مرزبانی حس متفاوتی داشتم، اما الآن مهم این است که وقتی وارد شعبه می‌شوم احساس می‌کنم وجودم اینجا مفید است. این برای من بسیار ارزشمند است. وقتی فعالیت‌هایم را شروع می‌کنم، یک حس فوق‌العاده در من ایجاد می‌شود و آن را دوست دارم. امیدوارم خداوند قسمت کند که بعد از این هم بتوانم خدمت کنم و برای کنگره مفید باشم.



لطفا بفرماییدچگونه با کنگره۶۰ آشنا شدید ؟
این‌که چگونه با کنگره ۶۰ آشنا شدم و چه چیزی باعث ورود من شد، باید بگویم که دوستی دارم که الان هم در شعبه ارم، خدمتگزار هستند. آقای هادی رحمانی در قسمت OT است. پیش از کنگره، من با هادی رفت‌وآمد داشتم؛ دوست بودیم و هر دو مصرف‌کننده بودیم. حدود یک سالی بود که او را ندیده بودم تا اینکه دیدم رها شده است. با هم صحبت کردیم و پیام کنگره را به من داد. من هم آمدم و همیشه دعاگوی او هستم. واقعاً هر وقت یاد آن‌چه امروز دارم می‌افتم، او و خانواده‌اش را دعا می‌کنم. همین الآن هم دعایش می‌کنم و امیدوارم خداوند هرچه خیر است نصیبش نماید.
موضوع دیگری هم هست؛ برخی افراد ذاتاً کنگره‌ای هستند . من احساس می‌کنم کنگره مرا خودش نگه داشت. حس می‌کنم از قبل کنگره‌ای بودم؛ فقط گم شده بودم و دوباره پیدایش کردم. همیشه شکر می‌کنم و از آقا هادی تشکر می‌کنم که من را با کنگره آشنا کردند.
نقش همسفر در درمان یک مسافر  در کنگره ۶۰ چقدر است ؟
اوایل سفرم بود. فقط جلسه‌ تازه‌واردین را گذرانده بودم. وقتی وارد لژیون شدم، همسفرم را هم آوردم. همان هفته جشن همسفر بود. روز اولی که همسفرم در جشن شرکت کرد، من هنوز درک درستی از جشن، حس و حال آن و نقش همسفر نداشتم؛ چون اوایل سفرم بود و غالباً با حال نامناسب وارد می‌شدم و اثرات مصرف هنوز همراه من بود.
زمان گذشت. من سفرم را درست انجام می‌دادم و همسفرم نیز هم‌پای من می‌آمد. نمی‌دانستم که به همسفر هم آموزش می‌دهند؛ کامل در جریان نبودم. اما این تغییرات را در رفتار، گفتار و حالت‌های همسفرم مشاهده می‌کردم و روزبه‌روز زندگی‌مان بهتر می‌شد. واقعاً ما با هم زبان مشترک نداشتیم؛ بسیاری از چیزها را نمی‌توانستیم درک کنیم. اما اکنون خدا را شکر می‌کنم که زندگی‌مان نسبت به آن زمان تبدیل به بهشت شده است. تمام این تغییرات را مدیون کنگره ۶۰، مهندس و خانواده محترمشان هستیم.
خیلی از جاها این همسفر است که راه را نشان می‌دهد. گاهی حرف‌هایی هست که فقط همسفر باید به انسان بزند. یکی از آموزش‌های مهم کنگره همین است که قدر همسفرمان را بدانیم و از او قدردانی کنیم. وقتی من ارزش زحمات همسفرم را بدانم، صددرصد آرامش بیشتری در زندگی‌ام ایجاد می‌شود، رابطه‌مان قوی‌تر می‌شود، پایه خانواده محکم‌تر می‌شود و عشق در زندگی افزایش می‌یابد. همین‌ها باعث می‌شود زندگی بهتر شود.
وقتی این را درک کنم، هم در سفرم و هم در خدمتم تأثیر بیشتری دارد. همسفر نیز این تغییرات را می‌بیند و درک می‌کند. من می‌دانم که همه این‌ها را مدیون کنگره هستم و همین باعث می‌شود با عشق و شدت بیشتری خدمت کنم و الطافی را که از کنگره دریافت کرده‌ام، بهتر ببینم و بیشتر قدردان باشم.
به عنوان سؤال آخر، اگر صحبتی هست بفرمایید؟
از بنیان‌گذار محترم کنگره ۶۰، جناب مهندس حسین دژاکام، و خانواده ارجمندشان صمیمانه سپاسگزارم.
همچنین وظیفه خود می‌دانم از ایجنت محترم نمایندگی ارم و  مرزبان های عزیز وتمامی خدمتگزاران زحمت‌کش این شعبه که با نظم، عشق و تعهد بی‌وقفه خدمت می‌کنند، قدردانی کنم.
همچنین از خدمتگزاران سایت به خصوص مرزبان خبری آقا پیمان برای تهیه این مصاحبه ممنون و سپاسگزارم.

خدا قوت و ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

عکس:مرزبان خبری مسافر پیمان
مصاحبه:مسافر فخرالدین لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .