جلسه اول از دوره سی و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خواجو با استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه اول: «رابطه یادگیری و معرکهگیری» و دستور جلسه دوم: «جشن یکسال رهایی مسافر پیمان» در روز پنجشنبه مورخ ۶ آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶ آغاز بهکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر.
ابتدا خداوند متعال را شاکر و سپاسگزارم که فرصت حضور در این مکان معنوی را برای من فراهم نمود. کمال تشکر خود را از آقای مهندس و خانواده محترمشان همچنین از راهنمای خودم و همه خادمان مجموعه ابراز میدارم، به دبیر و نگهبانان عزیز بابت جایگاه جدیدشان تبریک عرض میکنم و از همه شما بزرگواران نیز که با حضور خود در این جلسه و جشن، به آقای پیمان عزیز پیوستید، تشکر میکنم.

دستور جلسه اول؛
یادگیری یعنی توسعه فردی؛ یعنی کسی که وارد کنگره میشود، باید به دنبال توسعه باشد. هدف اصلی حضور ما همین یادگیری است. دانایی همان چیزی است که فقدان آن، مانع از تشخیص ماهیت واقعی امور میشود. فرد دانا، قدرت تشخیص ویژگیهای اصلی مسائل را دارد. آموزش و تفکرات تجربی باید همواره صورت پذیرد، چرا که ما اغلب با صدها پیشینه ذهنی و پیشفرض ذهنی کار میکنیم.
این وضعیت ذهنی که موجب دور شدن از مسیر اصلی میشود، همان “مثلث جهالت” است که ما آن را “معرکه” مینامیم. کسی که درگیر “معرکهگیری” میشود، در واقع با ترس و ناامیدی همراه است.
سه گروه اصلی در حاشیه قرار میگیرند:
کسانی که برای مسخرهبازی وارد حاشیه میشوند.
کسانی که هدفشان به اشتباه انداختن سخنران است.
گروهی که هنوز درمان نشدهاند (اغلب خارج از برنامه هستند).
این سه گروه، اهل “معرکهگیری” هستند و با این کار خود را در حاشیه قرار میدهند. ما میدانیم که کنگره برای جویندهی دانایی، ارزشها و یادگیری، مانند یک “گردباد سبز” است؛ فرد آگاه میداند که نباید به حاشیهی باد حرکت کند. کسانی که دقیقاً بالعکس عمل کرده و در حاشیه قرار میگیرند، همان معرکهگیرها هستند. این عمل باعث میشود از مرکز دور شده و عملاً از چرخه خارج شوند.
نخستین کسی که از معرکهگیری ضرر میکند، خود فرد انجام دهنده آن است، با این حال او خیال میکند در حال انجام درستترین کار است. در فضای کنگره، اولین کسی که از معرکهگیری آسیب میبیند، نگهبان (یعنی فرد مورد خطاب معرکهگیر) است. این قرار گرفتن در نقطه مقابل دانایی و نخواستن آموزش دیدن است.
همانطور که آقای مهندس فرمودند، فردی که رو به پایین حرکت میکند، همان کسی است که وارد معرکه میشود. معرکهگیری، تله دوم است. فردی که وارد معرکه میشود، از آن لذت میبرد؛ اطرافش جمع میشوند و او شروع به مسخره کردن یا فخر فروشی به دانستههایش میکند. اما این مسیر، یک تله است و به محض ورود، تلههای دیگر معرکهگیری او را احاطه کرده و با خود میبرند.
اینجا مثالی در مورد “معرکه” و فضایی که افراد را به خود جذب میکند، میزنم: اتاقی که برای سیگار در نظر گرفته شده است، در واقع “مرکز معرکهگیرها” است. اشکالی ندارد اگر تازهواردان پس از یکی دو بار آمدن، برای سیگار کشیدن به آنجا بروند. اما کسی که دو سال است میآید و همچنان وارد این اتاق میشود، باید بداند که در حال رفتن به سمت مواد مخدر و نابودی است. فردی که مصرفکننده نیست اما بعد از دو سال باز هم در آن جمع سیگار میکشد، مطمئن باشید درگیر “معرکه” شده است. مراقب باشید که در این مه غلیظ و عمیق فرو نرویم.
.jpg)
دستور جلسه دوم:
آقا پیمان دیگر روز اولی نیستند. شاید همه عکس روز اول ایشان را دیده باشند، اما خوشبختانه امروز شخصیتی متفاوت را میبینیم. البته “معرکهگیری” نه به آقا پیمان میخورد و نه به من. ایشان همیشه چه در زمان سفر و چه در زمان خدمت وظایف خودش را به درستی و با نظم بسیار خوبی به سر انجام میرساند. ایشان رهجوی بود که اصلاً کاری به حاشیه و “معرکه” نداشت. من از ایشان چیزی جز احترام ندیدم و واقعاً انسان دوستداشتنی است. بسیار خوشحالم که چنین شاگردی دارم. به ایشان گفتم: «شما به من مدیون بودید که راهنما نشده بودید.» بعد از اینکه راهنما شد، به دیدنم آمد و پرسید: «آقا من چهکار کنم که جبران کنم؟» گفتم: «جبران لازم نیست. قطعاً جبران ما این است که انشاءالله راهنمای خوبی شویم.»
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر پیمان:
آنتیایکس مصرفی؛ شیره و تریاک .
مدت سفر؛ ۱۱ ماه و ۱۵روز.
رهایی؛ ۱سال و ۹ماه.
نام راهنما؛ آقا حسن کدخدایی.
رشته ورزشی؛ شطرنج.
آرزوی مسافر پیمان:
امیدوارم تحقیقات کنگره60 جهانی و مجوز درمان در سرار جهان صادر بشود و من هم بتوانم نقش کوچکی در این اتفاق بزرگ و مهم داشته باشم.
سخنان مسافر پیمان:
سلام دوستان پیمان هستم یک مسافر.
سفر کنگره برای من مسیری بود که در ابتدا آن را سفری متفاوت و سادهتر از آنچه که واقعاً هست تصور میکردم. زمانی که وارد این جمع شدم، مانند فردی بودم که به سفری تفریحی آمده است؛ با این ذهنیت که صرفاً با رعایت کردن پروتکلها و بدون درک عمیق مفاهیم، میتوان به درمان رسید.
در ابتدا، من نیز مانند بسیاری، لژیون را جدی نمیگرفتم و اقدام به نوشتن سیدی نمیکردم. اما پس از مدتی مشاهده کردم دوستانی که همزمان با من وارد کنگره شده بودند و فعالتر بودند، حال بهتری دارند و پیشرفت بیشتری کسب کردهاند. متوجه شدم که صرفاً پایبندی به پروتکلها برای درمان لازم است، اما کافی نیست. گوش دادن صرفا به این مطالب، بدون اجرای عملی و پیگیری، شخص را به درمان کامل نمیرساند.
این تجربه مجدداً به من یادآور شد که نوشتن سیدیها ضروری است و این کار به مثابه بیمهای برای حفظ درمان و امنیت ماست؛ جلوگیری از گم شدن در مسیر یا بازگشت به مصرف.
انرژی مثبتی که در این فضا حاکم است و این انرژی ناشی از عشق و محبت بین اعضا، در کنار مهارت راهنمایان و خدمتگزاران، مسیر درمان را هموار میسازد. اگر واقعاً خواستار درمان هستیم و میخواهیم در مسیر آموزش قرار بگیریم، باید سختکوش باشیم و برنامه را اجرا کنیم. راهنما کسی است که میتواند دست ما را بگیرد و ما را در کوتاهترین و راحتترین مسیر، به سمت مقصد هدایت کند. امیدوارم روزی برسد که همه ما در اینجا جشن رهایی بگیریم و درسهای ارزشمندی بیاموزیم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما بسیار سپاسگزارم.

تایپ: مسافر موعود و مسافر اصغر لژیون نهم
تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون نهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
334