اولین جلسه از دور بیستودوم کارگاههای آموزشی عمومی و خصوصی ویژهٔ مسافران و همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی راهنمای محترم مسافر کاظم، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری و تولد یک سال رهایی مسافر علیرضا»، روز پنجشنبه ۶ آذرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷ آغاز شد.

سخنان استاد:
در مورد دستور جلسه که «رابطه یادگیری و معرکهگیری» است: سقراط میگوید: ما هیچ چیزی را یاد نمیگیریم، ما همه چیز را به یاد میآوریم. خداوند نیز در کتاب شریف میفرماید: ما به انسان همه نامها را آموختیم؛ یعنی همه علمها در درون انسان هست و انسان باید آنها را کشف کند و از درون خود استخراج نماید و از آنها استفاده درست کند. ما در وادی دوم میخوانیم که همه چیز در درون و برون ماست؛ همچون قلههای آتشفشان، آرام و بیصدا، مگر اینکه به آن حرکت بدهیم. برای اینکه من یاد بگیرم، باید به یاد بیاورم و برای به یاد آوردن، مهم این است که بتوانم با واقعیتها روبهرو شوم. مهمترین مؤلفه یادگیری این است که انسان بتواند با واقعیتهای خودش روبهرو شود.
ما هر موقع که تنها میشویم، شروع میکنیم به فرار کردن از خود و طاقت روبهرو شدن با خود در تنهایی را نداریم؛ برای همین سریع یا با دیگران ارتباط برقرار میکنیم، یا زنگ میزنیم، یا تلویزیون را روشن میکنیم؛ چون نمیخواهیم با واقعیتهای خودمان روبهرو شویم. جناب مهندس بارها فرمودهاند: ما در کنگره آدرس خودتان را به خودتان میدهیم؛ یعنی هر کس که به کنگره میآید برای این است که خود را پیدا کند.
اگر به تابلوی درِ ورودی کنگره نگاه کنیم، میبینیم که نوشته است: «جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰»؛ یعنی ما به اینجا آمدهایم که به درون خود برویم و انسانیت گمشده درون خود را پیدا کنیم. وادی اول به ما میگوید: درست تفکر کن؛ تو به هیچ نیستی، پس با خودت روبهرو شو و برای خودت ارزش قائل شو و مسئولیتی که بر گردن خودت هست، به گردن دیگران، حتی خداوند، نمیتوانی بیندازی.

همه اینها برای این است که به ما بفهماند باید بپذیریم مسئولیت تمام کارهایمان با خودمان است و خودمان در مورد آنها تصمیم گرفتهایم و از این به بعد هم میتوانیم تصمیم بگیریم. معرکه گرفتن؛ یعنی فرار کردن از واقعیتها؛ یعنی نپذیرفتن اشتباهات خود. من باید قبول کنم که مصرفکننده هستم، قبول کنم که مشکل دارم و باید برای حل این مشکل آموزش ببینم و یاد بگیرم و بدانم که اگر خود نخواسته باشم؛ حتی خداوند هم نمیتواند برای من کاری انجام دهد.
اگر پذیرفتم که آمدن من به کنگره برای رسیدن به حال خوش است، آن موقع است که بهتر میتوانم با واقعیتها روبهرو شوم. زمانی که بتوانم این کار را انجام بدهم؛ یعنی از معرکهگیری خارج و وارد مرحله آموزش و یادگیری شدهام. جناب مهندس بارها گفتهاند: هیچکس با اسلحه من را مجبور به مصرف مواد نکرده است، خودم خواستم که مصرفکننده شوم و نباید دیگران را مقصر بدانم. پس هر کس که بتواند با واقعیتهای خودش روبهرو شود، آن موقع است که در مسیر آموزش و در ادامه موفقیت و پیشرفت قرار میگیرد، ولی اگر بخواهم معرکهگیری کنم، قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد.

دستور جلسه دوم؛ یک سال رهایی مسافر علیرضا
علیرضا با بدترین شرایط مالی، ذهنی و اجتماعی وارد کنگره شد؛ ولی با ورود به کنگره پذیرفت که بیمار است و باید درمان شود. برای همین با واقعیتهای خودش روبهرو شد و شروع به یادگیری و آموزش کرد و در این راه فرمانبردار خوبی بود. توانست با آموزش دیدن و خدمت کردن، یکبهیک مشکلاتی را که برای خود به وجود آورده بود، حل کند و در ادامه با خدمت بیشتر، محبت کردن و احترام گذاشتن به دیگران را هم یاد گرفت.
انسان باید عاشق باشد که بتواند راهنما شود و شال راهنمایی بگیرد. در کنگره کسی که معنی عشق و محبت واقعی را بفهمد، میتواند به درجه راهنمایی برسد و علیرضا به بهترین شکل ممکن این کار را انجام داد. اگر میخواهید ببینید که یک نفر چقدر عاشق است، رابطه او را با بچهها ببینید که چگونه است؛ علیرضا در این راه هم بسیار موفق بوده و هست.
همه اینها نشاندهنده این است که کنگره معجزه میکند و یک نفر با بدترین شرایط زندگی میتواند وارد کنگره شود و با یک سفر خوب و ایدهآل نتیجهاش را ببیند و پیشرفت کند و به آرامش درونی برسد. علیرضا امروز بهعنوان یک انسان عاشق خدمت، چراغ راهی شده است که بتواند با محبت، انسانهای زیادی را از تاریکی اعتیاد نجات دهد و آنها را به زندگی برگرداند.

اعلام رهایی مسافر علیرضا
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، هروئین و متادون، مدت تخریب: بیش از 10 سال روش درمان DST، داروی درمانOT ، مدت سفر، ۱۲ ماه و 8 روز، راهنما، کاظم بهرامی، مدت رهایی: 1 سال و 10 ماه و 10 روز و رشته ورزشی، فوتبال

آرزوی مسافر علیرضا
آرزو می کنم تمام کسانی که بیرون از کنگره مصرف کننده هستند و خواهان رهایی هستند با مسیر کنگره و آموزشهای آن آشنا شوند و به درمان برسند.

سخنان مسافر علیرضا
در کنگره، وقتی که درمان میشوی و به آرامش میرسی، کمتر به گذشته خود فکر میکنی؛ ولی ما در کنگره یاد گرفتیم که باید از گذشته خود درس بگیریم و آن اشتباهات را تکرار نکنیم. گذشته خوبی نداشتم و بارها کارتنخوابی را در ماشین خود تجربه کردم و چنان درگیر مواد شده بودم که هیچکس، حتی پدر و مادرم، از من اطلاعی نداشتند و موقعی که سر از زندان در میآوردم، خبردار میشدند و خوشحال بودند؛ چون حداقل از فرزندشان باخبر بودند. آخرین بار که در زندان، پدرم به ملاقات من آمد، برای اولین بار اشک پدر را دیدم و همانجا جرقهای در ذهن من زده شد که باید فکری برای آینده خود کنم.
شبهای زندان بهترین فرصت برای فکر کردن بود. بعد از آزادی از زندان، خداوند آن اتفاق قشنگ را برای من رقم زد؛ از طریق یکی از دوستان برادرم با کنگره ۶۰ آشنا شدم. اوایل سفر برای من خیلی سخت بود، ولی با صحبتهای راهنمای خود فهمیدم که تا زمان نگذرد و آموزش نگیرم، قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. تصمیم گرفتم که در مسیر درمان قرار بگیرم و فرمانبردار خوبی باشم. به این صورت، سفر را به پایان رساندم و به رهایی رسیدم.
در آزمون راهنمایی شرکت کردم و قبول شدم و اگر امروز این آرامش و این زندگی خوب را تجربه میکنم، همه را مدیون جناب مهندس و راهنمای خود هستم. امیدوارم تمام کسانی که وارد کنگره میشوند، فرمانبرداری و آموزش دیدن را سرلوحه کار خود قرار دهند و از معرکهگیری دوری کنند و بتوانند یک سفر خوبی را تجربه کنند.
رهایی و ورود به سفر دوم جهانبینی مسافر حجت و همسفر اعظم، راهنما مسافر محسن و همسفر فهیمه

رهایی و ورود به سفر دوم جهانبینی مسافر ابراهیم، راهنما مسافر کاظم

رهایی و ورود به سفر دوم جهانبینی مسافر حسن، راهنما مسافر حجت

رهایی ویلیام مسافر محمدرضا، راهنما مسافر حجت


مرزبان کشیک: مسافر مصطفی
ویراستار: مسافر جمال (لژیون ششم)
عکس: مسافر احسان (لژیون سوم) و مسافر علی (لژیون هشتم)
تایپ: مسافر علی (لژیون هشتم)
ارسال خبر: مسافر سعید (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
278