English Version
This Site Is Available In English

خلاص از جهل و ناآگاهی

خلاص از جهل و ناآگاهی

خیلی خوشحال و شاکر خداوند هستم که این بنده‌ حقیر را فراموش نکرده و هر روز الطاف، محبت و روزی‌اش را به‌ سوی من روانه می‌سازد. آرامش امروز زندگی‌ام را مدیون انسان‌هایی هستم که به من و مسافرم کمک کردند.

در آغاز، آقای مهندس که دستان پر توانش را از دور می‌بوسم و خداوند را شاکرم برای این بنده‌ بزرگوارش. تشکر ویژه دارم از راهنمای بزرگوارم، همسفر مهین، که با حس قشنگ و نابش مرا به‌سوی نور، مهربانی و صبوری دعوت می‌کرد، همچنین از راهنمای مسافرم، آقای امیر، سپاسگزارم که با آرامش و صبوری، مسیر درمان را به او نشان داد تا راه خود را یافته و درمان شود.

شاکر خداوند بزرگ هستم که ما را با انسان‌هایی مهربان و با محبت آشنا کرد تا الگوی زندگی ما باشند. در کنگره ۶۰ درمان ممکن است و رهایی از مواد تحقق‌پذیر. من شاهد رهایی مسافرها و همسفرهایی بودم که پس از درمان نیز در کنگره حضور داشتند تا پیام رهایی را به گوش من بیمار و ناباور به درمان برسانند.

امروز می‌خواهم حس و حال رهایی خودمان از بند مواد و سیگار و دنیایی از ضد‌ارزش‌ها، تفکرات غلط و نفس بیمار خود و مسافرم را که در جهل و ناآگاهی زندگی می‌کردیم، به تحریر درآورم. پیش از ورود به کنگره، تمام راه‌هایی را که برای ترک مسافرم به ذهنمان می‌رسید امتحان کرده بودیم، اما هر بار با شکست و تخریب‌های جسمی، روانی و اقتصادی روبه‌رو می‌شدیم.

هر بار که او تصمیم به ترک ناگهانی می‌گرفت، خانواده از نظر فکری و اقتصادی صدمه می‌دید. من همیشه فکر می‌کردم هیچ درمانی و هیچ راهی برای رهایی از مواد وجود ندارد، چون علت اصلی مواد را در کنار مصرف‌کنندگان و دوستان مصرف‌کننده‌اش می‌دیدم.

هیچ‌وقت نمی‌دانستم که مشکل اصلی من و مسافرم در نفس، تقدیر گذشته، ناآگاهی و اطلاعات غلطمان ریشه دارد؛ همان چیزی که ما را در ناامیدی و ناباوری نسبت به درمان نگه داشته بود. سال‌ها، شاید چهارده سال یا بیشتر، در سخت‌ترین شرایط زندگی کردیم، اما همواره امیدوار بودیم که خدا هست و ما را یاری می‌کند.

من همیشه به او التماس می‌کردم و راه نجات را می‌خواستم و مطمئن بودم که به داد ما خواهد رسید. خداوند مهربان صدای قلب‌های شکسته‌ی ما را شنید و الهاماتش را بر دل آقای دژاکام نازل کرد، تا او آن راه را برود و نتیجه بگیرد؛ نتیجه‌ای که امروز شاهد آن هستیم: هزاران خانواده، کودک، پدر و مادر که سال‌ها در بند اعتیاد در رنج بودند، اکنون به درمان رسیده‌اند.

درمانی که هیچ‌کس باور نداشت؛ زمانی که همه فکر می‌کردند باید یک آدم معتاد را نابود کرد، چون امیدی نیست. اما آن صبح دل‌انگیز و خورشید تابان ظهور کرد و آقای مهندس توانست بر اعتیاد خویش غلبه کند و از دام مواد خلاصی یابد، چه لحظه‌ی شیرینی بود! سال ۱۳۹۹ وقتی وارد کنگره شدیم، تمام سلول‌های بدنم ندا می‌دادند که همین‌جاست؛ جایی که از بند مواد خلاص می‌شویم و پرونده‌ اعتیادمان را برای همیشه می‌بندیم.

اوایل ورودمان، دنیایمان پر از سیاهی، غم و حال بد بود. دو ماه نخست در کنگره اصلاً حال خوبی نداشتم، چون حس‌هایم بسیار آلوده شده بودند. اما به مرور زمان، با آموزش‌های راهنمای محترمم، خانم مهین عزیز، به نقطه‌ای رسیدم که خودم را یافتم و مسافرم را درک کردم؛ دانستم چرا مواد را از ما بیشتر دوست دارد و دریافتیم هدف از خلقت ما چیست، چرا به این دنیا آمده‌ایم و اینکه مسئله‌ای که برایمان پیش آمده را باید خودمان حل کنیم.

سفر خوبی داشتیم و خداوند در این سفر بسیار نظر لطف به ما داشت، چرا که روزهای سختی را گذراندیم تا به روزهایی رسیدیم که ندای رهایی به گوشمان رسید. امروز، وقتی مسافرم کنار یک مصرف‌کننده قرار می‌گیرد، حالش بد نمی‌شود؛ نیازی به مواد ندارد، و احساس سرخوشی طبیعی را از درون تجربه می‌کند.

دیگر خالی از مواد است و هیچ احساسی به مصرف‌کننده یا مواد ندارد. مسافرم می‌گوید وقتی در خواب مواد را می‌بیند، صبح که بیدار می‌شود، حس خوبی دارد و خدا را هزاران بار شکر می‌کند که دیگر سمت مواد نیست و حتی در خواب هم نمی‌تواند او را به دام خود بکشد.

خدا را هزاران بار شکر می‌کنم که امروز سفره‌ای که در خانه‌ام گسترده می‌شود، پر از برکت، تلاش، کوشش، عشق و آرامش است؛ روزی ما حلال است و من و مسافرم در راه کنگره به درمان و رهایی رسیده‌ایم. امروز حس آزادی و رهایی داریم.

هر روز به مسافرم می‌گویم که چهار سال و شش ماه است زندگی پر از عشقمان را شروع کرده‌ایم و خداوند را برای این روزهای خوب شاکرم، زیرا حرکت کردیم و در این مسیر، پاهای‌مان را محکم و استوار قدم‌ به‌ قدم برداشتیم تا راه نمایان شود و به انتهایی برسیم که سرشار از محبت و عشق است.

اکنون وقتی در زندگی مسئله‌ای پیش می‌آید، دیگر آن‌قدر سخت و دشوار نیست؛ با آموزش‌های کنگره و صبر و صبوری‌ای که آموخته‌ایم، می‌توانیم با تفکر و اندیشه مسائل را حل کنیم، چون در راه صراط مستقیم و در مسیر درست زندگی گام برداشته‌ایم و هر روز این مسیر برایمان هموارتر می‌شود و من در آرامش و شکر مداوم، خدا را سپاس می‌گویم که رهایی را نصیب‌مان کرد.

مطمئن هستم که هنوز انسان‌های زیادی هستند که راه کنگره را پیدا نکردند و در ناباوری و ناآگاهی به سر می‌برند و چقدر خانواده‌هایی هستند که در رنج و عذاب در اعتیاد به سر می‌برند. پس بر من وظیفه است که روزی که، در کنگره برای من باز بود و به من خدمت کردن تا به حال خوش و رهایی برسم امروز من نباید آن روزهای سخت را فراموش کنم و دستی باشم از دستان خداوند برای بنده‌هایی که نیازمند هستند. امیدوارم همیشه قدردان کنگره باشم و در پیشبرد اهدافش دست خیری داشته باشم.

نویسنده و تایپ: راهنمای تازه واردین همسفر نسیم
ویرایش: همسفر فرشته دبیر اول سایت
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .