English Version
This Site Is Available In English

سختی‌ها رحمت خداوند هستند

سختی‌ها رحمت خداوند هستند

مدتی از حضور مسافر من در کنگره می‌گذشت و شاهد تغییراتی در ایشان بودم، روز‌ به‌ روز حال ایشان بهتر می‌شد. در این مدت گاهی برای من از کنگره‌۶۰ صحبت می‌کردند؛ اما اصلاً کنجکاو نشده بودم که در مورد کنگره بیش‌تر بدانم، فقط این تغییر و تحول که به وجود آمده بود برای من خوشایند بود، در مورد نقش و داشتن همسفر و همچنین داروی OT که در طی سفر استفاده می‌کنند، چیزی نمی‌دانستم تا این‌که رهایی مسافرم نزدیک شد و به اصرار مسافرم وارد کنگره شدم. ورود من هم‌ زمان با رهایی ایشان بود. با شور و اشتیاق بسیار مهیای سفر شدند و برای گرفتن گل رهایی خدمت آقای مهندس رفتند. به جرأت می‌توانم بگویم این شور و اشتیاق را به ندرت در ایشان دیده بودم، من آن زمان این حس و حال را درک نمی‌کردم؛ چون تازه وارد کنگره شده بودم. 

در ابتدا برای من سخت بود که سی‌دی بنویسم و بتوانم کتاب بخوانم؛ فقط فضای کنگره و دیدن راهنما و حضور سر لژیون به من آرامش و حال‌ خوش می‌داد، هر وقت که جلسه بود به شوق دیدن راهنمای خود و کسب حال‌ خوش به کنگره می‌رفتم و خیلی ارتباط محکمی برقرار نکرده بودم. به واسطه مشکلی که برای من پیش آمد حدود دو ماه از کنگره دور بودم و این دوری باعث شد خیلی مسائل را درک کنم و قدر این مکان را بیشتر بدانم، احساس می‌کردم چیزی گم کرده‌ام و سر‌درگم هستم، دلم برای حضور دوباره در کنگره بی‌تاب و بی‌قرار بود؛ بعد از مدتی دوباره برگشتم؛ اما این‌بار قوی‌تر از قبل، این‌‌بار بهتر قدر این مکان را می‌دانستم، حاضر نبودم حتی یک جلسه غیبت داشته باشم و هر برنامه‌ای که داشتم را کنسل می‌کردم، فقط می‌خواستم در جلسه حاضر باشم. به شوق دیدن آقای مهندس سی‌دی می‌نوشتم و برای دیدن ایشان لحظه شماری می‌کردم. بعد از پایان سفر اول و دیدن آقای مهندس با انرژی مضاعفی سفر دوم را شروع کردم؛ اما این سفر تجربه دیگری بود؛ چون شروع به خدمت کردم و هر بار با انجام هر خدمت کوچکی لذتی صد برابر دریافت می‌کردم.

آشفتگی و شلوغی ذهن من کم‌تر شده بود و متوجه تغییراتی در درون خود شده بودم؛ وقتی مشکلی پیش می‌آمد؛ با تأمل، بهتر آن را انجام می‌دادم، عجولانه تصمیم نمی‌گرفتم؛ چون آموخته بودم؛ باید قبل از هر کاری تفکر کنم، وقتی مشکلی پیش می‌آمد معرکه نمی‌گرفتم؛ زیرا این معرکه‌گیری من را از آموزش و یادگیری دور کرده بود. در زندگی همیشه مشکلات وجود دارد و قرار است من آن‌ها را حل کنم؛ چون دیگر روش حل مسئله را در کنگره آموخته بودم و باید قبل از هرکاری همه جوانب آن را بسنجم. قرار است مشکلات باعث شوند من رشد کنم و این‌ سختی‌ها رحمت خداوند هستند. چیزی که در ابتدا من را مجذوب کنگره کرد عشق و محبت بی‌دریغ اعضاء کنگره بود و منبع این عشق و محبت آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بود؛ چرا که وقتی خود ایشان درمان شدند و به حال‌خوش رسیدند، این سلامتی و حال‌خوش را به همه انسان‌های دردمند نیز به اشتراک گذاشتند. آموزش‌های کنگره به دل و جان من می‌نشست؛ چون قبل از این‌که‌ چیزی را به ما آموزش دهند، خود تجربه کرده‌ بودند. با تمام وجود تلاش می‌کنم که هر آن‌چه که آموختم و هر مقدار عشقی که در این مکان دریافت کردم را با خدمت در کنگره به دیگران بدهم، خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که در این مکان حضور پیدا کردم و اجازه تغییر و کسب آموزش را دارم.

نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون یکم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مرضیه(لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
همسفران نمایندگی امام قلی خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .